برای اینکه بتوانیم هم اندیشی داشته باشیم، برداشتم را به بحث می گذارم.
برای اینکه بتوانم عمق برداشتم را به بیان در آورم، فراز فوق را تغییر می دهم.
" پرنده ای که از صاحب کشتزار بترسد گرسنه خواهد مرد"
در جملهء اخیر ما با موجودی واقعی سر و کار داریم.
بنا بر این ترس از این صاحب کشتزار ترسی است منطقی.
اما در حکم بیان شده توسط چه گوارا، مترسک، لولوی سر خرمن است.
شبحی است در جلد واقعیت.
موجودی واقعی نیست.
ترس از آن ترسی است احمقانه!
بنا بر این نمی تواند خود امپریالیسم باشد.
بلکه شبح امپریالیسم است.
امپریالیسم برای ترساندن مردم از آن استفاده می کند.
مترسک نمایندهء پوشالی امپریالیسم است در شرائطی که امپریالیسم نمی خواهد و یا نمی تواند به علل عینی حضور داشته باشد.
شاید بتوان گفت مترسک حکومت های دست نشانده و ضعیفی هستند که بدون پایگاه مردمی بر مردم حکومت می کنند.
حکومت هایی که علیرغم ظاهر ترسناک خود، هیچ پایگاه نیرومندی برای ماندن و حکم راندن ندارند.
تنها کافی است چون پرنده ای هشیار از مترسک نهراسید.
خوشحال می شوم نقطه نظراتم را تصحیح نمایید.
" پرنده ای که از صاحب کشتزار بترسد گرسنه خواهد مرد"
در جملهء اخیر ما با موجودی واقعی سر و کار داریم.
بنا بر این ترس از این صاحب کشتزار ترسی است منطقی.
اما در حکم بیان شده توسط چه گوارا، مترسک، لولوی سر خرمن است.
شبحی است در جلد واقعیت.
موجودی واقعی نیست.
ترس از آن ترسی است احمقانه!
بنا بر این نمی تواند خود امپریالیسم باشد.
بلکه شبح امپریالیسم است.
امپریالیسم برای ترساندن مردم از آن استفاده می کند.
مترسک نمایندهء پوشالی امپریالیسم است در شرائطی که امپریالیسم نمی خواهد و یا نمی تواند به علل عینی حضور داشته باشد.
شاید بتوان گفت مترسک حکومت های دست نشانده و ضعیفی هستند که بدون پایگاه مردمی بر مردم حکومت می کنند.
حکومت هایی که علیرغم ظاهر ترسناک خود، هیچ پایگاه نیرومندی برای ماندن و حکم راندن ندارند.
تنها کافی است چون پرنده ای هشیار از مترسک نهراسید.
خوشحال می شوم نقطه نظراتم را تصحیح نمایید.
• خیلی ممنون از عاشق رهائی که تحلیل واره شتابزده ی ما را مورد توجه قرار داده و نسبت بدان تصحیحاتی را پیشنهاد کرده اند!
• گاهی این هراس پیش می آید که تحلیل واره به عمل آمده از نظر صاحب نظری، حتی از سوی خود صاحب نظر خوانده نشود.
• دگراندیشی از هر نوع و هماندیشی متعاقب با آن، دیری است که به مائده ای بدل شده، آن سان که نفس وجود دگراندیشی ـ چه بسا حتی بی اعتنا به محتوا و متد تفکرش ـ به نعمتی از جنس کیمیا بدل می شود.
• ضمنا حریف خواب آلودی پرسیده که به چه دلیل به جای واژه ی تر و تمیز «من» از واژه «ما» استفاده می شود و احتمالا خیلی «اندیشه» های دیگر از کله خطور داده و بر زبان نیاورده است.
• پاسخ اینکه وقتی کسی نظری را نمایندگی کند که بر روی سندانی در کارگاه فکری خودش پتک نخورده باشد و نظر در بهترین حالت فرم دست و پا شکسته ای از نظر دیگری باشد، که او بتدریج از آن خود کرده و نام بانی اش را فراموش کرده، بهترین «عذری که می تواند به درگاه او آورد» (سعدی) استفاده از واژه ی منحوس «ما» به جای واژه خجسته ی «من» است.
• تا امر قبل از دیگران، به خود او مشتبه نشود و نپندارد که کسی است!
• ما طبق معمول سعی می کنیم، نظر عاشق رهائی را تجزیه و بعد تحلیل کنیم تا هماندیشی ادامه یابد.
حکم اول
پرنده ای که از صاحب کشتزار بترسد گرسنه خواهد مرد.
پرنده ای که از صاحب کشتزار بترسد گرسنه خواهد مرد.
• باز هم ـ صرفنظر از اینکه سازنده این حکم به زعم خویش، در این فرمولبندی چه ها برای گفتن دارد ـ سؤالات زیر مطرح می شوند:
1
• اولا چرا و به چه دلیل؟• طبیعت، فراخ و پهناور است و برای پرنده، قحط کشتزار نیست تا به دلیل ترس از کسی از گرسنگی بمیرد.
2
• ثانیا چرا هر حکمی در پرتو مفاهیم مشخص و حی و حاضر آن معنی نمی شود تا هرج و مرج فکری اشاعه نیابد، تا هرکس به سلیقه و نیاز و مصلحت خویش، تفسیر دلبخواهی و سوبژکتیف از آن ارائه ندهد؟
3
ثالثا چرا باید ترس از کسی موجب مرگ از گرسنگی باشد؟
4
• رابعا چرا باید زیر بغل مفهوم ترس هندوانه نهاده شود و به درجه علت مرگ ارتقا داده شود؟
5
• خامسا چرا باید مقوله «ترس» به شیوه رایج در اگزیستانسیالیسم با محتوائی ایراسیونالیستی و سوبژکتیف پر شود؟
• ما در ادامه تحلیل اشعار آشنا ملک به بررسی حتی الامکان این سلسله مقولات اگزیستانسیالیستی خواهیم پرداخت و لذا از روده درازی پرهیز می کنیم.
• مراجعه کنید به سلسله مقالات مربوط به اگزیستانسیالیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر