• تردید در اندیشه غولی از جنس آلبرت اینشتین کار ساده ای نیست!
• برای درک صحت و سقم نظر ایشان، بهتر است که حکم یادشده مورد تأمل قرار گیرد:
1
جهانی که ساخته ایم، محصول تفکر ما ست!
جهانی که ساخته ایم، محصول تفکر ما ست!
• مفاهیمی که البرت اینشتین در این حکم به کار می برند، عبارتند از «جهانی که ما ساخته ایم» و «محصول تفکر ما»
الف
مفهوم «جهانی که ساخته ایم»
مفهوم «جهانی که ساخته ایم»
• اینشتین نه از جهان بطور کلی، نه از هستی و یا واقعیت عینی بطور کلی، بلکه از آنچه که بدست بشر ساخته شده است و نام جهان و یا جامعه بشری به خود گرفته، سخن می گوید.
• واقعیت عینی در همه فرم های آن، ازلی و ابدی، خلق ناپذیر و فنا ناپذیر است و میلیاردها سال قبل از پیدایش موجودات زنده و بشر در فرم های مختلف وجود داشته است.
• منظور ایشان صراحتا جهان مصنوع بشر است:
• منظور ایشان، طبیعت تغییر فرم یافته در اثر کردوکار اجتماعی انسان ها ست.
• منظور ایشان، طبیعت اول به اضافه روح است، به قول هگل.
• منظور ایشان، طبیعت اول به اضافه انرژی جسمی و روحی انسان اجتماعی است، طبیعت دوم است!
• در این زمینه که جامعه و جهان محصول کردوکار مادی و معنوی انسان ها ست، نمی توان تردید کرد.
ب
جهانی که ساخته ایم، محصول تفکر ما ست!
جهانی که ساخته ایم، محصول تفکر ما ست!
• عدم دقت در این فرمولبندی است.
• اینکه آیا ترجمه این نقل قول دقیق بوده و یا نه، خود مسئله جداگانه ای است.
• ما فرض را بر این می گذاریم که ترجمه دقیق بوده است.
• حکم «جهان محصول تفکر ما ست!»، حکم دقیق فرمولبندی شده ای نیست.
• تفکر انسانی ـ فی نفسه ـ قادر به تغییر هیچ چیز نیست.
• تفکر ما در باره سنگ و خاک و آب و آهک و چوب و غیره به تشکیل خانه ای منجر نمی شود.
• خانه اما باید نخست در کله عمله و بنا به شکل مدل فکری تشکیل یابد، تا بعد ایده و احساس و انرژی جسمی و روحی آنها با مواد طبیعی (خاک و سنگ و آهک و آب و چوب و غیره) در آمیزد و از آمیزش ماده و روح خانه ای مادی ـ واقعی تشکیل یابد، که در خطوط کلی اش، شباهت شگرفی به مدل فکری از آن در کله عمله و بنا دارد.
• منظور اینشتین همین است:
• خانه محصول تفکر عمله و بنا ست.
• به عبارت دقیقتر، خانه محصول تفکر و عمل عمله و بنا ست!
• خانه محصول کار فکری و جسمی، مادی و روحی عمله و بنا ست!
• در هیئت خانه، دیالک تیک ماده و روح متجلی است!
• در هیئت خانه، دیالک تیک طبیعت و انسان عرض اندام کرده است!
• خانه، طبیعت انسانی گشته است!
• منظور اینشتین همین است!
2
این جهان بدون تغییر تفکر ما تغییرپذیر نیست!
این جهان بدون تغییر تفکر ما تغییرپذیر نیست!
• اینشتین براساس حکم پیشین به استنتاج دست می زند:
• اگر خانه محصول تفکر عمله و بنا ست، تحول خانه نیز باید محصول تحول فکری آنها باشد!
• به عبارت روشنتر، عمله و بنا باید مدل بهتری از خانه دیگری در کله خود بسازند و بعد با خاک و سنگ و سیمان و آب و آجر و آهک و آهن و غیره بدان مادیت بخشند.
• بنظر اینشتین و بدرستی، بدون مدل فکری جدید از خانه جدید، تحول خانه قدیم امکان پذیر نیست.
ناگفته ها
1
ناگفته اول
1
ناگفته اول
• با طناب نقل قول ها هرگز نمی توان به چاهی اندر شد و سالم و سلامت بیرون آمد.
• نقل قول ها بریده هائی از متونی اند و فی نفسه بیانگر بی کم و کاستی از حقیقت امری نیستند و نمی توانند باشند.
• هر بریده از متون را فقط و فقط در پیوند با متن مربوطه می توان درک و تفسیر و تفهیم کرد و نه به تنهائی و بی پیوند با متن مربوطه.
• مدل فکری جدید از خانه، تنها زمانی می تواند در کله عمله و بنا پدید آید که شرایط مادی و عینی تغییر در عالم واقع پدید آمده باشد، یعنی در خارج از کله آنها پدید آمده باشد.
• تا زمانی که آجر و سیمان و آهن و غیره تولید نشده، مدل فکری حانه مدرن نیز نمی تواند در کله عمله و بنا پدید آید:
• وجود بر شعور تقدم دارد!
• ماده بر روح مقدم است!
2
ناگفته دوم
ناگفته دوم
• تفکر به تنهائی فقط می تواند به نفی انتزاعی تفکر کهنه نایل آید و نه به پیدایش چیز نو!
• مدل فکری خانه نو، فقط می تواند به نفی انتزاعی مدل فکری خانه کهنه در کله عمله و بنا منجر شود و نه به تشکیل خانه مشخص مدرن.
• برای تشکیل خانه مشخص مدرن باید دیالک تیک ماده و روح بکار افتد، ایده باید ـ بسان غولی از کوزه ای ـ از کله عمله و بنا برون آید، با خاک و سنگ و سیمان و آجر و آهک و آهن در آمیزد و مادیت یابد.
• ایده باید جامه مادی در بر کند تا مؤثر اثری باشد!
• برای تغییر واقعیت مادی به قهر مادی نیاز است.
• ایده اما هیچکاره نیست.
• اینشتین بدان وقوف کامل دارد!
• ایده اگر در جان توده (عمله و بنا) نفوذ کند، به قدرت مادی بدل می شود، آرام و قرار از عمله و بنا می ستاند و آنها را به مادیت بخشیدن به خویش وامی دارد.
• تفکر اما ـ فی نفسه ـ کاری از دستش برنمی آید.
• بهترین ایده ها و اوتوپی ها، اگر شرایط مادی و واقعی برای تحقق شان فراهم نیامده باشد، بی ثمر می مانند.
• جوهر همه این گفته ها به حکیم پرولتاریا تعلق دارد و نه به من.
من ایده های او را فقط از عالم عام به خطه خاص آورده ام، همین و بس!
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر