مدرسه عشق
• در مجالی كه برایم باقی است
• باز همراه شما مدرسه ای می سازیم
• كه در آن همواره، اول صبح
• به زبانی ساده
• مهر، تدریس كنند
• و بگویند:
• «خدا
• خالق زیبایی
• و سراینده عشق
• آفریننده ما ست!
• مهربانی است كه ما را به نكویی
• دانایی
• زیبایی
• و به خود می خواند!
حکم چهارم
و بگویند:
«خدا خالق زیبایی و سراینده عشق، آفریننده ما ست!
مهربانی است كه ما را به نكوی، دانایی، زیبایی و به خود می خواند!
و بگویند:
«خدا خالق زیبایی و سراینده عشق، آفریننده ما ست!
مهربانی است كه ما را به نكوی، دانایی، زیبایی و به خود می خواند!
• در مدرسه کذائی عشق مورد نظر شاعر، همه چیز با تحریف شروع می شود.
• ظاهرا کسی برای حقیقت تره هم خرد نمی کند.
• خدا به چرخش قلمی خالق زیبائی و سراینده عشق و آفریننده بنی بشر تلقی می شود.
• بدین طریق، خالق زشتی ها و کین توزی ها ناگفته می ماند.
• سکوت در زمینه خیلی از حقایق فرمی از عوامفریبی است.
• حال چند و چون خود خالق تدریس می شود:
• شاعر برای تعیین چند و چون اخلاقی خدا و رسالت او مفاهیم زیر را به خدمت می گیرد:
• «مهربانی» «نكویی» «دانایی» «زیبایی»
1
مفهوم «مهربانی»
مفهوم «مهربانی»
• در مدرسه کذائی عشق خدا از همه صفات خود تطهیر می شود و به چرخش چشمی به خدای مهربان استحاله می یابد.
• شاعر نمی تواند، نداند که دروغ می گوید.
• خدای مهربان که قاعدتا نباید اکثریت مولد جامعه را خاکسترنشین سازد و اقلیت انگشت شمار انگل را از همه نعمات مادی و معنوی برخوردار نماید.
• خدای مهربان که وعده جهنم نمی دهد، بیغوله ای با چاه های عفن، با شکنجه گران حرفه ای، با چشمه های زهر، با درختان زقوم!
• علاوه بر این، صفات خالق را مخلوق به مثابه چیزهای عینی و پیشاپیش موجود، برسمیت می شناسد.
• مخلوق هرگز برای خالق، صفت تعیین نمی کند.
• ولی چه می شود کرد.
• اوتوپیسم شاعر ایجاب می کند که خدای قهار و رحمان و مکار و جبار و هر چه دلت می خواهد، مهربان باشد.
• عوامفریبی در قالب شعر سنتی دیرین دارد!
• شعر بهترین و مؤثرترین جنگ افزار برای خردستیزی است!
2
مفهوم «نكویی»
مفهوم «نكویی»
• شاعر برای خالق به تعیین رسالت می پردازد:
• در مدرسه کذائی عشق باید تدریس شود که خدا چه فونکسیون و وظیفه ای را به عهده دارد.
• شاعر برای خدا چهار رسالت الهی تعیین می کند:
• فراخواندن کودکان به نکوئی، دانائی ، زیبائی و به خود!
• منظور از نکوئی چیست؟
• منظور شاعر از نکوئی همان امر به معروف انتزاعی کذائی است:
• خدا از کودکان می خواهد که به انجام کارهای خیر مبادرت ورزند.
• ما در تارنمای دایرة المعارف روشنگری، مفهوم «نیکی» (خیر، خوبی) را به تفصیل توضیح داده ایم.
• نیکی همیشه همان و همه جا همان وجود ندارد.
• با تحول فرماسیون های اجتماعی، مفهوم نیکی نیز محتوای نوینی کسب می کند و چه بسا به ضد خود بدل می شود.
• همان برده کردن همنوع که در فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی برده داری عمل خیر بود و حتی پیامبر خدا از سوئی برده می خرید و می فروخت و از سوی دیگر خود را عبدالله می نامید و نظام برده داری را توجیه تئولوژیکی می کرد و مشروعیت می بخشید، در فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی سرمایه داری به مثابه منکر، نه تنها نهی می شود، بلکه حتی جرم تلقی می شود.
• ولی خدای شاعر ظاهرا برای قوانین و قانونمندی های هستی طبیعی و اجتماعی تره خرد نمی کند و کودکان معصوم مردم را به نکوئی انتزاعی غیرقابل تعریف فرا می خواند.
• شاید شاعر بعدها بگوید که منظور مشخص او از نکوئی کدام است.
• شاید اطاعت از ولی فقیه به مثابه نماینده خدا در سرزمین، جزو اعمال نیک تلقی شود و بدین طریق شکنجه همنوع، قتل عام مخالفین از هر نوع به درجه عمل خیر ارتقا یابد.
3
مفهوم «دانایی»
مفهوم «دانایی»
• دعوت کودکان به دانائی وظیفه دوم خدای مهربان است.
• خدائی به به اشاره ای قادر به انجام هر کاری است، کودکان مردم به جای داناسازی برق آسا، فقط به دانائی فرامی خواند.
• نمی شد که خدای مهربان اندکی لطف به خرج دهد و کودکان را از دم دانا کند؟
• این چه خدای مهربانی است که کمترین اعتنائی به درد و رنج کودکان ندارد که هر روز در سرمای زمستان و در گرمای تابستان باید به مدرسه عشق بیایند، تا بلکه دانا شوند؟
4
مفهوم «زیبایی»
مفهوم «زیبایی»
• سومین وظیفه خدا دعوت کودکان به زیبائی است.
• این دیگر نور علی نور است.
• وظیفه خدای مهربان نه خلق کودکان نکوکار و دانا و زیبا، بلکه صرفا دعوت از آنها به نکوئی، دانائی و زیبائی است.
• خدای شاعر شباهت غریبی به وعاظ معظم دارد:
• هیچکاره علافی است که به صفت مهربان مزین گشته و برای بنی بشر جز مواعظ انتزاعی و توخالی چیزی در بساط ندارد:
• موعظه به نکوئی، دانائی، زیبائی و به خود!
بهتر از این نمی توان به تخریب خدا مبادرت ورزید!
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر