از افراط بیژن تا تفریط میهن!
یدالله سلطان پور
جمشید طاهری پور
انقلابیگری راه رسیدن به آزادی و دموکراسی نیست!
آبشخور رادیکالیسم، یک سوی آن سیاست سرکوب نظام اسلامی است، اما سوی دیگری هم دارد و آن، نشاندن آرمان و دلخواه بجای واقعیت در سیاست اپوزسیون است.
یدالله سلطان پور
جمشید طاهری پور
انقلابیگری راه رسیدن به آزادی و دموکراسی نیست!
آبشخور رادیکالیسم، یک سوی آن سیاست سرکوب نظام اسلامی است، اما سوی دیگری هم دارد و آن، نشاندن آرمان و دلخواه بجای واقعیت در سیاست اپوزسیون است.
• اکنون این سؤال پیش می آید که چرا انقلابیگری نه راه نیل به آزادی و دموکراسی، بلکه گمراه و یا کژراه نیل بدان است؟
• جناب جمشید طاهری پور شاید بهترین و کارکشته ترین نماینده رفرمیسم در «چپ» ایران باشند.
• ایشان برخلاف بقیه، منطقی می اندیشند و بلافاصله برای ادعای هر چند باطل خویش، دلیل می آورند.
• دلایل ایشان هم شنیدنی اند و هم قابل بررسی.
دلیل اول
رادیکالیسم سبب سرکوب می شود!
رادیکالیسم سبب سرکوب می شود!
• فهم و فراست قابل ستیاش جناب جمشید طاهری پور از همین دلیل ایشان هویدا ست:
• ایشان بدرستی میان انقلابیگری و رادیکالیسم علامت تساوی می گذارند.
• مارکس در تعریف رادیکالیته می گوید:
• رادیکال کسی است که دست به ریشه می برد.
• جناب جمشد طاهری پور با این حکم خویش، اما دست خود را رو می کنند:
1
• اگر انقلابیگری مساوی با رادیکالیسم است، پس مخالفت ایشان با راه و رویه انقلابی به این دلیل باید باشد که ایشان با «دست بردن به ریشه قضایا» مخالف اند و خواهان ور رفتن با شاخه ها و ساقه ها و برگ ها و میوه ها هستند.
• به عبارت دقیقتر، ایشان خواهان پرسه زدن در سطح چیزها، پدیده ها و سیستم ها و مخالف نفوذ در ذات آنها هستند.
• برای اینکه شناخت ماهیت چیزها و پدیده ها و سیستم ها زمینه سوبژکتیف لازم برای تحول ماهوی مناسبات را تشکیل می دهد.
• تحول ماهوی مناسبات اما به معنی انقلاب است، به معنی زیر و زبر گشتن حاکمیت طبقاتی است.
• به قول دقیق امیر مؤمنین، به معنی «سوار شدن غلامان بر پشت اربابان» است:
• به معنی وارونه گشتن مناسبات حاکم است!
• به معنی اثبات عملی برابری انسان ها ست!
• به معنی نفی نفی است:
• به معنی نفی نافی برابری، امحای نابرابری و برقراری مجد برابری آغازین در پله توسعه ای دیگر و متعالی تر است!
• موضع جناب جمشیدی طاهری پور رفرمیسم خالص و بی غل و غش است!
• رفرمیسم همین است، دیگر!
• رفرمیسم به جای «دست بردن به ریشه ها»، به بازی با شاخه ها و دمبرگ ها می پردازد.
• و گرنه خود شاخ و دم ندارد!
• درست به دلیل نداشتن شاخ و دم است که رفرمیسم می تواند خود را «چپ» بنامد، پیشاپیش توده ها به راه افتد و جنبش هرازگاهی آنها را به بن بست کشد.
• درست به دلیل نداشتن شاخ و دم است که رفرمیسم می تواند حتی دست چاق و چله بر سمت چپ سینه نهد و در مقابل چشم تیزبین دوربین رسانه های جهانی اعلام کند که «قلب در سمت چپ سینه است» و او پیرو صادق قلب است و نه شیادی عوامفریب در صدد تحمیق توده ها و در پی پشتیبانی از منافع اقلیت انگل حاکم!
2
رادیکالیسم سبب سرکوب می شود!
رادیکالیسم سبب سرکوب می شود!
• جناب جمشید طاهری پور در این ادعای بی پایه خویش، ایده همسنگر خود فؤاد تابان را به طرزی کج و کوله بازتولید می کنند و به خورد خلایق می دهند:
• فؤاد تابان نیز لولوی «سرکوب خشونت آمیز» را تئوریزه کرده بودند.
• بنظر جناب جمشید طاهری پور رادیکالیسم علت سرکوب است.
• وقتی از عوامفریبی و تحمیق توده ها سخن می رود، منظور همین است:
• علت سرکوب توده ها رادیکالیسم توده ها ست، انقلابیگری توده ها ست، خود توده ها ست!
• این یاوه اما به چه معنی است؟
• برای درک رادیکال این دروغ رادیکال باید به تفکر مفهومی توسل جست.
• باید پرسید که جناب طاهری پور در این ادعا بلحاظ فلسفی چه می کنند؟
• ایشان درو اقع دیالک تیک علت و معلول را به شکل دیالک تیک رادیکالیسم و سرکوب بسط و تعمیم می دهند.
• چه ایرادی در این ادعای ایشان هست؟
• هر عامی بی سواد می داند که اگر توده ها پا از گلیم خویش بیرون کنند، انقلابیگری پیشه سازند و خواهان تحولات ریشه ای و رادیکال باشند، طبقه حاکمه نیز متناسب با آن با ارگان ها و تانک و توپ و ساز و برگ دولتی و غیردولتی خویش وارد عرصه می شود و به سرکوب خشن انقلاب می پردازد.
• اما آنچه که در این جور گفته های جناب طاهری پور و شرکاء، ناگفته می ماند، این حقیقت امر است که توده ها برای پوز انقلابی دادن، شعار انقلابی نمی دهند و به رادیکالیسم و یا انقلابیگری روی نمی آورند.
• کارد بر استخوان توده ها می رسد و آنها چاره و راهی جز براندازی حاکمیت اقلیت انگل نمی بینند.
• اما علاوه بر این، آیا علت واقعی سرکوب جنبش توده ها، آن سان که فؤاد تابان به خورد خلایق می دهند، فرم مبارزه توده ها ست و یا این سان که طاهری پور به خورد مردم می دهند، رادیکالیسم توده ها ست، یعنی خود توده ها هستند؟
• این اما بدان معنی است که طبقه حاکمه هیچ تقصیر و مسئولیتی ندارد:
• طبقه حاکمه چه می تواند کرد، وقتی که توده پر رو می شود و به دژهای حاکمیت دیرین آن یورش می برد و آن را به واکنش خشن وامی دارد؟
• پس همه تقصیرات زیر سر توده های بی سر و پا ست!
• پس توده های رودار به سزای عمل خویش می رسند!
• پس زنده باد طبقه حاکم خونریز و جبار و مستبد و همیشه محق و حق به جانب!
• جناب طاهری پور به مثابه نماینده رفرمیسم، بلحاظ فلسفی دیالک تیک علت و معلول را بطرزی عوامفریبانه بسط و تعمیم می دهند و عملا آب به آسیاب طبقه حاکم می ریزند:
• اما واقعیت این است که علت سرکوب توده ها نه رادیکالیسم آنها، بلکه مقاومت طبقات ارتجاعی در برابر اراده الهه تاریخ است، در برابر تحقق قانونمندی های عینی صرفنظرناپذیر است.
• گذار از فرماسیون کهنه به نو، یعنی اجرای فرامین سرپیچی ناپذیر الهه تاریخ!
• حقانیت و حقیقت تاریخی در این میان نه از آن طبقه حاکمه ارتجاعی، بلکه از آن توده های انقلابی و رادیکال است.
• علت حقیقی سرکوب، نه رادیکالیسم توده ها، بلکه طبقه حاکمه ارتجاعی است!
• علت حقیقی سرکوب، نه رادیکالیسم توده ها، بلکه مقاومت طبقه حاکمه ارتجاعی در مقابل اراده توده ها ست، که بیانگر اجتماعی و انسانی اراده طبیعت و تاریخ اند.
• علت سرکوب، سرکوبگر است، نه سرکوب شونده!
• علت سرکوب، طبقه حاکمه قدرت مند و حاکمیت مند است و نه طبقات محروم از حاکمیت و قدرت!
• و نه طبقات تحت سرکوب و ستم!
• و نه رادیکالیسم توده ها!
• و نه انقلابیگری توده ها.
یوهان گوتلیب فیشته (1762 ـ 1814)
یکی از برجسته ترین نمایندگان ایدئالیسم آلمانی
به قول فیشته:
انقلاب حق بی چون و چرای توده ها ست!
• (فیشته، «تاریخ و جامعه به مثابه عرصه آزمون انسان ها»، مانفرد بور)
• وقتی از حقیقت ستیزی رفرمیسم سخن می رود، منظور همین است.
• بندبازی با قرمولبندی ها!
• تحریف مفاهیم و مقوله ها!
• جعل مفاهیم و مقوله ها به نیت جعل حقایق تاریخی!
مراجعه کنید به رفرمیسم:
http://hadgarie.blogspot.de/2010/08/blog-post_17.html
ادامه دارد
http://hadgarie.blogspot.de/2010/08/blog-post_17.html
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر