۱۳۹۱ تیر ۱۵, پنجشنبه

سیری در شعری از نیکا نیکزاد (1)

بي دليل مكوچ

من از گم شدن هاي يكباره،
از كوچيدن هاي بي توضيح،
در هراسم.

اگر خواستي، برو
اما نرم و آهسته.
درست بسان نواي دل انگيز ترنمي، كه
به آهستگي در فضا گم مي شود.

(دوشنبه ۱۱ ژوئن ۲۰۱۲)


سرچشمه:
اگورا
تارنمای نیکا نیکزاد
http://nikanikzad.blogspot.de

تحلیل واره ای از شین میم شین

پیشکش به خواهرم
مینا محسنی


• شعر لطیف و دلنشین و مؤثری است.
• از تبار ترنم است، انگار!
• از تبار ترنمی عریان و بی نقاب و ناب!

• ولی در عین حال تأمل انگیز، سؤال برانگیز و بحث انگیز است:

1
بی دلیل مکوچ!

• قاعدتا، «کوچ بیدلیل» وجود ندارد.

• کوچ بیدلیل فقط می تواند استثنائی باشد، یک در یکهزار باشد!
• مثلا وقتی که مغز کسی برای مدت کوتاهی، بدلیلی از کار افتاده باشد.

• و گرنه کوچ، همیشه دلیل دارد.
• شاعر (راوی شعر) حتما بدان واقف اند.
• منظور شاعر شاید این باشد که بدون اقامه دلیل مکوچ!

• اما ـ در هر صورت ـ چرا و به چه دلیل؟

• چرا نباید او بدون دلیل برود؟

• باید در روند تحلیل شعر به این پرسش پاسخی بیابیم.

2
من از گم شدن هاي يكباره،
از كوچيدن هاي بي توضيح،
در هراسم.

• پاسخ به پرسش ما بلافاصله داده می شود:
• شاعر از گمشدن های ناگهانی دوست، از کوچیدن های بی توضیح او هراس دارد.

• خود این پاسخ بمراتب سؤال انگیزتر است:

الف

• هراس شاعر که نمی تواند دلیل قانع کننده ای برای کوچ مدلل باشد.
• چون وقتی دوست کذائی بدلایلی به تنگ آمده و تصمیم به پاره کردن رشته پیوند گرفته، نمی تواند به ترس و هراس شاعر اهمیتی قائل شود.
• چون خود او درگیر هزار و یک کلنجار روحی و درونی است.

• رشته پیوند میان انسان ها وقتی پاره می شود که اختلافات و تفاوت های فی مابین، فرم تضاد به خود گیرند.
• تضاد یا تعدیل می یابد، یعنی به درجه تفاوت و اختلاف سلیقه و نظر و غیره تقلیل می یابد و رابطه کم و بیش به سیاق سابق ادامه می یابد و یا تشدید می شود و رابطه فی مابین را منفجر می کند.

• مراجعه کنید به فرق (اختلاف)، دیالک تیک تفاوت و هویت، دیالک تیک پیوند و تضاد در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

ب

• نگفتن دلیل خیلی چیزها بهتر از گفتن آن است و یا حداقل بهتر از فی الفور گفتن آن است.
• بر زبان راندن دلیل کوچ گاهی می تواند به تخریب بی برگشت دوست منجر شود.

• مثال:
فرض کنیم که طرف دلباخته کسی دیگر شده و می رود.

• افشای این دلبستگی جدید، می تواند دوست را بلحاظ روحی، روانی و حتی خودارزشگذاری تخریب کند، اعتماد به نفسش را در هم شکند.
• کسانی که از خودآگاهی خارائین برخوردار باشند، نادر و کمیابند.
• در چنین صورتی هزاران سؤال بی جواب در ذهن او سر بر خواهد کشید که دال بر کم ارزشی و یا چه بسا حتی بی ارزشی او خواهند بود و حتی به انتحار منجر خواهند شد (مراجعه کنید به رمان «دن آرام» شولوخف):
• «او چه دارد که من ندارم؟»
• «او چه می دهد که من نمی دهم!»
• و هزاران سؤال دیگر.
ت

• خود این دلیلخواهی از سوئی می تواند بدلیل ضعف خارق العاده خرد باشد.
• بدلیل عدم شناخت دوست باشد.

• اگر کسی توان شناخت چیزها، پدیده ها و سیستم ها را داشته باشد، در روند همبائی و همزیستی به شناخت دمبدم دم افزون آن چیز و کس نایل خواهد آمد و گسست دیر و یا زود رابطه را حتی پیش بینی خواهد کرد.

پ

• خود این دلیلخواهی از سوی دیگر، می تواند بدلیل وابستگی باشد.
• بدلیل فقدان استقلال، اعتماد به نفس و خودمختاری باشد.
• و یا حتی بدلیل عدم وجود رابطه برابرحقوق باشد.

• اگر کسی به درجه ای از اعتماد به نفس و خودمختاری دست یابد و بی اعتنا به این و آن، روی پای خود بایستد، هراسی از کوچ بی دلیل این و آن نخواهد داشت.

3
اگر خواستي، برو
اما نرم و آهسته.
درست بسان نواي دل انگيز ترنمي، كه
به آهستگي در فضا گم مي شود.

• شعر اکنون با سرتیتر شعر در تناقض قرار می گیرد:
• اکنون نه کوچ مدلل، بلکه فرم رفتن دوست مطرح می شود:
• نرم و آهسته رفتن او.

• اینجا حداقل، دو مسئله مطرح است:

الف

• فرم برای شاعر عمده تر و تعیین کننده تر از محتوا ست!
• رفتن او (محتوا) فی نفسه مهم نیست، فرم رفتن او مهم است.

• ما اینجا با نوعی فرمالیسم در ارزیابی مواجه می شویم!

• وقتی رابطه ای تخریب شده و طرف دیگر رابطه می رود، دیگر چه ارزشی دارد که او آهسته برود و یا تند، نرم برود و یا سخت.
• در دیالک تیک فرم و محتوا نقش تعیین کننده همیشه از آن محتوا ست، اگرچه فرم، نقش مهم خاص خود را ایفا می کند.
• ولی تعیین کننده نه فرم، بلکه محتوا ست.

ب

• درست به همین دلیل، یعنی به دلیل رابطه دیالک تیکی فرم و محتوا ست که طرف نمی تواند به ساز شاعر برقصد و یا حتی به ساز خویشتن خویش برقصد
:

تضاد بسان مواد منفجره عینی مهیبی (مستقل از خواست و میل شاعر و دوست)
پیوند دوستی را منفجر می کند و در چنین انفجاری نمی توان لگام خود را حتی بدست داشت
،
لگام دیگری که جای خود دارد.
پایان

۱ نظر:

  1. از گم شدن هاي يكباره،
    از کوچ هاي بي توضيح،
    هراسانم .

    پاسخحذف