۱۳۹۱ تیر ۲۴, شنبه

فرازی از تحلیلی از احسان طبری راجع به «نیچه ئیسم» (1)

سرچشمه:
«در باره وظيفه انسان و ملاك رفتار اجتماعى او»
(ماركسيسم و نيچه ئيسم)

• نيچه بيانگر صريح و گاه خشن يك نقطه نظر بسيار رايج در جامعه طبقاتى ـ بويژه بورژوائى ـ است.
• در مبارزه با نيچه گرائى و در اثبات تقابل ماركس و نيچه، ما حتى به آن "نيچه ئيسم مستورى" كه گاه جامه حق بجانب و انقلابى نما بر تن مى كند، نيز پاسخ مى گوئيم.

• اگر نيچه ئيسم مقدمه و محمل فلسفى فاشيسم و نازيسم قرار گرفته باشد، امرى است مفهوم و طبيعى.

• در واقع مابين نظر نيچه و عمل هيتلر ها و موسولينى ها و پراتيك امپرياليسم و هيئت هاى حاكمه ارتجاعى همآهنگى منطقى وجود دارد.

• نيچه آرزو مى كرد كه «جانور مو بور» با شيوه بربرمنشانه، تمدن «نژاد سروران» را برقرار كند.
• هيتلر نيز در همين راه شوم كوشيد و امپرياليست هاى آمريكائى نيز در همين راه كوشيدند و مى كوشند و نژاد گرائى، فلسفه اى جز اين ندارد.

• ولى مابين نيچه ئيسم و پراتيك انقلابى انساندوستان ماركسيست كوچكترين وجه ارتباطى نيست.

• كيش اصالت قدرت، كيش بكاربردن هر گونه وسيله اى ـ ولو ضد انسانى ـ براى نيل به هدف، كيش اصالت قدرت، پيروزى ـ صرفنظر از وسيله و هدف ـ، كيش پيشوايان همه دان و توده هاى لخت و مطيع و غيره و غيره كه بويژه در جوامع عقب مانده طرفداران آشكار و نهان فراوانى دارد، از ماركسيسم برنخاسته و با آن عميقا بيگانه است.


• تجربه زندگى نشان مى دهد كه نيچه خود جسارت آن را داشت كه يك گرايش اعلام نشده اخلاقى را در جامعه جانورانه سرمايه دارى به صورت موازين مقدس در آورد و در آثار خود با لحن شاعرانه و پيمبرانه و بقول خود به مثابه «مبشر» و «اغواگر»، از آن دم بزند، بى سر و صدا، در جامعه انسانى در ميان طبقات بورژوا يارانى دارد و چون مطلب بدرستى حلاجى نشده، گاه حتى در ميان عناصر مترقى نيز به كسانى برخورد مى كنيد كه مفهوم پيكار انقلابى را با مفهوم «خواست قدرت» نيچه اى در مى آميزند و آرمان آنها از يك انسان كامل به يك « ابرمرد» نيچه اى شبيه تر مى شود تا به يك مجاهد انقلابى و انساندوست از آن نوع كه ماركسيسم ـ لنينيسم آن را تصوير و توصيه مى كند.

مطلب روشن تر مى شود، اگر مسئله را بطور منظم مورد بررسى قرار دهيم.
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر