۱۳۹۰ بهمن ۲۱, جمعه

کمونیست ها امروز (18)

طرح از طراح ارجمند مجله هفته
پروفسور هانس هاینتس هولتس
(حزب و جهان بینی آن)
برگردان یدالله سلطانپور

بحث تئوری که نتیجتا به تشکیل تئوری معتبر واجب الاجرا برای پراتیک منتهی می شود، گشتاور تعیین کننده سازمان یابی جنبش پرولتری است.
آنچه کارگران ندارند، عبارت است از توان تعیین موقعیت طبقه کارگر، بطور کلی.
این کار تنها ببرکت روندهای تئوریکی موسوم به انتزاع و تعمیم امکان پذیر است و آن را می توان گذار از خاص به عام، گذار از طبقه به تمامت جامعه تلقی کرد.
بنابرین، خودپوئی ئی که بوسیله تئوری بازتاب نیافته، اگرچه یکی از شروط ضرور مبارزه طبقاتی انقلابی است، ولی هرگز نمی تواند شرط کافی برای آن باشد.

فصل سوم
خصلت حزب لنینیستی
بخش دوم
توانمندی تئوریکی برای غلبه بر تکلیف گریزی اوپورتونیستی و استنتاجات تصادفی خودپو


• تضاد میان دگماتیسم و اوپورتونیسم، محصول پراتیک سیاسی است که در موضعگیری های تئوریکی بازتاب می یابد و از طریق این بازتاب به پراتیک برمی گردد.
• از این رو ست که باید درعرصه تئوری مورد بررسی قرار گیرد، تا پراتیک بتواند بر مبنای تصمیم گیری های تئوریکی تعیین شود.

• کثرت نظر که با کلام قصار «آزادی انتقاد» توجیه می شود، در لحظات اتخاذ تصمیم ممنوع است!
• چون بیش از یک حقیقت علمی وجود ندارد!

• به قول لنین، «کسانی که خود را خادم واقعی پیشرفت علمی می دانند، هرگز به طرفداری از آزادی برای حفظ و در کنار هم نهادن استنباطات کهنه و نو بر نمی خیزند، بلکه به جایگزین کردن کهنه با نو کمر می بندند.»
• (کلیات لنین، جلد 5، ص 364)

• دلیل اهمیت خارق العاده چالش فکری متنوع ضرور در استنباطات و تئوری ها بر سر حقیقت، این است که هیچکس به تنهائی نمی تواند به کل حقیقت واقف گردد و لذا تعیین همه با هم سطح شناخت مستدل علمی اجتناب ناپذیر است.
• البته همواره می توان در آن تجدید نظر کرد و تصحیحش نمود.

• ولی در لحظه تصمیمگیری فقط یک نظر واحد می تواند وجود داشته باشد و نه مجموعه ای از نظرات متنوع.

• از این رو ست که دست یابی به شناخت درست، برای سازمان پرولتری، به وظیفه مهم حیاتی بدل می شود.

• بحث تئوری که نتیجتا به تشکیل تئوری معتبر واجب الاجرا برای پراتیک منتهی می شود، گشتاور تعیین کننده سازمان یابی جنبش پرولتری است.

• لنین این حکم عام الاعتبار را در مثال اوضاع و احوال روسیه توضیح می دهد.

• سؤال این است که تئوری برای جنبش کارگری روسیه چه نقشی بازی می کند؟

• لنین به این نتیجه می رسد که بدون کار تئوریکی، «توسعه موفقیت آمیز جنبش محال است!»
• (کلیات لنین، جلد 5، ص 375)

• لنین صرفنظرناپذیری تشکیل تئوری بنیادی و اصولی تضمین شده را در بسیاری از اشاراتش، همواره مورد تأکید قرار می دهد.

• «بدون تئوری انقلابی، نمی تواند جنبش انقلابی وجود داشته باشد!
• این اندیشه را نمی توان در ایامی که موعظه اوپورتونیسم مد روز با شور و شوق برای تنگترین فرم های کردوکار عملی همبستر شده، به اندازه کافی مورد تأکید قرار داد.
• قصد ما اکنون اشاره به این مسئله بوده، که تنها حزبی می تواند نقش پیشاهنگ را در مبارزه بازی کند، که تئوری پیشرفته ای را راهنمای خود قرار دهد.
• انگلس نه از دو فرم سترگ مبارزه سوسیال ـ دموکراسی (فرم سیاسی و فرم اقتصادی)، آن سان که میان ما مرسوم است، بلکه از سه فرم آن سخن می گوید.
• او فرم تئوریکی مبارزه را در کنار فرم های سیاسی و اقتصادی آن قرار می دهد.»
• (کلیات لنین، جلد 5، ص 379)

• اینجا سخن از اظهارات تشریفاتی نیست.
• اینجا بیش از هرچیز، اهمیت و ارزش تئوری از موقعیت تاریخی خاص و از چند و چون جنبش کارگری استخراج می شود:
• جنبش کارگری، تنها زمانی می تواند به آماج خود، یعنی برچیدن بساط جامعه طبقاتی بطور کلی، جامه عمل بپوشاند، که این آماج را بکمک علم دیالک تیکی تعیین کند و راه نیل بدان را بشناسد.

• اگراهمیت تئوری از خصلت خاص مبارزه طبقاتی پرولتری نتیجه گرفته شود، که در تزهای سوم، هشتم و یازدهم «تزهای فویرباخ» فرمولبندی شده، آنگاه از صرفنظرناپذیری تئوری بطلان خودپوئی صرف نتیجه گرفته خواهد شد.

• مراجعه کنید به دیالک تیک آگاهی و خودپوئی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

• پیش شرط هر جنبش انقلابی، بدون تردید، عبارت است از مقاومت خودپو در مقابل استثمار و ستم، که از تجارب بیواسطه استثمارشدگان نشئت می گیرد.
• حمله بر ماشین آلات، قیام چرمسازان شلزی، اعتصابات و تظاهرات کارگری (که به معنی فوران درد و خشم تلنبار شده در طول سال ها بوده) را می توان به عنوان عملیات خودپو در مبارزه طبقاتی پرولتری محسوب داشت.

• این ضمنا بدان معنی است، که پرولتاریا به موقعیت طبقاتی خویش و به پایگاه طبقاتی خویش، بمثابه وابستگان طبقه کارگر آگاه است.
• آنچه کارگران ندارند، عبارت است از توان تعیین موقعیت طبقه کارگر، بطور کلی.
• این کار تنها ببرکت روندهای تئوریکی موسوم به انتزاع و تعمیم امکان پذیر است و آن را می توان گذار از خاص به عام، گذار از طبقه به تمامت جامعه تلقی کرد.
• بنابرین، خودپوئی ئی که بوسیله تئوری بازتاب نیافته، اگرچه یکی از شروط ضرور مبارزه طبقاتی انقلابی است، ولی هرگز نمی تواند شرط کافی برای آن باشد.

• به قول لنین، «این امر نشاندهنده آن است، که «عنصر خودپو» در واقع، چیزی جز فرم نطفه ای آگاهی نیست.
• شورش های بدوی نیز حاکی از بیداری کم و بیش شعور بوده اند:
• کارگران باور دیرین خود را به تزلزل ناپذیری شرایطی که آنها را تحت ستم نگه می دارد، از دست می دادند و به ضرورت دفاع دسته جمعی (کلکتیف) پی می بردند...
• منظور من این نیست که آنها به فهم مسئله نایل می شدند.
• منظور من درک حسی مسئله است.
• منظور من قطع رابطه مصممانه از کرنش برده وار کارگران در مقابل والامقام ها ست.
• ولی اینها، همه بیشتر بیانگر بیچارگی و انتقام بود، تا مبارزه.

• اعتصابات سالهای 90 نشاندهنده علائم بیشتری از آگاهی بود:

• کارگران درخواست های معینی را مطرح کردند.
• آنها وضع را از قبل سبک ـ سنگین کرده بودند و می دانستند که لحظه مناسب از چه قرار است.
• موارد و مثال های معینی از جاهای دیگر را مو به مو مورد بحث و بررسی قرار داده بودند و غیره.
• اگر شورش ها فقط بیانگر سرپیچی و طغیان انسان های تحت ستم بود، اعتصابات سیستماتیک از نطفه های مبارزه طبقاتی حکایت می کرد، ولی فقط از نطفه های مبارزه طبقاتی و نه بیشتر.
• این اعتصابات، «در خود» (فی نفسه) و «برای خود»، در حد مبارزات ترید ـ یونیونیستی بودند و نه در حد مبارزات سوسیال ـ دموکراتیک.
• این اعتصابات از بیداری تضاد آشتی ناپذیر میان کارگران و کارخانه داران خبر می دادند.
• کارگران، اما به آشتی ناپذیری منافع خود با کل سیستم سیاسی و اجتماعی حاکم واقف نبودند و نمی توانستند هم واقف باشند.»
• (کلیات لنین، جلد 5، ص 385)

• خودپوئی هدفش دفاع از منافع بیواسطه و احساسی ـ هرازگاهی است و لذا می توان گفت که هدفش دفاع از منافع «اقتصادی» است.
• به عبارت دیگر خواهان بهسازی شرایط زندگی و کار در اینجا و آنجا ست.
• تغییر جامعه در قاموس خودپوئی عبارت است از تغییر وضع نابسامان خاص.
• خودپوئی مناسبات حاکمیت عام را دست نخورده می گذارد، مناسبات حاکمیت عامی را که خاص تابع آن است.

• اگر فعالیت سیاسی بطور خودپو از حد تغییر خاص پا فراتر نگذارد، آنگاه در آن، نظرات ایدئولوژیکی ئی نشو و نما می یابند، که به توجیه کل نظام اجتماعی حاکم می پردازند.

• لنین می گوید:

«هر ستایش از خودپوئی جنبش کارگری، هر صرفنظر از نقش «عنصر آگاه»، هر تحقیر نقش سوسیال ـ دموکراسی، همزمان به معنی تقویت نفوذ ایدئولوژی بورژوائی بر طبقه کارگر است و فرق نمی کند که عاملین آن، چنین نیتی را دارند و یا ندارند.»

(کلیات لنین، جلد 5، ص 394)
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر