۱۳۹۰ دی ۱۴, چهارشنبه

رفتم، گلت بچینم!

عزت طبائیان
تاریخ و محل تولد: ۱۳۳۶ اصفهان

مجید نفیسی

19 مارس 2007

• می نویسم، تا در كنار تو باشم:
• عزت!

• امروز سالگرد‌ مرگ توست.

• پانزده سال پیش قلب تو از تپش ایستاد.
• اثر آن را حس كردم و زمین برای من از جنبش افتاد.

• غروب بود.

• سكه ی سخت فلزی پایین افتاد و من صدای پدر را شنیدم:

• «او با ما حرف زد.
• اول كسی اسم مرا پرسید و بعد او با ما حرف زد.»

• به یاد نمی آورد كه تو چه گفته بودی.

• من نفس عمیقی كشیدم.
• هوا پر بود از دود كامیون های دروازه قزوین.

• گفتم:
• «می دانم.
• او دیگر نیست.
• قلبش از حركت ایستاده.»

• بعد به كجا رفتم؟
• نمی دانم.
• دو روز بعد پیرمرد را در پارك میدان راه آهن دیدم.
• پیاده رو پر بود از پناهندگان جنگ با بقچه های بزرگ شان.

• «وصیت نامه» ات را به دستم داد و من می گریستم.

• امروز رفتم «كین كوز» تا روی آن روكش پلاستیكی بكشند:

• داشت پاره می شد.
• آن را با نوار چسب چسبانده بودم.

• البته نسخه ی اصلی نیست.
• پیرمرد، فتوكپی آن را به من داد.
• دست خط ات بی عیب است.
• نقطه ها همه واضح اند و در آن لرزش مرگ دیده نمی شود.

• آیا قبل از نوشتن آن را در ذهن پرورانده بودی؟
• در سطور آن، خط روشنی میان مرگ و زندگی كشیده ای.

• بی دلیل نیست كه چنین پررنگ و خوانا نوشته ای:


وصیت نامه عزت طبائیان
۱۷ دی۱۳۶۰
شغل: دانشجو ـ کارگر
• نام:
• عزت طبائیان

• نام پدر:

• سید جواد

• شماره شناسنامه:

• 31171

• سلام
• زندگی زیبا و دوست داشتنی است.
• من هم مثل بقیه، زندگی را دوست داشتم.
• ولی زمانی فرا می رسد كه دیگر بایستی با زندگی وداع كرد.
• برای من هم آن لحظه فرا رسیده است و از آن استقبال می كنم.

• وصیتی خاص ندارم، ولی می خواهم بگویم كه زیبایی های زندگی هیچ گاه فراموش شدنی نیست.
• كسانی كه زنده هستند سعی كنند از عمر خود حداكثر بهره را بگیرند.

پدر و مادر عزیزم
• سلام
• در زندگی برای بزرگ كردن من خیلی رنج كشیدید.
• تا آخرین لحظه دست های پینه بسته ی پدرم و صورت رنج كشیده ی مادرم را فراموش نمی كنم.
• می دانم كه تمامی سعی خود را برای بزرگ كردن من كردید ولی به هر حال روز جدایی لحظه ای فرا می رسد و این اجتناب ناپذیر است.
• با تمام وجودم شما را دوست دارم و از راهی كه شما را نخواهم دید شما را می بوسم.

• به خواهران و برادرانم سلام گرم مرا برسانید و آنها را ببوسید.
• دوست شان دارم.

• در نبودن من اصلا ناراحتی نكنید و به خود سخت نگیرید.
• سعی كنید با همان مهر و محبت همیشگی تان به زندگی ادامه دهید.
• به تمام كسانی كه سراغ مرا می گیرند سلام برسانید.

شوهر عزیزم
• سلام

• هر چند ‌كه زندگی كوتاهی داشتم و مدت بسیار كمی زندگی مشترك داشتیم ولی به هر حال دوست داشتم كه بیشتر می توانستیم با هم زندگی كنیم ولی دیگر امكان ندارد.
• از راه دور دست تو را می فشارم و برایت آرزوی ادامه ی زندگی بیشتری را می كنم هر چند كه فكر می كنم هرگز وصیت نامه مرا نبینی.
• با درود به تمامی كسانی كه دوست شان داشتم و دارم و خواهم داشت.
• خداحافظ
• عزت طبائیان
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر