• مدتی هست که فکر سفرم:
• «به کجا باید رفت؟»
• دوستانی دارم، منتظرند
• تا که با دیدن من، در بروند!
• سایه ام، فکر مرا خوانده و آماده رفتن شده است!
• من به تنهایی او با خود، می اندیشم
• دست او را می گیرم
• بی گمان هست قطاری که مرا
• تا «نمی دانم خود هم به کجا»ئی ببرد.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر