۱۳۹۱ تیر ۱۵, پنجشنبه

تمرین تفکر مفهومی (74)

ایدئالیسم یعنی همین:
روح خالق ماده است و مقدم بر ماده است!
شعور خالق وجود است و مقدم بر وجود است!
خدا خالق طبیعت و انسان است و مقدم بر طبیعت و انسان است!

سعدی
(گلستان، باب دوم، ص 64 ـ 65)
نبیند مدعی جز خویشتن را
که دارد پرده پندار در پیش
گرت چشم خدا بینی ببخشد
نبینی هیچکس، عاجز تر از خویش

شین میم شین

• معنی تحت اللفظی:
• کسی که خودبین و خودخواه باشد، جز خویشتن خویش چیزی نمی بیند.
• ولی اگر خدا چشم خدابینی در اختیار کسی قرار دهد، عاجزتر از خود کسی را نمی بیند.

• در این دو بیت سعدی ایرادات نظری جدی وجود دارد.

• برای کشف این ایرادات نظری و نقد آنها باید به کشف شناخت افزارهای دیالک تیکی پنهان در آن پرداخت.

• کدام شناخت افزارهای دیالک تیکی را حکیم قرون وسطی بسط و تعمیم داده است؟

1
نبیند مدعی جز خویشتن را
که دارد پرده پندار در پیش
گرت چشم خدا بینی ببخشد
نبینی هیچکس، عاجز تر از خویش

• در این دو بیت قبل از هر چیز، واژه های خویشتن بینی و خدابینی جلب توجه می کنند.
• بنابرین می توان گفت که سعدی دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک خدا و انسان بسط و تعمیم می دهد.
• پس از تعیین هر شناخت افزار دیالک تیکی باید بلافاصله به تعیین قطب دیالک تیکی ئی پرداخت که نقش تعیین کننده را به عهده دارد.
• سعدی در دیالک تیک فراز و فرود، همیشه نقش تعیین کننده را از آن فراز (خدا) می داند:
• هرکس چشم خدابین داشته باشد، جز خدا چیزی نمی بیند و لذا ترک خودبینی می کند.
• از این حکم سعدی می توان نتیجه گرفت که کبر و نخوت و خودخواهی انسان ها امری الهی است و نه اجتماعی ـ اکتسابی.

• سعدی می توانست به جای خیالبافی و گمانورزی به بررسی تجربی و اوبژکتیف چیزها بپردازد.
• مثلا افراد خودبین و خودخواه را از سوئی و افراد فروتن و بی ادعا را از سوی دیگر، مورد مطالعه تجربی و واقعی قرار دهد و ببیند که علت اصلی خودخواهی و بی ادعائی نه الهی بلکه طبقاتی است:
• دلیل اصلی کبر و نخوت و خودخواهی آدمها قاعدتا پایگاه طبقاتی ممتاز آنها ست.
• و چشم خدابین و خودبین یاوه ای بیش نیست.
• تجربه میلیون ها بار نشان می دهد که اگر فرد فقیری به قدرت و مکنت برسد، دیر یا زود تغییر رفتار و تفکر می دهد.
• شعور اجتماعی ـ در تحلیل نهائی ـ بوسیله وجود اجتماعی تعیین می شود.
• کاخ نسینی طرز تفکر و رفتار اجتماعی خاص خود را تحمیل می کند، کوخ نشینی نیز به همین سان.

• شیوه تحلیل سعدی ایدئالیستی است.
• درک سعدی از تاریخ و جامعه درک ایدئالیستی تاریخ نامیده می شود.

2
کسی که خودبین و خودخواه باشد، جز خویشتن خویش چیزی نمی بیند.
ولی اگر خدا چشم خدابینی در اختیار کسی قرار دهد، عاجزتر از خود کسی را نمی بیند.

• سعدی در این دو بیت، دیالک تیک فراز و فرود را، یعین دیالک تیکی خدا و انسان را به شکل دیالک تیک همه کاره و هیچکاره بسط و تعمیم می دهد و عملا تخریب می کند.
• دیالک تیک همه چیز و هیچ وجود ندارد.
• چون دیالک تیک هرگز عضو هیچ واره و هیچ کاره نمی پذیرد.
• هر قطب دیالک تیکی باید همزمان تأثیرگذار و تأثیربردار باشد.
• هیچ اما نه تأثیر برمی دراد و نه تأثیر می گذراد.

• سعدی بدین طریق فاتحه بلنید بر فاعلیت (سوبژکت وارگی، کاره ای بودن) انسان می خواند و از انسان تفاله یک انسان سرهم بندی می کند.
• در فلسفه اجتماعی سعدی تاریخ را نه انسان ها، نه توده های مولد و زحمتکش، بلکه قدرت ماورای طبیعی موهوم (خدا) می سازد.

• ایدئالیسم یعنی همین:

• روح خالق ماده است و مقدم بر ماده است!
• شعور خالق وجود است و مقدم بر وجود است!
• خدا خالق طبیعت و انسان است و مقدم بر طبیعت و انسان است!

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر