۱۳۹۰ اسفند ۲۵, پنجشنبه

مکثی و بحثی روی کلمات قصار این و آن (15)

سعدی
بزرگش نخوانند اهل خرد
که نام بزرگان به زشتی برد

1
میم

• منظور سعدی از «بزرگان»، خداوندان نعمت، خداوندان بنده، خداوندان غلام است و بس.
• منظور سعدی از «بزرگان»، طبقه اشراف بنده دار، غلامدار، زمیندار، رعیت دار و دربار است.
• سعدی نماینده این طبقات اجتماعی است.
• اتفاقا بر عکس رهنمود سعدی، باید این طبقات اجتماعی به تیغ تیز انتقاد اجتماعی سپرده شوند تا برای فرماسیون بعدی و مترقی تر یعنی فرماسیون سرمایه داری در آن زمان، راه باز شود و جامعه پیشرفت کند.
• اشعار سعدی را ما تحت عنوان «خودآموز خوداندیشی» و «تمرین تفکر مفهومی» و غیره تحلیل می کنیم.
• زنده باشید!

2
مسعود مردانی

• البته ما نیز می توانیم و جای آن دارد که بزرگانی را در معنویت هم بیابیم و در طول تاریخ آنانی که مظاهر مادی نداشته اند، نامی از خود بر جای دارند.
• گر چه سعدی نماینده طبقه اشراف است.
3
میم
• با سلام و سپاس
• راستش را بخواهید من نمی توانم میان کوچک و بزرگ با معیاری عینی ـ واقعی مرزبندی کنم و از کودکی ـ حتی ـ هر کس را که بزرگسالان، بزرگ می داشتند، کوچک می داشتم و برعکس.

• البته هرکس حق دارد برای خود بزرگی بتراشد، اگر لازم داشته باشد.

• این خصیصه هر انسانی است که به قوه تخیل بنا بر حوایج مادی و معنوی خود، به جلاد خون آشامی عنوان بزرگ و رهبر و پیشوا و امام و غیره بدهد و بعد بپرستدش.

• اما در هر صورت، بزرگ را باید تعریف کرد.
• هیچکس ـ بر خلاف تصور سعدی و حافظ ـ بزرگ مادر زاد نیست.

• به قول ژان ژاک روسو:

• «همه از دم، برابر از رحم مادر بیرون می آیند.
• بزرگ و کوچک کذائی در جامعه طبقاتی ساخته می شوند.»

• مثال:
• نانوائی که در گرماگرم تابستان جلوی تنور سوزان، در جهنمی طاقتسوز نان می پزد و دهقانی که گندم درو می کند، به چه دلیل کوچک باید باشند از بچه مفتخوری که شاعر و نویسنده و سیاستمدار و غیره شده است؟
• آیا برعکس نباید باشد؟
• همان نانوا چه کم از قاضی شهر دارد که در هر قدم احترام عمومی درو می کند؟

• برتولت برشت می گفت و بدرستی می گفت:
• «ترحم انگیز ملتی که به قهرمان (به قول شما بزرگ) نیاز دارد!»

• باید جامعه طبقاتی حذف شود و امکانات مادی و معنوی مساوی در اختیار همه قرار گیرد و تفاوت و تضاد میان بزرگ و کوچک کذائی از بین برود.
• اکنون این طلب و تقاضا، دیگر اوتوپی نیست.
• با رشد نیروهای مولده، زمینه عینی و واقعی برای این گذار خجسته فراهم آمده است تا بزرگ و کوچکی وجود نداشته باشد و فقط و فقط تقسیم اجتماعی کار وجود داشته باشد:
• یکی باربر باشد، بی آن که «حمال» فحشواژه باشد، دیگری معلم باشد، سومی دانشمند باشد و همه فقط بلحاظ تقسیم کار یعنی بلحاظ فونکسیونی که به عهده دارند، متفاوت باشند.

• حمال و دهقان و سیاستمدار و دانشمند همه به یکسان از ارج و احترام حقیقی برخوردار باشند و برابر باشند.

• زنده باشید

4
مسعود مردانی

• سعدی خود به بهترین روی توضیح داده است:
• «ادب مرد به ز دولت او ست!»

• سعدی دانایان را بزرگان می داند و نه متمولین را:
• «بزرگزاده نادان به شهر خویش باز ماند که در دیار غریبش به هیچ نستانند»

• و پر واضح است که ملاک ارزش نهادن همانا میزان کار و تلاش است و احترام به شرافت انسان و بزرگی و خردی در این حوزه باید تعریف شود و هر کس که به رأی عدالت اجتماعی در جایگاهی قرار گیرد، بزرگ است، اگر همواره شرافت انسان برایش مقدم باشد و در حقیقت باید عدالت اجتماعی اول و اول بر قرار گردد تا خرد و بزرگ معلوم شود.

4
میم

• علم و دانش اما در انحصار متمولین بوده و نه بنده ها، غلامان و رعایا!
• حتی تا سال 1950 دهقانان و کارگران اروپا را راهی به دانشگاه ها و مدارس عالی نبود.

• سعدی بزرگزاده نادان را تحقیر می کند به خاطر این است که او به سمت طبقاتی خود اعتنائی ندارد.

• سعدی معلم اخلاق فئودالی است.

• او برای توده های مولد و زحمتکش نه تنها در این دنیا جز بخور و نمیر چیزی نمی خواهد، بلکه در آن دنیا هم آنها را به صدها فرسنگی بهشت راه نمی دهد.


کلاسیک های ادب فارسی را باید از نو شناخت!
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر