۱۳۹۰ بهمن ۱۹, چهارشنبه

تئوری توسعه (3)

پروفسور گونتر کروبر
پروفسور گئورگ کلاوس
برگردان شین میم شین

6

• تئوری توسعه (تکامل) انواع موجودات در سال های پایانی قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم تقریبا در همه کشورهای اروپا نمایندگان برجسته داشته است:

الف

• لامارک توسعه (تکامل) انواع موجودات را بدلیل شرایط متغیر محیط زیست می داند.

ب

• اوکن مطالعه روند توسعه را در طبیعت از پدیده های مکانیکی و شیمیائی آشروع می کند و به موجودات زنده می رسد.

ت

• بائر برای همه موجودات زنده فرم آغازین مشترکی قائل می شود و تکوین موجودات زنده را ناشی از توسعه آن فرم آغازین می داند.

پ

• تئوری توسعه (تکامل) مربوط به طبیعت زنده (ارگانیک) در آثار داروین و هه کل به نقطه اوج می رسد.

• مراجعه کنید به تئوری منشأ انواع

• انگلس مارش پیروزمند اندیشه توسعه را درعلوم مربوط به طبیعت زنده در قرن هجدهم و نوزدهم بشرح زیر وصف می کند:
• «جالب است که همزمان با حمله کانت بر نظریه مبتنی بر ازلی و ابدی بودن منظومه شمسی، (ک. ف. ولف) در سال 1759 اولین حمله بر نظریه ثبات انواع موجودات را آغاز می کند و تئوری منشأ انواع را مطرح می نماید.
• ولی اگر نظر او که فقط پیش بینی داهیانه ای بوده، توسط اوکن، لامارک و بائر هیأتی استوار به خود می گیرد و درست صد سال بعد (1859) توسط داروین پیروزمندانه جامه عمل می پوشد.»
• (کلیات مارکس و انگلس، جلد 20، ص 319)
IV
تئوری توسعه در عرصه علوم اجتماعی

• اندیشه توسعه در عرصه علوم اجتماعی نیز در قرن هجدهم اهمیت ویژه ای کسب می کند:

1

گوت هلد افرائیم لسینگ (1729 ـ 1781)
نویسنده و شاعر برجسته روشنگری آلمان

• لسینگ درسال های 1777 ـ 1780 اندیشه توسعه را در نوشته ای بنام «تربیت بنی آدم» برای توضیح چند و چون پیدایش مذهب مورد استفاده قرار می دهد.

2

• هردر در سال 1784 در کتابش تحت عنوان «افکاری در باره فلسفه تاریخ بشر» اندیشه توسعه را برای توضیح تاریخ به خدمت می گیرد.

• به نظر او تاریخ عبارت است از توسعه پیشرونده قانونمند:

• تاریخ ادامه توسعه در طبیعت است.

• در اواسط قرن نوزدهم در روسیه اصل توسعه، نماینگان برجسته ای در صفوف دموکرات های انقلابی پیدا می کند:
• هرتسن تاریخ تفکر بشری را ادامه تاریخ طبیعت می نامد.
• او تأکید برآن داشته که نه بشریت را می توان در خارج از توسعه تاریخی تصور کرد و نه طبیعت را.

V
تئوری توسعه در فلسفه کلاسیک آلمان

• فلسفه کلاسیک آلمان جوانب مختلف اندیشه توسعه را در قالب فلسفی می ریزد:

1

• موضوع اصلی فلسفه فیشته، شلینگ و هگل را اصل توسعه تشکیل می دهد.

• «در سیستم هگل فلسفه نوین یعنی فلسفه کلاسیک آلمان به نقطه اوج خود می رسد.

• در سیستم فلسفی هگل برای اولین بار (و این خدمت بزرگ او ست) کل جهان طبیعی، تاریخی و روحی بمثابه روندی، یعنی در حرکت، تغییر، تحول و توسعه بی وقفه مطرح می گردد و در جهت اثبات پیوند درونی موجود در این حرکت و توسعه بالنده تلاش به عمل می آید.»
• (کلیات مارکس و انگلس، جلد 19، ص 206)

• اما تئوری توسعه هگل که بر مبنای ایدئالیستی استوار شده، ناپیگیر و متناقض بوده است.

• هگل امکان توسعه طبیعت در زمان را رد می کند و توسعه جامعه بشری را انعکاس خودبالی «ایده مطلق» قلمداد می کند و حتی امکان توسعه در تاریخ را فقط به زمان گذشته محدود می نماید.
• در حالیکه روند توسعه جامعه بنا بر طبیعت آن، نمی تواند با کشف باصطلاح «حقیقت مطلق» به کمال فکری خود نایل آید، سیستم هگل ادعا می کند، که آن (یعنی روند توسعه جامعه) تجسم مادی (مادیت یافتن) این«حقیقت مطلق» است.
• (کلیات مارکس و انگلس، جلد 19، ص 207)

• ناپیگیری تئوری توسعه هگل حاکی از آن است که طبقه بورژوازی که ایدئولوگ های آن خود، روزگاری اندیشه توسعه را بطور علمی فرمولبندی کرده اند، به سبب رشد سرمایه داری می کوشند، تا نخست اعتبار عام آن را محدود قلمداد کنند و بعدها ـ وقتی که گذار به مرحله امپریالیسم صورت گرفت ـ حقانیت آن را بطور کلی زیر علامت سؤال برند و انکار کنند.

• منافع طبقاتی بورژوازی ایجاب می کند، که جهان آنچنان بماند که بعد از پیروزی قطعی بورژوازی بوده است.
• مفهوم علمی توسعه اما با هرگونه دفاع کورکورانه ناسازگار است و علاوه بر این با جهان بینی ایدئالیستی، بویژه در فرم مذهبی خودویژه آن، آشتی ناپذیر است.
• زیرا شرط اصلی این جهان بینی پذیرش قصه آفرینش، یعنی قائل شدن نقطه آغاز برای توسعه در زمان و مکان است.
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر