۱۳۹۱ تیر ۲۰, سه‌شنبه

تمرین تفکر مفهومی (77)

وقتی در وضعیت خوبی هستید، اشتباهی را جوکی در نظر می گیرید!
اما زمانی که در وضعیت بدی قرار دارید، حتی از یک جوک ناراحت می شوید و اشتباهش می پندارید!
مینا محسنی
صفحه فیسبوک موسوم به
«تمرین تفکر مفهومی»

شین میم شین

• این نظر مینا بهانه خوبی برای تمرین تفکر مفهومی است.
• چه بهتر از این!

• تفکر مفهومی اما می تواند کار دست متفکر دهد و موجب شرمندگی اش شود.

• چرا؟

• برای اینکه تفکر مفهومی قبل از دیدن مینا و حتی قبل از شناخت دست و پا شکسته و جسته و گریخته مینا (به مثابه صاحب نظر)، خود نظررا می بیند، خود موضوع و یا اوبژکت شناخت را می بیند.

• شاید یکی از معانی تحلیل اوبژکتیف نظرات و اندیشه ها همین باشد:
• دیدن اندیشه و نظر، قبل از دیدن صاحب اندیشه و صاحبنظر!
• و یا حتی بی اعتنا به صاحب اندیشه و صاحبنظر!


• ما در هر صورت از مینا پیشاپیش پوزش می خواهیم.
• چون تحلیل نظر و اندیشه ای که ایشان نمایندگی می کنند، ما را ـ خواه و ناخواه ـ به اشاره بر کاستی ها و نارسائی های فرمال و محتوائی، نظری و اسلوبی (متدی) پنهان در نظر ایشان نیز مجبور خواهد ساخت.

مینا
وقتی در وضعیت خوبی هستید، اشتباهی را جوکی در نظر می گیرید!
اما زمانی که در وضعیت بدی قرار دارید، حتی از یک جوک ناراحت می شوید و اشتباهش می پندارید!

• معنی تحت اللفظی نظر مینا:
• آدمها بسته به وضع و حال روحی خویش، جوک و اشتباه را با هم عوضی می گیرند.

• برای بررسی نظر مینا نخست به مفاهیم مهمی نظر می افکنیم که ایشان برای بیان نظر خویش به خدمت گرفته اند:
• «اشتباه»، «جوک»، «وضعیت خوب و بد»، «ناراحتی»

1
مفاهیم «اشتباه»، «جوک»
وقتی در وضعیت خوبی هستید، اشتباهی را جوکی در نظر می گیرید!
اما زمانی که در وضعیت بدی قرار دارید، حتی از یک جوک ناراحت می شوید و اشتباهش می پندارید!

• مینا برای تفهیم منظور خویش، قضاوت افراد انسانی را در رابطه با اشتباه و جوک مورد مقایسه قرار می دهند.

• می توان گفت که ایشان جوک و اشتباه را به عنوان اوبژکت شناخت و یا موضوع شناخت انتخاب می کنند.
• ایشان اما در ضمن، جوک و اشتباه را به عنوان دو ضد مطرح می سازند:
• بسته به وضع و حال روحی، آدمها جوک را اشتباه را و اشتباه را جوک تلقی می کنند.

2
مفاهیم «اشتباه»، «جوک»

• اما هرگز نمی توان اشتباه را به عنوان ضد جوک در نظر گرفت و به مقایسه آندو پرداخت.
• مقایسه هر چیزی با چیز دیگر مجاز نیست.
• چون به نتیجه مورد نظر مقایسه کننده منجر نمی شود.

• ضد جوک را می توان به عنوان مثال، نوحه و یا مرثیه دانست:
• جوک بنی بشر را به خنده می اندازد و نوحه و مرثیه به گریه.

• ضد اشتباه، باطل و یا دروغ را می توان درست، راست و یا حقیقت نامید.

3
مفاهیم «اشتباه»، «جوک»
وقتی در وضعیت خوبی هستید، اشتباهی را جوکی در نظر می گیرید!
اما زمانی که در وضعیت بدی قرار دارید، حتی از یک جوک ناراحت می شوید و اشتباهش می پندارید!

• اکنون می توان برای رفع این عیب در انتخاب مثال ها، تغییر فرمال کوچکی را در نظر مینا به عمل آورد:
• به عنوان مثال:
• وقتی در وضعیت خوبی هستید، مرثیه ای را جوکی در نظر می گیرید!
• اما زمانی که در وضعیت بدی قرار دارید، حتی از یک جوک ناراحت می شوید و مرثیه اش می پندارید!

4
مفاهیم «اشتباه»، «جوک»
وقتی در وضعیت خوبی هستید، اشتباهی را جوکی در نظر می گیرید!
اما زمانی که در وضعیت بدی قرار دارید، حتی از یک جوک ناراحت می شوید و اشتباهش می پندارید!

• مثال دیگر:
• وقتی در وضعیت خوبی هستید، دروغی را حقیقتی در نظر می گیرید!
• اما زمانی که در وضعیت بدی قرار دارید، حتی از یک حقیقت ناراحت می شوید و دروغش می پندارید!

مینا
وقتی در وضعیت خوبی هستید، اشتباهی را جوکی در نظر می گیرید!
اما زمانی که در وضعیت بدی قرار دارید، حتی از یک جوک ناراحت می شوید و اشتباهش می پندارید!

• برای بررسی ایرادات نظری ـ اسلوبی موجود در نظر مینا، می توان مثال های آلترناتیو پیشنهاد شده از سوی ما را مورد تأمل و تحلیل قرار داد:

1
وقتی در وضعیت خوبی هستید، مرثیه ای را جوکی در نظر می گیرید!
اما زمانی که در وضعیت بدی قرار دارید، حتی از یک جوک ناراحت می شوید و مرثیه اش می پندارید!

• مینا در این نظر خویش، دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت را به شکل دیالک تیک جوک و فرد انسانی (شما) از سوئی و دیالک تیک مرثیه و فرد انسانی از سوی دیگر بسط و تعمیم می دهند و نقش تعیین کننده را در شناخت جوک و مرثیه از آن سوبژکت (وضع و حال روحی فرد انسانی) اعلام می کنند:
• بنظر مینا، اگر سوبژکت شناخت، سر حال باشد، مرثیه ای را جوکی تلقی خواهد کرد، ولی اگر حالش گرفته باشد، جوکی را مرثیه ای خواهد پنداشت.

• می توان به مینا حق نداد؟

• می توان از یک میلیون نفر، حداقل یکی پیدا کرد که به مینا حق ندهد و نظر مینا را در نهایت اطمینان، امضا نکند؟

• چون آنچه که ایشان نمایندگی می کنند، به تجربه روزمره حتی اثبات می شود.

2
وقتی در وضعیت خوبی هستید، مرثیه ای را جوکی در نظر می گیرید!
اما زمانی که در وضعیت بدی قرار دارید، حتی از یک جوک ناراحت می شوید و مرثیه اش می پندارید!

• برای پاسخ به این پرسش به تفکر مفهومی نیاز مبرم است.

• گفتیم که مینا دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت را به شکل دیالک تیک جوک و فرد انسانی (شما) از سوئی و دیالک تیک مرثیه و فرد انسانی از سوی دیگر بسط و تعمیم می دهند و نقش تعیین کننده را در شناخت جوک و مرثیه از آن سوبژکت (وضع و حال روحی فرد انسانی) اعلام می کنند.

• برای پاسخ به صحت و سقم نظر مینا نیز باید پیشاپیش بدانیم که در دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت نقش تعیین کننده از آن اوبژکت شناخت است و یا سوبژکت شناخت.

I
شق اول

• اگر نقش تعیین کننده از آن سوبژکت شناخت باشد، حق با مینا خواهد بود:
• آنگاه می توان گفت که چند و چون مرثیه و جوک نه در خود مرثیه و جوک، بلکه در پسیکولوژی (وضع و حال روحی) سوبژکت شناخت (فرد انسانی شنونده مرثیه و جوک) است.

• حداقل دو گرایش معرفتی ـ نظری (یعنی دو گرایش مربوط به تئوری شناخت) در در جهان وجود دارد که همین موضع مینا را نمایندگی می کنند:

• سوبژکتیویسم
• پسیکولوژیسم

الف
سوبژکتیویسم

• سوبژکتیویسم معرفتی ـ نظری بسان مینا نقش تعیین کننده را از آن سوبژکت شناخت می داند:
• این در تحلیل نهائی سوبژکت شناخت است که چند و چون اوبژکت شناخت را تعیین می کند و نه خود اوبژکت شناخت.
• اسقف برکلی ـ مؤسس ایدئالیسم سوبژکتیف ـ حتی وجود خورشید را منکر می شود و دلیل هم می آورد:
• «خورشید وجود عینی ـ واقعی ندارد.
• چون اگر سوبژکت شناخت مرض زردی گرفته باشد، در مقایسه با افراد سالم، برداشت دیگری از رنگ خورشید خواهد داشت.
• بنابرین، خورشید فقط در ذهن بنی بشر وجود دارد.»
• اگر مته به خشخاش آیت الله برکلی بگذاریم، خورشید فقط در ذهن تک تک افراد، یعنی افراد منفرد وجود دارد و نه حتی در ذهن بشریت بطور کلی.
• مراجعه کنید به سوبژکتیویسم، ایدئالیسم ذهنی در تارنمای دیارة المعارف روشنگری

ب
پسیکولوژیسم

• پسیکولوژیسم هم بر اساس پسیکولوژی انسان ها (در این مثال، مینا، وضع و حال روحی انسان ها) چند و چون چیزها، پدیده ها و سیستم ها را تعیین می کند:
• چند و چون چیزها، پدیده ها و سیستم ها نه درخود (فی نفسه)، بلکه منوط و وابسته به چند و چون پسیکولوژی سوبژکت شناخت است.
• پسیکولوژیسم معرفتی ـ نظری را هم می توان شاخه ای از سوبژکتیویسم معرفتی ـ نظری تلقی کرد.

II
شق دوم

• اما اگر نقش تعیین کننده از آن اوبژکت شناخت باشد، حق با مینا نخواهد بود:
• آنگاه باید گفت که چند و چون مرثیه و جوک در خود مرثیه و جوک است و نه در پسیکولوژی (وضع و حال روحی) سوبژکت شناخت (فرد انسانی شنونده مرثیه و جوک) است.

• چرا و به چه دلیل؟

• دلیل نقش تعیین کننده اوبژکت شناخت در دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت این است که محتوای شناخت در خود اوبژکت شناخت است، در خود موضوع شناخت است و نه در ذهن افراد انسانی به مثابه سوبژکت شناخت.

• خریت (خروارگی) خر در خود خر است!

• سیبیت (سیب وارگی) سیب در خود سیب است، در ساختار شیمیائی خود سیب است که سیب شکل و رنگ و بو و عطر و طعم معینی کسب می کند و نه در وضع و حال روحی سیب خواران.

1

• اگر چنین است، اگر مرثیه و جوک وجود درخود (فی نفسه) دارند، پس چرا قبلا به مینا حق دادیم و گفتیم که تجربه روزمره هم صحت نظر مینا را تأیید و تصدیق می کند؟

• پاسخ به این پرسش در این است که شناخت چیزها، پدیده ها و سیستم ها نه صرفا بوسیله اوبژکت شناخت
تعیین می شود و نه صرفا بوسیله سوبژکت شناخت.

• به عبارت دیگر، در شناخت مرثیه و جوک هم اوبژکت شناخت نقش بازی می کند و هم سوبژکت شناخت.
• نقش تعیین کننده اما از آن اوبژکت شناخت است، چون حاوی محتوای شناخت است.

• به عبارت دقیقتر، شناخت هر چیزی همیشه از گردنه دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت می گذرد، دیالک تیکی که در آن نقش تعیین کننده از آن اوبژکت شناخت است.

• این قانون دیالک تیکی اما به چه معنی است؟

• این بدان معنی است که اگرچه اوبژکت شناخت (مرثیه و جوک) نقش تعیین کننده را در شناخت انسانی به عهده دارد و حرف آخر را می زند، ولی سوبژکت شناخت هم هیچکاره نیست و به نوبه خود نقش معینی (ولی نه نقش اصلی و تعیین کننده ای) به عهده دارد.

• حقیقت نسبی
ادعای مینا در همین نقش سوبژکت است.


• سوبژکت شناخت اگر سر حال باشد، به آهنگ نوحه و مرثیه به رقص برخواهد خاست و اگر حالش گرفته باشد، با شنیدن جوکی زار خواهد زد.


• البته جنبه سوبژکتیف شناخت بمراتب وسیعتر و غنی تر از پسیکولوژی سوبژکت شناخت است:
• عوامل زیر نیز به عنوان مثال نقش بازی می کنند:
• سطح دانش و فهم و شعور سوبژکت شناخت
• وسایل و امکانات شناخت (میکروسکوپ، دوربین، گوش شنوا، مغز اندیشنده و غیره)

• ولی نقش تعیین کننده در دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت (البته فقط در عرصه شناخت) از آن اوبژکت شناخت است.


توجه اکید به دیالک تیک عینی به همین دلیل است.
وگرنه براحتی می توان دچار یکسونگری و حتی کوری شد و از شناخت چیزها، پدیده ها و سیستم ها عاجز ماند.
با سپاس و پوزش از مینا
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر