۱۳۹۱ تیر ۱, پنجشنبه

تمرین تفکر مفهومی (70)

سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 63 ـ 64 )
خدای ار به حکمت ببندد دری
به رحمت گشاید در دیگری

شین میم شین

• سعدی در این بیت برای توجیه تضادمندی حوادث زندگی به تعریف کردوکار خدا می پردازد:
• بنظر سعدی، کردوکار خدا از گردنه دیالک تیک حکمت و رحمت می گذرد:
• حکمت خدا به عنوان مثال ایجاب می کند که روباهی توله ای بی دست و پا بزاید.
• طبیعی است که روباه بی دست و پا قادر به شکار نخواهد بود و از گرسنگی خواهد مرد.

• این پدیده اما با تئوری موسوم به «روزی رسانی خدا» جور در نمی آید.

• سعدی برای خروج از این بن بست نظری (تئولوژیکی ـ تئوریکی) تئوری رحمت الهی را به خدمت می گیرد.
• خدا پس از بی دست و پا کردن روباهک، روزی رسانی به آن را به عهده شرزه شیری می گذارد.
• بدین طریق شرزه شکار می کند و می خورد تا روباهک بی دست و پا از پس مانده غذای شیر تغذیه کند و زنده بماند:

سعدی
یکی روبهی دید، بی دست و پا
فروماند در لطف و صنع خدای

که چون زندگانی به سر می برد؟
بدین دست و پای، از کجا می خورد؟

در این بود درویش شوریده رنگ
که شیری در آمد، شغالی به چنگ

شغال نگونبخت را شیر خورد
بماند آنچه، روباه از آن سیر خورد

• در کردوکار خدا، حکمت و رحمت در رابطه دیالک تیکی با هم قرار دارند:
• یعنی در وحدت و تضاد با یکدیگرند.

• خدا به حکمتی غیرقابل توضیح، دری را به روی کسی می بندد، ولی به سبب رحیم بودن ذاتی خویش، در رحمتی را به روی او می گشاید.
• در فلسفه سعدی کردوکار خدا را هم ـ حتی ـ از دیالک تیک گزیر و گریزی نیست.
• کردوکار خدا هم دیالک تیکی است.

• سعدی هم علیلی روباه را و هم تغذیه آن از پس مانده شکار شیر را در دیالک تیک حکمت و رحمت می بیند.

• اینکه سعدی به این راحتی منطق دیالک تیکی را در اعماق قرون وسطی توسعه و تعمیم می دهد، تحسین برانگیز است و هشتصد سال بعد هر خواننده شعورمندی را دچار حیرت می سازد.

• صحبت از درستی و نادرستی محتوای فکری سعدی نیست.

• صحبت از این حقیقت امر است، که چگونه فیلسوفی به چنین پایه ای از تیزبینی و درایت و نبوغ می رسد.

• منطق دیالک تیکی قله تفکر بشری را تشکیل می دهد و با نام هگل و مارکس و انگلس در قرن نوزدهم گره خورده است.


• تنها دلیلی که می توان برای منطق دیالک تیکی سعدی یافت، عینیت خود دیالک تیک و انعکاس فی نفسه آن در ضمیر شفاف شاعر شیراز است.


• احتمالا خود سعدی به منطق خود وقوف تئوریک ندارد و از این رو ست که ما آن را دیالک تیک خودپو می نامیم.

• ولی این حقیقت امر تغییری در ماهیت قضیه نمی دهد.
• سعدی را می توان و باید بنیانگذار منطق دیالک تیکی، به معنی واقعی کلمه نامید.
• مفاهیم «لطف» و «صنع»، که سعدی در این حکم به کار می برد، حاکی از این واقعیت امر است، که او طبیعت را نه بوسیله طبیعت، بلکه بوسیله ماورای طبیعت (خدا) توضیح می دهد.
• این یکی از ویژگی های اصلی طرز تفکر قرون وسطی بوده، که در جامعه ایران و اکثر نقاط جهان همچنان جانسختی می کند و به حیات خود ادامه می دهد.
• انسان ها برای توضیح پدیده های طبیعی و اجتماعی، به جای بررسی علل طبیعی درونی و برونی پیدایش آنها، به جای توجه به دیالک تیک سیستم و محیط، با سهل انگاری، دست بدامن نیروهای ماورای طبیعی می شوند.

• سعدی با مفهوم «صنع» بی دست و پائی روباه را به سبب سطح نازل علم پزشکی و ژنتیک در آن زمان به گردن خدا می اندازد و او را مسئول علیلی روباه قلمداد می کند.

• با مفهوم «لطف»، از سوی دیگر، به ارسال روزی روباه می اندیشد و از گرسنگی نمردنش را نیز نه در طبیعت، بلکه در عامل ماورای طبیعی (خدا) می جوید.


پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر