خدمات تیمور لنگ
شین میم شین
حافظ
لطف خدا بیشتر از جرم ما ست
نکته سر بسته چه دانی، خموش!
(دیوان حاافظ، چاپ هشتم، آذر 1352، انتشارات امیرکبیر ص 206)
شین میم شین
حافظ
لطف خدا بیشتر از جرم ما ست
نکته سر بسته چه دانی، خموش!
(دیوان حاافظ، چاپ هشتم، آذر 1352، انتشارات امیرکبیر ص 206)
• حافظ بر آن است که لطف خدا بیشتر از گناهان بشری است و لذا جای نگرانی نیست.
• برای اینکه کفه ترازو به نفع لطف خدا سنگینی می کند و حتی تیمور لنگ و چنگیز خونریز را می تواند ببخشد، چه برسد به مشتی میخواره و لومپن و عیاش.
• در این حکم حافظ اما شناخت افزار دیالک تیکی و مفاهیم ارزشمندی بطور مستور به خدمت گرفته شده که باید مورد بررسی و توضیح قرار گیرند و برای تمرین تفکر مفهومی لازم اند.
1
دیالک تیک فراز و فرود
دیالک تیک فراز و فرود
• حافظ ـ قبل از همه ـ دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک لطف خدا و جرم بشر بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن فراز (لطف خدا) می داند.
• در تئولوژی اسلامی ـ از بقیه خبر نداریم ـ به غیر از اصولیت و پرنسیپ همه چیز یافت می شود.
• صفت حسنه و یا قبیحه ای پیدا نمی شود که به خدای کذائی نسبت داده نشده باشد.
• مثال:
• خدا در أن واحد رحمان و رحیم است که در جزم معروف به «بسم الله الرحمن الرحیم» نمایندگی می شود.
• حافظ در این بیت، رحمانیت خدا را بکلی فراموش کرده و رحم (لطف) او را عمده و مطلق نموده است.
• همان طور است که حافظ می گوید:
• رحیم منبع عفو و بخشش است!
• رحیم هومانیست است!
• رحمان اما برعکس، تنگ نظر، کوته بین، یکسونگر و قسی القلب است و لطفش فقط شامل حال مسلمانان مؤمن و متقی می شود و در بخش اعظم کشور روح الله، شامل حال مشتی شیعه اثنی عشری می گردد.
• بقیه ول معطل اند و هرگز نباید از خدای رحمان، انتظار لطف داشته باشند.
• اما اینهمه صفات حسنه و قبیحه به چه دلیل به خدا نسبت داده شده است؟
• قرآن همه این صفات را پشت سر هم ردیف می کند و به خدای کذائی که در آغاز بتی (به نام الله) در خانه کعبه بوده و بعد، از جامه مشخص و ملموس (چوب و یا سنگ و یا خرما) در آمده و البسه مجرد (انتزاعی) در بر کرده و راه آسمان ها پیش گرفته، نسبت می دهد:
• از رحیم تا قهار، از رحمان تا غفار، از عالم تا رمال!
• برای حل این مسئله باید به منشاء خدا پی برد.
• خدای محمد انعکاس آسمانی ـ انتزاعی خدایان زمین است.
• انعکاس آسمانی یعنی افتادن و یا افکندن تصویر خدایان زمینی در آئینه زلال آسمان!
• انعکاس انتزاعی یعنی به عمل آوردن عمل فکری انتزاع (تجرید) در مورد تصاویر آسمانی.
• اگر در عربستان فقط یک برده دار همه کاره وجود می داشت، محمد می توانست تصویر او را در آئینه آسمان، الله بنامد و زحمت عمل انتزاع را به خود ندهد.
• آنگاه می توانستیم بگوییم که خدا انعکاس آسمانی خدای زمینی است.
• اما در عربستان (زادگاه اسلام) تا دلت بخواهد برده دار خرد و کلان وجود داشته است و آئینه آسمان نه یک تصویر، بلکه تصاویر متنوع داشته است.
• از این رو به عمل فکری انتزاع (تجرید) نیاز مبرم بوده است.
• از این رو خدا انعکاس آسمانی ـ انتزاعی خدایان (برده داران) زمینی است.
• انتزاع به چه معنی است؟
• مثال:
• ما حسن و حسین و علی و نقی و احمد و محمد را می بینیم.
• همه خودویژگی های کمی و کیفی آنها را، قد و قامت و فرم اعضای بدن و شیوه تفکر و رفتار و سطح هوش و فراست و غیره آنها را مورد صرفنظر قرار می دهیم، از آنها جدا می کنیم، انتزاع می کنیم.
• و وجه مشترک همه آنها را عمده می کنیم و به مفهوم انتزاعی «انسان» می رسیم که فقط در ذهن ما وجود دارد، مجرد و انتزاعی است.
• انسان انتزاعی و مجرد را و هر چیز انتزاعی و مجرد را نمی توان جز در کله بنی بشر در جائی پیدا کرد.
• مفاهیم انتزاعی وجود سوبژکتیف دارند و نه اوبژکتیف (عینی)
• همین کار را محمد روی تصاویر برده داران بزرگ و کوچک در آئینه آسمان کرده و به مفهوم انتزاعی و مجرد «الله» رسیده است:
• خدا انعکاس آسمانی ـ انتزاعی خدایان (برده داران، بنده داران، خانان، اشراف فئودال، شاهان و قلدران زمینی) است و صفات خدا نیز ـ در تحلیل نهائی ـ صفات خدایان زمینی است:
• تیمور لینگ خونریز هم حتی علیرغم قتل عام و برده کردن کودکان و زنان و جوانان و مردان خلق ها، ملجأ لطف و صفا بوده است.
• آن سان که خواجه شیراز پسرک خود را برای آموزش و پرورش به دست او می سپارد و حتی به شفاعت او در روز قیامت امید می بندد.
• چنین است رسم سرای درشت!
2
مفهوم «نکته سربسته»
مفهوم «نکته سربسته»
• حافظ با مفهوم «نکته سربسته» همان مفهوم «ایراسیونالیستی (خردستیز) اسرار» را در مد نظر دارد و به خورد خواننده معصوم و بی شعور می دهد:
• در تئوری شناخت حافظ، چیزها، پدیده ها و سیستم ها غیرقابل شناسائی اند، اسرارآمیزند، در کلافی از مه فرو رفته اند، نکته های سربسته اند.
• تنها کسی که می تواند به اسرار غیبی کذائی وقوف داشته باشد، برده دار جلیل آسمانی ـ انتزاعی است و لاغیر.
• دانستن در فلسفه اجتماعی حافظ و سعدی (البته نه بشدت حافظ) محال است، مگر اینکه کسی «محرم اسرار» باشد تا برده دار عالم الغیب آسمانی ـ انتزاعی نکته های سربسته را برایش باز کند و توضیح دهد.
• تئوری شناخت حافظ همان مکتب معرفتی ـ نظری معروف به اسکپتیسیسم (تردید گرائی) و اگنوستیسیسم (ندانمگرائی) است که امروز فلسفه های مختلف امپریالیستی تبلیغ و نمایندگی می کنند، از فوکویاما تا بقیه.
• مراجعه کنید به اسکپتیسیسم (تردید گرائی) و اگنوستیسیسم (ندانمگرائی) تارنمای دایرة المعارف روشنگری
http://hadgarie.blogspot.com/2011/03/2_16.html
http://hadgarie.blogspot.com/2011/03/1_12.html
• مضحکه تهوع آور ندانمگرایان اما همیشه و همه جا این است که ضمن ادعای عجز معرفتی (شناختی) انسان ها به چیزها، پدیده ها و سیستم های هستی (اسرار و نکته های سربسته)، خود را عالم الدهر جا می زنند و از رازآلودگی و سریت همه چیز دم می زنند:
• اگر شناخت چیزها برای بنی بشر محال است و حافظ نیز یکی از اولاد آدم است، باید در حق او نیز مصداق داشته باشد.
• از این رو، نباید به خود حق دهد و از وجود نکته های سربسته خبر دهد.
• چون پیش شرط درک و اعلام اینکه «لطف خدا بیشتر از جرم ما ست» و «همه چیز اسرارآمیز و غیر قابل شناخت است»، توان شناخت و معرفت از سوئی و قابل شناخت بودن «لطف خدا و جرم بشر و سریت و رازآلودگی چیزها» از سوی دیگر است.
3
فرمان «خموش!»
فرمان «خموش!»
• در فرمان «خموش!» (همان خفه خون بگیر معروف) خواجه شیراز نکته های بیشماری به چشم می آیند:
الف
• صدور فرمان خاموش باش! بر فقدان دموکراتیسم حکایت دارد.
• حافظ ادای قلدران خودکامه و از خودراضی را در می آورد، بنی بشر را با غلامان خود عوضی می گیرد و فرمان خاموشباش صادر می کند.
ب
• در خاموشباش حافظ لومپن وارگی او از سوئی و بن بست منطقی و استدلالی او از سوی دیگر خودنمائی می کند.
• چون کسی که قادر به استدلال و اثبات منطقی و عقلی ادعای خود باشد، پوزه بند بر پوزه بنی بشر نمی نهد و فرمان خاموشباش صادر نمی کند.
• سؤال اما این است که ریشه مادی و واقعی عالم الغیب بودن و واقف به اسرار مگو و نکته های سربسته بودن خدای کذائی کدام است؟
اگر خواننده این تمرین ایده ای داشت، از شنیدنش شاد خواهیم شد و شاید قوت قلبی باشد در این واویلا!
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر