احمد غلاميان لنگرودی
بنابرین، رژیم جمهوری اسلامی نمی تواند قوانین برده داری را به مدتی طولانی با اتکاء بر زور حلقه آویز مردم کند!
بنابرین، رژیم جمهوری اسلامی نمی تواند قوانین برده داری را به مدتی طولانی با اتکاء بر زور حلقه آویز مردم کند!
• ما برای بررسی صحت و سقم ادعای دوست مان، نظری دیگر به نقل قول یادشده از انگلس می اندازیم:
انگلس
روابط اجتماعی هر جامعه از مناسبات حاکم بر آن جامعه تاثیر می پذیرد.
روابط اجتماعی در هر دوره تاریخی معین، محصول سیستم تولیدی آن جامعه است.
روابط اجتماعی هر جامعه از مناسبات حاکم بر آن جامعه تاثیر می پذیرد.
روابط اجتماعی در هر دوره تاریخی معین، محصول سیستم تولیدی آن جامعه است.
• حق با دوست مان ـ احمد ـ است، وقتی که می گویند که «قوانین فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی برده داری را نمی توان به زور به مردم تحمیل کرد، آنهم به مدت مدیدی!»
• زیرا زیربنا و یا مناسبات تولیدی سرمایه داری، روبنای ایدئولوژیکی خاص خود را می طلبد:
• در اینکه مناسبات تولیدی حاکم در ایران فعلی سرمایه داری است، شکی نیست.
• و لذا بطور قانونمند باید روبنای ایدئولوژیکی بورژوائی تشکیل شود.
• اگر تشکیل نشود، چه خواهد شد؟
• برای پاسخ علمی به این پرسش باید دیالک تیکی را پیدا کنیم که روبنای ایدئولوژیکی در آن قرار دارد:
• قبلا به این مسئله اشاره شد که مناسبات تولیدی در آن واحد، در دو داربست دیالک تیکی مختلف حضور فعال دارد:
• در دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی
• در دیالک تیک زیربنا (مناسبات تولیدی) و روبنای ایدئولوژیکی جامعه
• اگر روبنای ایدئولوژیکی جامعه، متناسب و همخوان با زیربنای (مناسبات تولیدی حاکم) آن جامعه نباشد، جامعه دچار بحران می گردد و این بحران تا زمانی که تضاد زیربنا با روبنا حل نشده، جامعه را فلج می سازد.
• تضادی که پس از انقلاب سفید در جامعه شعله ور گشته، قبل از همه، همین تضاد زیربنا و روبنا بوده است:
• انقلاب سفید اگرچه فئودالیسم را به زور ساواک و ارتش و سرنیزه روبید، اما توان جایگزین ساختن روبنای فئودالی ـ بنده داری با روبنای ایدئولوژیکی بورژوائی را نداشت.
• چرا؟
• برای اینکه در عصر حاضر، یعنی در عصر و یا دوران گذار تمام راضی از سرمایه داری به سوسیالیسم، بورژوازی ـ به مثابه طبقه ـ فاقد جهان بینی مترقی خاص خویش است.
• لیبرالیسم آغازین اکنون برای خود بورژوازی ایدئالی دست نایافتنی است.
• بورژوازی در مقیاس جهانی دیگر نه طرفدار آزادی است و نه طرفدار دموکراسی است.
• بورژوازی اکنون عتیق ترین خرافه ها را و ایراسیونالیسم ها را از گورهای کهن بدر می کشد، تر و تمیز می کند و به عنوان فلسفه های مد روز به خورد مردم می دهد.
• می توان گفت که رژیم سلطنتی جان بر سر این تضاد نهاد.
• فوندامنتالیسم حاکم این تضاد را نه تنها حل نکرد، بلکه تشدید کرد.
• یعنی به جای توسعه روبنای ایدئولوژیکی بورژوائی، به تبلیغ و ترویج روبنای عهد عتیق پرداخت و به زور سرنیزه بر مردم تحمیل کرد.
• تضادی که اکنون شعله می کشد، همان تضاد زمان شاه است که صدها بار ببیشتر تشدید شده است.
• حق از این نقطه نظر با احمد عزیز است.
• بدون حل این تضاد، جامعه از بحران زیربنا ـ روبنای ایدئولوژیکی رها نخواهد شد.
• اما در تز احمد حداقل دو نکته قابل تأمل است:
1
نکته اول
نکته اول
• تضادهای اجتماعی بدون مداخلات سوبژکت تاریخ و جامعه قابل حل نیستند.
• اگر توده های خلق روشنگری، تهییج و بسیج نشوند و به دژهای بورژوازی حاکم یورش نبرند، حاکمیت کنونی می تواند با توسل به سرنیزه و ترفند و تحمیق سال ها به حیات نکبت بار خود ادامه دهد.
• تحولات اجتماعی بدون سوبژکت تاریخ و یا جامعه، جامه عمل نمی پوشند.
• اکنون مسئله هژمونی (سرکردگی) توده ها در حل این تضاد مطرح می شود.
• همان طور که گفته شد، بورژوازی بطور کلی ـ چه در مقیاس ملی و چه در مقیاس بین المللی ـ فاقد پلاتفرم لازم برای حل این تضاد است.
• تنها طبقه ای که می تواند این تضاد روبنا ـ زیربنا را حل کند، همان طبقه ای است قادر است و وظیفه مند است که تضاد نیروهای مولده و مناسبات تولیدی را حل کند.
• و این طبقه، طبقه کارگر نام دارد، طبقه ای که در شرایط کنونی از نعمت حزب مستقل انقلابی خویش محروم است.
• سازمان های چپ ایران در وضع معرفتی و تشکیلاتی اسفناکی بسر می برند.
2
نکته دوم
نکته دوم
• نکته دوم که احمد عزیز از نظر دور داشته، این حقیقت امر است که در دیالک تیک زیربنا و روبنا، نقش تعیین کننده ـ در تحلیل نهائی ـ از آن زیربنا (مناسبات تولیدی حاکم) است.
• انگلس برای کسانی که نتیجه گیری ساده لوحانه از تز «درک ماتریالیستی تاریخ» به عمل می آوردند، ایده «در تحلیل نهائی» را به تأکید و بکرات یادآور می شد.
• منظور حکیم تیزاندیش پرولتاریا از این ایده چه بود؟
• منظور او این بود که اولا حرف آخر را در حل تضاد میان زیربنا و روبنا ـ به عنوان مثال ـ زیربنا می زند:
الف
• تا زمانی که زیربنا و یا مناسبات تولیدی سرمایه داری تشکیل نشده باشد، نمی توان به تشکیل روبنای ایدئولوژیکی بورژوائی نایل آمد
ب
• اگر هم مناسبات تولیدی سرمایه داری حاکم شود، این بدان معنی نیست که روبنای ایدئولوژیکی بورژوائی بطور اوتوماتیک تشکیل خواهد شد.
• اوتوماتیسمی در تحولات اجتماعی وجود ندارد.
• تحول خود به خودی در جامعه وجود ندارد.
• زلزله و آتش فشان و سیل و توفان در طبیعت به سوبژکت انسانی نیاز ندارند و بنا بر قانونمندی های طبیعی بطور اوتوماتیک رخ می دهند.
• تحولات اجتماعی ـ چه مثبت و چه منفی ـ اما بدون سوبژکت انسانی صورت نمی گیرند.
ت
• علاوه بر این، روبنای ایدئولوژیکی ـ مثلا مذهب، دولت، سنت، عادت و غیره ـ می تواند زیربنای جامعه را بطرزی خارق العاده تحت تأثیر متقابل قرار دهد و چه بسا قرن ها به حیات نکبت بار خود ادامه دهد و به خفقان مادی و معنوی، اقتصادی و فرهنگی جامعه منجر شود.
• رژیم فوندامنتالیستی فقط در صورتی می افتد که برانداخته شود و روبنای دموکراتیک تنها در صورتی می تواند جایگزین روبنای ایدئولوژیکی ارتجاعی شود که هژمونی تحولات اجتماعی بدست توده های مولد و زحمتکش زیر رهبری حزب انقلابی طبقه کارگر باشد و لاغیر.
• حل رادیکال همه تضادهای فرعی جامعه، از جمله تضاد زن و مرد، منوط و وابسته به حل تضاد اصلی جامعه است، منوط به حل تضاد کار و سرمایه است.
طبقه کارگر تنها طبقه ای است که می تواند و وظیفه دارد که خود را و همراه با خود، همه توده های مولد و زحمتکش مادی و معنوی را آزاد سازد.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر