سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 63 ـ 64 )
خدای ار به حکمت ببندد دری
به رحمت گشاید در دیگری
شین میم شین
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 63 ـ 64 )
خدای ار به حکمت ببندد دری
به رحمت گشاید در دیگری
شین میم شین
• سعدی در این بیت برای توجیه تضادمندی حوادث زندگی به تعریف کردوکار خدا می پردازد:
• بنظر سعدی، کردوکار خدا از گردنه دیالک تیک حکمت و رحمت می گذرد:
• حکمت خدا به عنوان مثال ایجاب می کند که روباهی توله ای بی دست و پا بزاید.
• طبیعی است که روباه بی دست و پا قادر به شکار نخواهد بود و از گرسنگی خواهد مرد.
• این پدیده اما با تئوری موسوم به «روزی رسانی خدا» جور در نمی آید.
• سعدی برای خروج از این بن بست نظری (تئولوژیکی ـ تئوریکی) تئوری رحمت الهی را به خدمت می گیرد.
• خدا پس از بی دست و پا کردن روباهک، روزی رسانی به آن را به عهده شرزه شیری می گذارد.
• بدین طریق شرزه شکار می کند و می خورد تا روباهک بی دست و پا از پس مانده غذای شیر تغذیه کند و زنده بماند:
سعدی
یکی روبهی دید، بی دست و پا
فروماند در لطف و صنع خدای
که چون زندگانی به سر می برد؟
بدین دست و پای، از کجا می خورد؟
در این بود درویش شوریده رنگ
که شیری در آمد، شغالی به چنگ
شغال نگونبخت را شیر خورد
بماند آنچه، روباه از آن سیر خورد
یکی روبهی دید، بی دست و پا
فروماند در لطف و صنع خدای
که چون زندگانی به سر می برد؟
بدین دست و پای، از کجا می خورد؟
در این بود درویش شوریده رنگ
که شیری در آمد، شغالی به چنگ
شغال نگونبخت را شیر خورد
بماند آنچه، روباه از آن سیر خورد
• در کردوکار خدا، حکمت و رحمت در رابطه دیالک تیکی با هم قرار دارند:
• یعنی در وحدت و تضاد با یکدیگرند.
• خدا به حکمتی غیرقابل توضیح، دری را به روی کسی می بندد، ولی به سبب رحیم بودن ذاتی خویش، در رحمتی را به روی او می گشاید.
• در فلسفه سعدی کردوکار خدا را هم ـ حتی ـ از دیالک تیک گزیر و گریزی نیست.
• کردوکار خدا هم دیالک تیکی است.
• سعدی هم علیلی روباه را و هم تغذیه آن از پس مانده شکار شیر را در دیالک تیک حکمت و رحمت می بیند.
• اینکه سعدی به این راحتی منطق دیالک تیکی را در اعماق قرون وسطی توسعه و تعمیم می دهد، تحسین برانگیز است و هشتصد سال بعد هر خواننده شعورمندی را دچار حیرت می سازد.
• صحبت از درستی و نادرستی محتوای فکری سعدی نیست.
• صحبت از این حقیقت امر است، که چگونه فیلسوفی به چنین پایه ای از تیزبینی و درایت و نبوغ می رسد.
• منطق دیالک تیکی قله تفکر بشری را تشکیل می دهد و با نام هگل و مارکس و انگلس در قرن نوزدهم گره خورده است.
• تنها دلیلی که می توان برای منطق دیالک تیکی سعدی یافت، عینیت خود دیالک تیک و انعکاس فی نفسه آن در ضمیر شفاف شاعر شیراز است.
• احتمالا خود سعدی به منطق خود وقوف تئوریک ندارد و از این رو ست که ما آن را دیالک تیک خودپو می نامیم.
• ولی این حقیقت امر تغییری در ماهیت قضیه نمی دهد.
• سعدی را می توان و باید بنیانگذار منطق دیالک تیکی، به معنی واقعی کلمه نامید.
• مفاهیم «لطف» و «صنع»، که سعدی در این حکم به کار می برد، حاکی از این واقعیت امر است، که او طبیعت را نه بوسیله طبیعت، بلکه بوسیله ماورای طبیعت (خدا) توضیح می دهد.
• این یکی از ویژگی های اصلی طرز تفکر قرون وسطی بوده، که در جامعه ایران و اکثر نقاط جهان همچنان جانسختی می کند و به حیات خود ادامه می دهد.
• انسان ها برای توضیح پدیده های طبیعی و اجتماعی، به جای بررسی علل طبیعی درونی و برونی پیدایش آنها، به جای توجه به دیالک تیک سیستم و محیط، با سهل انگاری، دست بدامن نیروهای ماورای طبیعی می شوند.
• سعدی با مفهوم «صنع» بی دست و پائی روباه را به سبب سطح نازل علم پزشکی و ژنتیک در آن زمان به گردن خدا می اندازد و او را مسئول علیلی روباه قلمداد می کند.
• با مفهوم «لطف»، از سوی دیگر، به ارسال روزی روباه می اندیشد و از گرسنگی نمردنش را نیز نه در طبیعت، بلکه در عامل ماورای طبیعی (خدا) می جوید.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر