• زمین
• به بوی تلخی آغشته است
• با لرزش گندم زارانی در باد
• و تیغه های برهنه ای
• که در آفتاب می درخشند.
• دریا
• در انزوای رؤیاهایش
• به خواب رفته است.
• افسوس، افسوس
• نشانه ها
• به رنگ های تُندی دگرگون می شوند
• و بر سینه ی جنگلزاری خفته
• افروخته می مانند
• با اشک هایی
• که چون رودخانه ای ساکت و شورانگیز
• بر پهنای سیمای جهان
• جاری می شوند.
• زمین به بوی تلخی آغشته است
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر