خودکشی شاعرانه
سهراب رحیمی
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
سهراب رحیمی نویسنده
حکم ششم
ولی مطالعات بعدی ی من در باره ی آثار و زندگی صادق هدایت و این و آن مرا به یک شناخت تازه رساند و آن اینکه به این سادگی نمی شود زندگی و خودکشی ی یک هنرمند را تحلیل کرد و بعد به این نتیجه رسید که اگر اینها خودکشی نمی کردند می توانستند آثار بهتری بیافرینند.
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
سهراب رحیمی نویسنده
حکم ششم
ولی مطالعات بعدی ی من در باره ی آثار و زندگی صادق هدایت و این و آن مرا به یک شناخت تازه رساند و آن اینکه به این سادگی نمی شود زندگی و خودکشی ی یک هنرمند را تحلیل کرد و بعد به این نتیجه رسید که اگر اینها خودکشی نمی کردند می توانستند آثار بهتری بیافرینند.
• به این حکم سهراب باید با دقتی دو چندان توجه کرد.
• در این حکم سهراب نکته های جهان بینانه باریکتر از مو وجود دارد:
• «به این سادگی نمی شود زندگی و خودکشی یک هنرمند را تحلیل کرد و بعد به این نتیجه رسید که اگر اینها خودکشی نمی کردند، می توانستند آثار بهتری بیافرینند.»
• سهراب در پرتو شناخت جدیدشان دو نتیجه نهائی شگرف می گیرند:
1
• اول اینکه زندگی و خودکشی هنرمند جماعت معمائی غیر قابل حل و تحلیل است.
2
• دوم اینکه نمی توان گفت که اگر هنرمند نمی مرد، می توانست آثار بهتری خلق کند.
• سهراب بیشک نه برای اثبات صحت ادعای اول خود دلیلی دارند و نه قادر به اثبات ادعای باطل دوم خویش اند.
1
• برای اینکه نفس طرح مسئله، از امکان حل آن حکایت می کند.
• یعنی مسئله اصولا وقتی طرح می شود که زمان حل آن فرا رسیده باشد، یعنی امکان اوبژکتیف و سوبژکتیف حل آن بوجود آمده باشد و ضرورت حل آن مطرح باشد.
• هرگز نمی توان ادعا کرد که مسئله خودکشی مشتی هنرمند و یا بی هنر غیرقابل حل است، معمای لاینحل است.
• چنین چیزی وجود ندارد.
• برای بشر چیز غیرقابل شناسائی ئی وجود ندارد.
• آنچه وجود دارد، دیری و زودی شناخت آن چیز است.
• شناخت همیشه در روندی جامه عمل می پوشد.
• شناخت چیزها، پدیده ها و سیستم ها مثل هر کردوکار دیگری باید تدارک مادی و معنوی دیده شود.
• بشر امروزه حتی به ظلمات میکروموجودات و میکروذرات رخنه کرده و از رمز و راز کذائی آنها پرده برداشته است.
• چگونه می توان در قلب متروپول های سرمایه داری زندگی کرد و تردیدگرائی و یا ندانمگرائی پیشه کرد!
2
• ادعای اینکه «نمی توان گفت که اگر هنرمند نمی مرد، می توانست آثار بهتری خلق کند»، نیز ادعای اشتباه آمیز و بی پایه ای است.
• چرا نباید هنرمندی با گذشت زمان و در نتیجه تجربه و دانش اندوزی، نتواند به تولید آثار بهتر بپردازد؟
• دلیل این پندار نادرست سهراب در جهان بینی عقب مانده ایشان است.
• ایشان بلحاظ فلسفی (جهان بینی) ایدئالیست اند:
• چون فکر می کنند که هنرمند آثار هنری را نه تولید، بلکه «خلق می کند!»
• آفرینشی وجود ندارد.
• حکیم سرخ طوس، هزار سال قبل، بمراتب علمی تر و منطقی تر از هنرمندان اروپانشین ما می اندیشید.
• سهراب در این میان تنها نیست.
• مجسمه ساز ایرانی ئی در آلمان نیز ادعای آفرینش هنری مشابهی دارد.
فردوسی
که یزدان ز ناچیز چیز آفرید
بدان، تا توانایی آرد پدید
که یزدان ز ناچیز چیز آفرید
بدان، تا توانایی آرد پدید
• فردوسی در این حکم خویش، قبل از توضیح گوهرهای نخستین، نحوه پیدایش آنها و هدف از «آفرینش» آنها را توضیح دهد.
• شیوه برخورد فردوسی به قضیه پیدایش هستی، با شیوه برخورد شیخ شیراز و شیخ شبستر، از زمین تا آسمان تفاوت و تضاد دارد.
شیخ شیراز
به امرش، وجود از عدم نقش بست
که داند، جز او کردن از نیست، هست؟
به امرش، وجود از عدم نقش بست
که داند، جز او کردن از نیست، هست؟
• به نظر سعدی، نخست نیستی مطلق (عدم) حاکم است و خدا تنهای تنها ست.
• آنگاه خدا امری صادر می کند و هستی بر نیستی نقش می بندد.
• سعدی در این حکم، دو خطای فلسفی مرتکب می شود:
1
• اولا برای هستی آغازی قائل می شود.2
• ثانیا دیالک تیک عدم و وجود را سرهم بندی می کند.
• چنین دیالک تیکی نمی تواند وجود داشته باشد.
• دیالک تیک عدم و وجود، یعنی دیالک تیک هیچ و همه چیز.
• دیالک تیک، هرگز عضو هیچکاره و انگل نمی پذیرد.
• اقطاب دوگانه دیالک تیکی باید در یکدیگر تأثیر بگذارند و از یکدیگر تأثیر بپذیرند.
• هیچ از انجام هر دو عاجز خواهد بود.
• هیچ نه می تواند تأثیر بگذارد و نه می تواند تأثیر بپذیرد.
• پس وجود هرگز نمی تواند از عدم پدید آید.
• این حقیقت امر را حتی شیخ شبستر می داند:
شیخ شبستر
عدم موجود گردد، این محال است
وجود از روز اول لایزال است
عدم موجود گردد، این محال است
وجود از روز اول لایزال است
• الئات ها در یونان باستان نیز بر آن بوده اند که «شونده» یا باید از عدم پدید آمده باشد و یا از چیزی.
• اما هر دوی آنها محال اند.
• زیرا از عدم فقط عدم می تواند پدید آید و آنچه از چیزی پدید می آید، در واقع چیز نوپدیدی نیست.
• زیرا آن، همان است که بوده است.
• به عبارت دقیقتر، آن همان است که تغییر فرم و ساختار داده است.
حکیم سرخ طوس
که یزدان ز ناچیز، چیز آفرید
بدان، تا توانایی آرد پدید
که یزدان ز ناچیز، چیز آفرید
بدان، تا توانایی آرد پدید
• آفرینش در فلسفه حکیم طوس، اصلا آفرینش به معنی رایج کلمه نیست.
• یزدان جهان را از هیچ نمی آفریند.
• یزدان جهان را اصلا نمی آفریند.
• مفهوم «آفرینش»، به معنی خلق چیزی از نیستی است.
• یزدان فردوسی، از ناچیز، چیز می سازد.
• او ناچیز را در روند کار، به چیزی توسعه می دهد، تکامل می بخشد.
• همانطور که آهنگر از سنگ آهن ناچیز، در روند پراتیک، آهن و از آهن، داس و گاوآهن و نیزه و شمشیر می سازد، یزدان فردوسی نیز از ناچیز، چیز تولید می کند.
• یزدان فردوسی انعکاس آسمانی ـ انتزاعی بی چون و چرای توده مولد و زحمتکش است.
• در حالیکه یزدان شیخ شیراز و شیخ شبستر، انعکاس آسمانی ـ انتزاعی طبقات اجتماعی انگل است.
• هستی در فلسفه فردوسی، نتیجه توسعه و تکامل ماده است.
• هستی گذار ماده از مرحله پست به عالی، از فرم ساده، به فرم بغرنج، مرکب و متکامل است.
• هستی روند تغییر فرم ماده همیشه موجود است.
• هستی روند تغییر فرم محتوای مادی (گوهر) واحدی است.
• هستی دیالک تیک فرم و محتوا ست.
• مظاهر هستی، تجلی ماهیت مادی واحد اند در فرم های گونه گون.
• هستی عروسی است که بی امان لباس عوض می کند.
• در فلسفه حکیم طوس، توسعه و تکامل ناچیز به چیز بی هدف، سرسری و مبتنی بر هوا و هوس نیست.
• توسعه و تکامل ناچیز به چیز هدفمند است.
• این طرز تفکر را در فلسفه، باور به تله ئولوژی (غایت مندی) می نامند.
• در هر صورت، اگر کسی ناچیز را به چیزی بدل کند، کارش نمی تواند بی هدف بوده باشد:
• تولید نمی تواند بی هدف و سرسری باشد.
• هدف از توسعه و تکامل ناچیز به چیز، تکوین توانائی است.
• هدف از تولید گاوآهن، شکافتن سینه ستبر زمین و افشاندن بذر، افزایش تولید گندم، پختن نان و تسهیل شرایط زیست است.
• هدف از تولید وسایل تولید، کسب توانائی در مصاف با طبیعت سرسخت و بی رحم است.
• همانطور که هدف از تولید نیزه و شمشیر دفاع از خود و همبود خود و محصول دسترنج خویش است.
• هدف از تولید کسب توانائی مادی و معنوی است.
منبع و سرچشمه قدرت و توانائی، به نظر حکیم طوس، تولید مادی و معنوی است.
منبع و سرچشمه قدرت و توانائی توسعه و تکامل ناچیز به چیز است، تولید وسایل تولید و وسایل زندگی است.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر