عمری در انتظار شیهه ی اسبی
• عمری ـ در انتظار شیهه ی اسبی ـ
• از پشت پنجره اش رو به خیابان نگاه کرد
• آن اسب سُرخ یال ـ مگر در خیال ـ نیامد.
• تنها، عبور زرهپوش ها و ُ دسته های مسلح
• فریاد زنده باد و ُ مرده باد، در وزش باد
• تابوت ها و ُ شیون صفوف سیه پوشان!
• او ـ پشت پنجره ـ مویش سپید شد.
• اکنون نشسته، رو به درون، شیهه می کشد.
پایان
حکم اول
عمری ـ در انتظار شیهه ی اسبی ـ
از پشت پنجره اش رو به خیابان نگاه کرد
آن اسب سُرخ یال ـ مگر در خیال ـ نیامد.
عمری ـ در انتظار شیهه ی اسبی ـ
از پشت پنجره اش رو به خیابان نگاه کرد
آن اسب سُرخ یال ـ مگر در خیال ـ نیامد.
• شاعر برای نقل ماجرای قهرمان خویش، مفاهیم زیر را به خدمت می گیرند:
• «انتظار»، «اسب سرخ یال»، «خیال»
1
مفهوم «انتظار»
مفهوم «انتظار»
• قهرمان شاعر تمامت عمر خود را پشت پنجره، در انتظار آمدن اسب سرخ یالی تلف کرده است.
• انتظار یکی از مقولات اساسی در ادبیات ایران است.
• انتظار با انفعال همدست و همراه است.
• انتظار سرشته به افیون است.
• بندرت می توان مذهبی یافت که ولی موعودی و توده منتظر ظهوری نداشته باشد.
• افیون مذاهب از این قرار است:
• تخدیر توده ها و افلاج مادام العمر اراده آنها!
• فرقه مسیحی عوامفریبی در قلب اروپا ـ حتی ـ برای ظهور عیسی مسیح، تاریخ تعیین می کند و وقتی از ظهور مسیح موعود خبری نمی شود، به تئوری بافی مبادرت می ورزد که گویا آمده و شیاطین مانع فرودش به کره ارض گشته اند.
• مفهوم «انتظار» مفهومی فئودالی ـ برده داری است.
• توده های برده و رعیت باید چنان تخدیر شوند که هر رنج مردافکنی را به امید ظهور ناجی موعود تحمل کنند.
• کم نبودند کسانی که بر اساس همین تئوری انتظار، خمینی را با امام موعود، عوضی گرفته بودند:
• خریت فرزند باور است و نه اعجاز!
• اعجاز یاوه ای بیش نیست.
• شاعر بیشک با همین شعر موجز، جامعه خویش را به تازیانه انتقاد اجتماعی می بندند!
• عمری در انتظار شیهه اسبی تلف شده است و فاجعه همچنان و هنوز ادامه دارد!
• دهقان میانسال در اوتوبوس، به رئیس جمهور عوامفریب و پوپولیست و مسخره چنان می نگرد که انگار به امام زمان!
2
مفهوم «اسب سرخ یال»
مفهوم «اسب سرخ یال»
• قهرمان شاعر اما ظاهرا نه در انتظار سید سبزپوشی، بلکه اسب سرخ یالی است.
• اسب سرخ یال ـ احتمالا ـ سمبل پیروزی سپاه سرخ کار است.
• حتما ساده لوحی خواهد پرسید:
• «این که با انتظار ظهور امام هزارساله قابل قیاس نیست!
• اینکه نشانه ترقی خواهی است و نه تخدیر مذهبی!»
• انتظار اما انتظار است و همزاد و همدست و و همراه انفعال!
• و فرق نمی کند که قهرمان پشت پنجره منتظر کی باشد!
• انتظار افیون توده ها ست و فرق نمی کند اوبژکت انتظار امام سبزپوشی باشد، فاشیست سیاه جامه ای و یا کمونیست سرخ قبائی!
• انتظار دست و پای سوبژکت تاریخ ساز را می بندد، اراده او را فلج می سازد، سوبژکتیویته (فاعلیت) او را به تاراج می برد و تفاله ای بدردنخور از او باقی می گذارد.
• تاریخ را از ما بهتران موعود ـ چه سرخ ها از شمال و چه سیاه ها از جنوب ـ نمی سازند!
• تاریخ را توده های چه بسا ژنده پوش واقعی با مصالح واقعا موجود می سازند!
• انتظار ـ بی اعتنا به اوبژکت انتظار ـ توده ها را خانه نشین می سازد.
• شاعر شاید همین حقیقت امر را می خواهد ابلاغ کند:
• «عمری ـ در انتظار شیهه ی اسبی ـ
• از پشت پنجره اش رو به خیابان نگاه کرد
• آن اسب سُرخ یال ـ مگر در خیال ـ نیامد.»
• انرژی انتقادی نهفته در این شعر مختصر و موجز، غول آسا ست!
• از ریخت و قیافه چنین شعری به کوتاهی آهی ـ حتی خود ما ـ تا یک لحظه پیش، چنین انتظاری نداشتیم!
• عسگر آهنین را باید از نو شناخت!
• ساده لوحان هرگز به کشف غول های فروتن بی ادعا نایل نخواهند آمد.
• ولی چه بسا پشت چهره ای فروتن و بی ادعا، غولی ژرف اندیش و تیزکاو و تیزبین کمین می کند که در گنیجینه شعر موجز خود را بسان غنچه به خست می گشاید و شهد حیات بخش درون شعرش را ذره ذره ارزانی حشرات و پرندگان سرسخت و سمج می سازد.
• این در طبیعت طبیعت است که گنج درون خود را با خستی شگفت انگیز به ازای زحمتی عرقریز ارزانی بیگانه سازد.
3
مفهوم «خیال»
مفهوم «خیال»
• شاعر با این مفهوم، دیالک تیک ایدئال و رئال را به شکل دیالک تیک خیال و رئال بسط و تعمیم می دهد.
• اسب سرخ یال موعود می آید، ولی نه در عالم رئال، بل در عالم خیال!
• منظور شاعر از این آمدن اسب سرخ یال در عالم خیال چیست؟
• خیال همیشه همزاد رئال است
• اگر برای تشنه سوخته در کویر، چشمه ای رئال در دیدرس نباشد، چه باک!
• غریزه حفظ نفس تمامت توان تخیل او را بسیج می کند تا سرابی را آبی بپندارد، انرژی امید در دلش فواره زند و دست از تلاش بر ندارد.
• اگر اسب سرخ یال در عالم رئال نیاید و شیهه شورانگیز خود را به گوش منتظران نپاشد، چه باک!
• منتظر می تواند به زور تخیل نیرومند خود، اسبی را در عالم خیال بیافریند که شیهه اش واقعی تر از حتی شیهه واقعی ترین اسب ها ست!
• رئال همیشه از گردنه صعب العبور دیالک تیک ایدئال و رئال می گذرد.
• اسب سرخ یال رئال را هر کس بنا به غنای تخیل خویش جامه ای ایدئال می پوشاند و برای آمدنش چه بسا از جان می گذرد.
• بدون ایدئال، رئالی نمی تواند تصور و تصویر شود:
• چیزها تنها در داربست دیالک تیکی شان تصور می شوند و تحول می یابند.
• اما چرا قطب خیال در دیالک تیک رئال و خیال در این شعر شاعر این چنین پررنگ است؟
• چرا خیال، غالب بر رئال تصور و تصویر می شود؟
• اگر اسب سرخ یال رئال نمی آید، چرا قهرمان منتظر پشت پنجره به خیال متوسل می شود و نه به خروج از خانه و جست و جوی اسب دلخواه خویش!
• حکیم کمونیست طوس می گوید که دانستن توانستن است!
• اگر حق با او ست و بی شک با او ست، پس چرا سوبژکت شاعر از جای خویش تکان نمی خورد و رئال را با ایدئال جایگزین می سازد تا انتظار ادامه یابد و مویش سپید شود؟
• در همین مفهوم مختصر «مگر در خیال» توپخانه انتقاد اجتماعی شاعر بسان غولی می خروشد:
• قهرمانان جامعه معتاد به افیون انفعال و انتظار اهل تخیل اند تا عمل.
• اما چرا؟
به هزار ویک دلیل اوبژکتیف (عینی) و سوبژکتیف!
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر