۱۳۹۱ فروردین ۶, یکشنبه

تحلیلواره ای بر پتزه تینو (تکه کوچولو) (3)

لئو لیونی
تحلیل واره ای از میم حجری

حکم سوم
یک روز تصمیم گرفت، برای پرسش سمج خویش، پاسخی بیابد و به راه افتاد.


• پتزه تینو برای خلاص خویش از دست پرسش سمج خویش، برای حل مسئله سوبژکتیف خویش، چاره ای جز روی آوردن به عالم اوبژکتیف ندارد.

• پاسخ پرسش ها را باید نه در دالان های تو در توی ذهن، بلکه در اعماق چیزها (اوبژکت ها) جست.

• برای کشف حقیقت احکام باید دست به کار شد.

• حقیقت قضایا، یعنی انطباق سوبژکتیف با اوبژکتیف.

• پس می توان گفت که حقیقت قضایا را باید در دیالک تیک اوبژکتیف ـ سوبژکتیف جست.

• سوبژکت جوینده اما هرگز نمی تواند بدون واسطه و میانجی با اوبژکت رابطه برقرار کند.

• پراتیک (کار، آزمون و آزمایش و غیره) نقش میانجی میان سوبژکت شناخت و اوبژکت شناخت را بازی می کند.

• سوبژکت ببرکت کار و در روند کار با اوبژکت (چیزهای عینی) رابطه برقرار می کند، رابطه دیالک تیکی برقرار می کند، یعنی با اوبژکت در می آویزد، اوبژکت را زیر و رو می کند، تغییر می دهد، دگرگون می سازد، به قول هگل، فرم چیزها را عوض می کند.

• در همین پراتیک عرقریز است که ماده (چیزهای عینی) در آیینه ضمیر انسانی منعکس می شود.

• پروفسور فرزانه پرولتاریا (کلاوس هولتس کمپ) خواهد گفت :
• انسان با فرود آوردن تبر بر تنه درخت، چندین چیز را در آن واحد درخواهد یافت :

1
• او وسیله کار (تبر) خود را خواهد شناخت:
• به کندی و تیزی تیغه تبر، به درازی و کوتاهی مطلوب دسته آن، به نحوه درست فرود آوردن تبر پی خواهد برد.

2
• او ضمنا تنه درخت را خواهد شناخت:
• به نرمی و سختی و سفتی و پوکی و غیره آن پی خواهد برد.

3

• او صحت و سقم اندیشه خود را به محک خواهد زد:
• مدل معنوی خود از تبر را و تنه درخت را تصحیح و تکمیل خواهد کرد.

4
• به قابل شناسائی بودن جهان مادی پی خواهد برد.

5

• به توان و لیاقت معرفتی ـ نظری خود واقف خواهد شد، به خودشناسی دست خواهد یافت.

6

• به برکت خودشناسی به شناخت انسان های دیگر نایل خواهد آمد، به جامعه شناسی نایل خواهد آمد و غیره.

• در این دیالک تیک شکوهمند اوبژکت ـ سوبژکت است که تغییر طبیعت خارجی (طبیعت اول) و همزمان با آن، تغییر طبیعت انسانی (طبیعت دوم) رقم می خورد، حیوان به انسان تحول کیفی و ماهوی می یابد.

• بنابرین، انسان کیفیت و ماهیت انسانی خود را مدیون پراتیک است.

• دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت نیز یکی دیگر از شناخت افزارهای مهم است که در تارنمای دایرة المعارف روشنگری مفصلا توضیح داده شده است.

حکم چهارم
به تند دو که رسید، پرسید:
«ببخشید! من تکه ای از شما نیستم؟»

• پتزه تینو مارکسیست تر از بسیاری از مدعیان رنگارنگ است که در منجلاب سوبژکتیویسم دست و پا می زنند و کاری جز خیالپردازی ندارند.
• پتزه تینو به پراتیک زنده زندگی روی می آورد و دست به ریشه می برد (رادیکالیسم).
• از اولین کسی که می بیند، یعنی از تند دو، جزئی از او بودن خود را می پرسد.
• بعد از تند دو، نوبت به زورمند، غواص، کوهنورد، پرنده و بالاخره به غارنشین اندیشنده می رسد.
• پاسخ منفی همه همانند و مطلقا یکسان است:

حکم پنجم
«چی گفتی؟ تکه ای از من؟ فکر می کنی، من می توانستم تند بدوم، اگر تکه ای کوچک از من کم و کسر می بود؟»
«گوش کن کوچولو! اگر یک تکه از من کم بود، دیگر نمی توانستم زورمند باشم!»
«ببین! اگر کسی حتی یک تکه کوچک کم و کسر داشته باشد، دیگر نمی تواند غواص باشد!»
«چطور می شود تصور کرد، که یکی بتواند از کوه بالا برود، ولی تکه ای از او کم و کسر باشد؟»
«فکر می کنی کار آسانی است، که تکه ای از کسی کم و کسر باشد و بتواند در غار بنشیند و علاوه بر آن بیندیشد؟»

• این پاسخ که در پرتو شناخت افزار دیالک تیکی ـ ماتریالیستی، در باره صحت و سقمش بحث خواهیم کرد، برای ما تازگی ندارد.

• با فاصله ای از هشتصد سال، در قصبه کوچکی از آذربایجان، شیخ شبستر نیز همین پاسخ را به پرسش پتزه تینو داده است:

شیخ شبستر
اگر یک ذره را برگیری از جای
خلل یابد همه عالم سراپای

• شیخ در این حکم، دیالک تیک جزء و کل را به شکل دیالک تیک ذره و عالم بسط و تعمیم می دهد و جا به جائی یکی از اجزاء (ذرات) را به معنی پایان کل (عالم) می داند.

• آیا واقعا اینطور است؟

خواننده صبور این مطلب می تواند به خود اندیشی روی آورد، نظرات ما را تصحیح و نقد کند و با ما هم در میان نهد.
ما در بخش بعدی به این مسئله و مسائل مطروحه دیگر در قصه خواهیم پرداخت.
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر