۱۳۹۱ فروردین ۱۶, چهارشنبه

چاله ها و چالش ها (157)

ما اسلام نمی خواهیم، ما آزادی می خواهیم
جلال ایجادی
(استاد دانشگاه در فرانسه)
سرچشمه:
اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com


علی کبیری
زبان در دهان ای سخندان چیست؟
چو در بسته باشد نداند کسی
که گوهر فروشست یا پیله ور

• حضرت مستطاب دانشمند میم نون
• اگر از چیزی آگاهی نداری، بهتر است دم فروبندی تا همگان تمسخرت نکنند.
• من واقعاً از سطح سواد و معلومات اجتماعی سرکار اطلاع نداشتم.
• وگرنه همانطور که گفته اند:
• چون که با کودک سروکارت فتاد
• هم زبان کودکی باید گشاد

• وجود گرامی، من میدانم از چه سخن می گویم، ولی شما هم می دانی؟


• سرای مدرسه وبحث علم و طاق و رواق

• چه سود چون دل دانا و چشم بینا نیست

• به نظر می رسد که سرکار قصد دارید تا تصویر "مار" را به جماعت اینترنت نشین قالب کنید.
• ولی اشکال کار در آن است که دیگر این کلاه ها برای سر این جماعت خیلی گشاداست.
• در این دوره و زمانه وقت مردم بیش از اینها ارزشمند است تا من در اینجا برای شما کلاس درس باز کنم.
• به هر حال، گو اینکه جناب صدری حال وحوصله ی این بگومگوهای درازناک را ندارد، ولی این روشنفکر نمائی درد بسیار بزرگی است که گریبان این ملت راگرفته و در این شیرتو شیر، تشخیص بَدَل از اصل، کاری بس مشکل است.

• باری، بر خلاف کلی گوئی شما، من جزء جزء نوشته های شما را پاسخ خواهم داد.
• امیدوارم قدری بیشتر مطالعه کنید چون قلم دارای ارزشی بالا و والاست.

1
• فرموده اید:
• «مفاهیمی را که بر زبان رانده اید نه ربطی به پاسخ میم نون داشتند و نه به انتقادات خانم بهروزی...
• و احتمالا خود معنی مفاهیم یاد شده را نمی دانید»

• نوشته های من و شما در همین پائین ملاک نادرستی ادعای شماست
• هرچه که من تاکنون گفته ام به ترتیب با اعداد مشخص شده و هرچه که شما مثلاً پاسخ داده اید مغلوط ودرهم برهم است.

• جناب دانشمند، لطفاً مورد به مورد نشان دهید که من از چه مفاهیمی سخن به میان آورده ام تا آنها رابرای تان شرح دهم.
• گواینکه اینجا مکتبخانه نیست.
• اگر شما از درک آن مفاهیم عاجزید، گناه من چیست؟

• "آینه چون نقش تو بنمود راست

• خود شکن آئینه شکستن خطاست."

• شکر خدا کرده اید که من گفته ام «متد تحلیل تاریخی شما در باره ی علل پیدایش مسیحیت واسلام، صد در صد اشتباه است. »
• دقیقاً همیطور است که گفته ام وبر سر حرفم هم می ایستم.

• من نمی دانم شما چه کاره اید.

• ولی بنظر می رسد که تحلیل تاریخی کار شما نیست.
• و سپس آمده اید و چند جمله از همان نوشته ای که از قول من ذکر کرده اید را بطور [ناقص] دوباره تکرار کرده و بنابرین دست به نوعی از مغالطه زده اید.
• امیدوارم که معنی مغالطه را بدانید.

• تکرار کرده اید که «متد تحلیلی ئی به نام «متد تاریخی» اصلا وجود ندارد»

• ملاحظه می فرمائید که «متد تحلیل تاریخی» را به
متد تحلیلی ئی به نام «متد تاریخی»» تغییر داده و دست به مغالطه ای آشکار زده اید.
• از نظر حقوقی این عمل شما جعل نوشته ی من است.
• آیا دروغی از این آشکارتر هم می توان گفت؟ خجالت...شرم...

2

• و سپس می فرمائید که «...در فلسفه بطور کلی دو متد بررسی بیشتر وجود ندارد:
متد متافیزیکی و متد دیالک تیکی...»
• حضرت دانشمند...گودرز به شقایق چه ارتباطی دارد؟!

• متافیزیک چه دخلی به دیالکتیک دارد؟


• متافیزیک یک باور است و دیالکتیک یکی از روش های استدلال.

• فلسفه ی هگل را ایده آلیسم دیالکتیک می گویند چون هسته ی آن از مُثُل افلاتون، گرفته شده.
• این به آن معنی است که هگل افکار ایده آلیستی خودش را با استفاده از دیالکتیک داشت، اثبات می کرد

• . ولی ماتریالیسم دیالکتیک هسته اش از ماتریالیسم فوئرباخ است.

• به همین خاطراست که مارکس گفته بود که هگل دیالکتیک را وارونه گذاشته بود، ما (مارکس و انگلس) آنرا سر پا کردیم.
• دیالکتیک دارای قوانینی است که آن قوانین از طبیعت گرفته شده اند.
• شما اصلاً از اول باید تشریف ببرید و یک کلاس فلسفه بردارید.
• این حرفها را از قوطی چه عطاری در آورده اید؟!

3

• از قول من نوشته اید که «اکنون سال هاست که تحلیل تاریخ براساس ماتریالیسم تاریخی منسوخ شده است.»

• باید به عرض تان برسانم که دقیقاً همینطوراست که ذکر کرده اید.

• جبر تاریخی چیز بی معنا و تحلیل تحولات و تغییرات تاریخی جوامع بر این اساس، ساده کردن صورت مسأله است.

• اگر مایل هستید بیشتر بدانید، وقت گرامی را صرف مطالعه ی کتاب تحلیلی کارل پوپر بنام "فقر تاریخ گرائی" فرمائید.
• پس از آنکه معلومات شما افزایش یافت، می توانیم در این مورد به بحث بنشینیم.

4

• باز از قول من ابراز کرده اید که « شایسته بود تا شما تحلیل تاریخی تان را با کمک از اسلوب متدیک انجام می دادید.»

• اسلوب متدیک بر ای تحلیل هر مقوله ای نظیر قوانین، رویدادهای تاریخی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی وغیره...کاربرد داشته و جدیدترین و پذیرفته ترین متدها برای شناخت درستی و کُنه مقوله هاست.
• این رشته از تحقیق علمی در مطالعات دانشگاهی کاربرد بسیاری دارد.

• اسلوب به معنی شیوه و روش است و حتی کاربرد متد متدیک که شما بغل هم گذاشته اید، از نظر دانشگاهیان اشکالی ندارد.

• در فرهنگ لغات انگلیسی، تعریف اسلوب متدیک به شرح زیر است:
Methodology can properly refer to the theoretical analysis of the methods appropriate to a field of study or to the body of methods and principles particular to a branch of knowledge.

• برای اینکه متوجه مطلب بشوید، متدئولوژی انگلیسی همان متدیک فرانسوی است
• . لطفاً دچار دغدغه ی خاطر نشوید.
• تعریف آن در فرهنگ لاروس فرانسه به شرح زیر است:

Qui procède avec calcul et ordre

• دراینجا بحث با شما را خاتمه یافته تلقی می کنم.
• لطفاً وقت بیشتری برای آموختن صرف کنید.

• ما اینجا نمی توانیم کلاس درس باز کنیم.

• به وقت دیگران هم ارزش بگذارید.
• ضمناً دانا کسی است که هر چه بیشتر می آموزد، خود را نادانتر می داند.

واما باز جناب صدری:

• اینجانب و سایر رفقا در یکی دو نسل قبل از شما، هر چه کوشش کردیم که به توده ای ها راه درست را از نادرست نشان دهیم، نشد که نشد.

• نمی دانم در تعلیمات حزب توده چه سری است که رفقا را چپ می کند.

• درمورد علم، توضیح اینکه علم یعنی کنکاش برای دسترسی به واقعیت (هستی)

• فلسفه نیز در همین مسیر گام برمی دارد.
• پس از نظر من فلسفه علم است.
• من به دنبال تعاریف قالبی نیستم وازاین بابت هم بسیار خوشحالم.

• در مورد اینکه بنده در مدارس دینی دوره دیده ام به عرض تان برسانم که من قبل از شما با اسلامیون کلنجار می رفتم و در گرماگرم منجلاب و همان موقعی که حزب توده دنبال خمینی وآخوندها راه افتاده بود، در مقابل آخوندها ایستادم.
• من از جمله ی مبارزین گمنام هستم و نیازی به خودنمائی هم ندارم.
• به همین علت هم تاکنون از خودم چیزی نگفته ام.
• علت وجود من دراینجا خدمت است ونه جاه و مقام!
• احتیاجی نیست.
• اگر هم کسی را آزرده کرده ام، عذر می خواهم.

شوخ طبع
من و خانواده می شویم «ما»

• محض رضای خدا یک نفر حرف های آقای علی کبیری را ترجمه کند تا از سرگیجه نجات یابیم .
• یاد قدیما می افتم که «بازی کلمات» می کردیم.
• دست مان را در کیسه فرو می بردیم و یک واژه بیرون می آوردیم:
• "مع الفارغ"
• "اسلوب متدیک"
• "علم فلسفه"
• "القیاسات و الاستفراقات".

• اگر حتی یک نفر در این عالم پیدا شد که این افاضات را درک کند، من بلافاصله شوخ طبعی را کنار گذاشته و ماتم خواهم گرفت که پس در عالم "دوتا" هستند.

• نویسنده محترم مقاله هم اگر منظورشان از "ما" در تیتر مطلب، تحت عنون
ما اسلام نمی خواهیم، ما آزادی می خواهیم! خود وخانواده محترم هستند که مجموعا به "ما" تبدیل شده اند، با رعایت حقوق اقلیت، نظرشان محترم است
• ولی اگر از جانب مردم ایران سخن می گویند، خدا را باید شکر کرد که دست شان از قدرت به دور است.

• وگرنه فورا دستور انحلال مردم و ایجاد مردمی جدید را صادر می کردند.


با احترامات شوخ طبعانه


بنده خدا

اگر راست می گویید پاسخ مرا بدهید

• دوست عزیز آقای ایجادی:
1

• پیامبر این اسلامی که اینهمه از آن بد می گویید در زمانی که در هیچیک از کشورهای دنیا نامی از دموکراسی وجود نداشت، پس از ابلاغ رسالتش جهت برپایی حکومت از مردم بیعت گرفت، یعنی نوعی رأی اعتماد.

2

• همین پیامبر زمانی که جانشین برای خود معرفی کرد، برای آنکه پس از فوت او مردم آزادی انتخاب شان محفوظ باقی بماند، حکم جانشینی حضرت علی را مکتوب نکرد و با احترام به آرای مردم از دنیا رفت.

3

• نخستین امام و پیشوای این آیین پس از فوت پیامبر وقتی دید که مردم بر خلاف توصیه پیامبرشان به شخص دیگری برای حکومت رأی داده اند، با احترام به آرای مردم نه تنها اعتراض نکرد، بلکه کمال همکاری را با سه خلیفه پس از پیامبر به عمل آورد.

• و زمانیکه مردم به او روی آوردند و با او بیعت کردند، آن زمان بر اساس رأی مردم حکومت را بدست گرفت.

4

• امام و پیشوای دوم این دین پس از فوت پدرش وقتی دید مردم به شخصی که دشمن پدرش بود، رأی داده اند با او پیمان صلح بست و معترض رأی مردم نشد.


5

• سومین پیشوای این آیین زمانی که نامه مردم کوفه را که از او برای حکومت دعوت به عمل آورده بودند، دریافت نمود، برای احترام به رأی مردم مراسم حجش را نیمه تمام رها کرد و به اتفاق خانواده و مریدانش راهی شهر کوفه شد.

• در بین راه به او خبر دادند که مردم کوفه به هر دلیل از رأی شان عدول کرده اند و سفیر او (مسلم بن عقیل) را هم کشته اند.
• با شنیدن این خبر، امام حسین جهت احترام به رأی مردم تصمیم به بازگشت گرفت، ولی عمال حکومتی مانع شدند و او را مجبور کردند که با حاکم وقت بیعت نماید .
• امام حسین در اینجا در مبارزه با تحمیل عقیده به مقاومت برمی خیزد و جان خود و خانواده اش را فدا می کند.

حال دوست عزیز خودت قضاوت کن آیا با آیینی که اینگونه پیشوایانی داشته، این برخوردها صحیح است؟
دوست تو بنده خدا
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر