• پیوند میان مقوله های «کل» و «حد» نشان می دهد، که رابطه میان جزء و کل تابع دیالک تیک کمیت و کیفیت است.
• مقوله «حد» به چه معنی است؟
• مثال:
• اگر اب را در فشار جو حرارت دهیم، تا 99 درجه سانتیگراد، حالت مایع واره خود را حفظ می کند، ولی به محض رسیدن به 100 درجه سانتیگراد، بطور جهشی تغییر کیفی می دهد و از حالت مایع به حالت گاز و یا بخار عبور می کند.
• درجه 100 سانتیگراد با مقوله «حد» تبیین می یابد.
• حد سرحد میان دو کیفیت مختلف است.
• درجه صفر سانتیگراد نیز به همین سان!
• آب در فشار جو، با سرد گشتن تا صفر درجه سانتیگراد حالت مایع خود را حفظ می کند، ولی پس از رسیدن به این حد عینی (صفر درجه سانتیگراد) به جهشی تغییر کیفی می دهد و منجمد (یخ) می شود.
• شیخ شیراز با مقوله «حد» آشنائی ستایش انگیز دارد.
• بهتر است که از قول خود او بشنویم:
سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 27)
• نبینی که چون با هم آیند مور(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 27)
• ز شیران جنگی بر آرند شور؟
• سعدی در این حکم به توضیح داهیانه مقوله «حد» می پردازد:
• مورها اگر با هم دست یکی شوند، پس از رسیدن به حد عینی به نیروی مهیبی بدل می شوند که قادر است شیران جنگی را به زانو در آورد.
• دیالک تیک کمیت و کیفیت و قانون دیالک تیکی « گذار از تغییرات کمی به تغییرات کیفی» را بهتر از این نمی توان توضیح داد.
• اتحاد و اتفاق موران (تغییر کمی)، پس از فراتر رفتن از حد عینی معین به پیدایش نیروی کیفیتا نوینی منجر می شود که حتی شیر را تاب مقاومت در برابرش نمی ماند.
سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 27)
• نه موری که موئی کز آن کمتر است(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 27)
• چو پر شد، ز زنجیر محکمتر است
• سعدی در این حکم نیز به توضیح داهیانه مقوله «حد» می پردازد:
• موری که سست تر از حتی موئی است، اگر پر شود، پس از رسیدن به حد عینی معین تغییر کیفی می دهد و به زنجیر مستحکمی بدل می شود.
•
• سعدی در این حکم نیز دیالک تیک کمیت و کیفیت و قانون دیالک تیکی « گذار از تغییرات کمی به تغییرات کیفی» را داهیانه توضیح می دهد.
• همبستگی موران چه بسا ضعیفتر از مو با یکدیگر (تغییر کمی)، پس ازگذشتن از حد عینی معین، به پیدایش زنجیری مستحکم (تحول کیفی) می انجامد.
• سعدی به قدرت توده ها واقف است:
• او از پیوند خرده سنگها، کوه کلانی را متشکل دیده است، از اتحاد مورچه ها نیروئی را که شیرجنگی را به زانو می افکند و زنجیری را که قطار تاریخ را به پیش می راند.
• صدها مثال از این قبیل می توان در میراث بی بدیل شیخ شیراز یافت.
• اکنون این سؤال پیش می آید که چرا پتزه تینو به دنبال کل مربوطه می گردد؟
• چرا پتزه تینو آرام و قرار ندارد و حتما می خواهد کلی را پیدا کند، که او را گم و در برهوت جامعه، تنها و بی کس و بی پناه رها کرده است؟
• جزء چیزی بودن، خود درد بزرگی است.
• جزء چیزی بودن، معنائی جز محرومیت از استقلال و هویت ندارد.
• جزء در دیالک تیک جزء و کل، نقش معینی بازی می کند و بر کل تأثیر متقابل می گذارد، ولی تصمیمگیری نهائی، به عهده کل است و جزء باید ـ خواسته و نا خواسته ـ به ساز کل برقصد.
• هرکس می تواند، به امید روزی که بتواند داربست دیالک تیک جزء و کل را منفجر سازد و آزاد گردد، به جبر اجتماعی تن در دهد و ضمنا ایمانسیپاسیون (رهائی فعالانه و مبتنی بر استراتژی و تاکتیک سنجیده) خود را تدارک ببیند.
• درد پتزه تینو اما بزرگتر از این ها ست.
• او خود را جزئی تصور می کند، که از دیالک تیک عینی خود محروم است و با کل خاص خود پیوند ندارد.
• از این رو ست که سراسیمه به دنبال کل خود می گردد.
• روانشناسی پتزه تینو، در این مرحله از توسعه فکری اش، روانشناسی کودک صغیر و نابالع است.
• ما برای نشان دادن این واقعیت امر، گشتی در بوستان سعدی می زنیم:
سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 178 ـ 193)
• همی یادم آید ز عهد صغر(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 178 ـ 193)
• که عیدی برون آمدم با پدر
• به بازیچه مشغول مردم شدم
• در آشوب خلق از پدر گم شدم
• برآوردم از هول و دهشت خروش
• پدر ناگهانم بمالید گوش:
• که ای شوخ چشم، آخرت چند بار
• بگفتم، که دستم ز دامن مدار؟
• سعدی کوچولو در شلوغی های شورانگیز عید، مسحور مردم می شود و پدر خود را گم می کند.
• برای سعدی کوچولو نیز پدرش، کلی محسوب می شود و تنها در وابستگی به او می تواند ادامه حیات دهد.
• پتزه تینو هم در واقع پدر خود را می جوید و همانند سعدی کوچولو «ازهول و دهشت، خروش برمی آورد» و مثل گمگشته ای به دنبال پدر می گردد.
• تمام های و هوی و جار و جنجال عرفان بر این طفولیت انسانی، بر این توهم گمگشتگی، بر این جهل به دیالک تیک عینی هستی استوار شده است.
• ما در تحلیل آثار پیشینیان و معاصران خویش، از خردستیزی (ایراسیونالیسم) عرفان پرده برخواهیم داشت.
• پدر سعدی کوچولو، او را گوشمالی می دهد و اخطار می کند که دیگر دست از دامنش بر ندارد.
• حال و روز روانی پتزه تینو، به حال و روز روانی سعدی کوچولو شباهتی شگرف دارد.
• پتزه تینو پدر گمکرده ای تنها ست.
• «طفل خردی» است، که از خرد و خود مختاری محروم است.
• خرد باید همگام با توسعه و تکوین جسمی و روحی قوام یابد و خود مختاری را هم به همراه آورد.
• خرد و خود مختاری همیشه دست به دست و شانه به شانه می روند و یکدیگر را مشروط می سازند.
• جباران خردستیز تاریخ، از هیتلر تا پینوچه، دشمنان آشتی ناپذیر آزادی و خود مختاری توده مولد و زحمتکش نیز بوده اند.
• فلاسفه خردستیز، از نیچه تا هایدگر، از مارسل تا یاسپرس و کاریکاتورهای ایرانی آنها نیز به همین سان.
• پتزه تینو ـ مثل هر طفل خرد ـ وابسته کل مربوطه است، کلی که بنظرش او را ظاهرا گم کرده است.
• وابستگی یک مفهوم فلسفی است.
• وابستگی ضد دیالک تیکی خودبودگی است.
• وابستگی رابطه، به معنی واقعی کلمه نیست، رابطه واره ای یکسویه است.
مقولات وابستگی و خودمختاری برای توده مولد و زحمتکش و کسانی که زیر پرچم آنها حرکت می کنند، اهمیت تعیین کننده دارند.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر