۱۳۹۰ دی ۲۴, شنبه

قصه های خانم گاف (34)

گاف سنگزاد

1
شاملو
• هرگز از مرگ نهراسیده ام
• اگرچه دستانش از ابتذال شکننده تر بود.
• هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است که مزد گورکنش از آزادی آدمی فزونتر باشد!

2
اندیشنده
• با سلام.
• آزادی انتزاعی و یا مجرد مورد نظر شاملوها فقط در ذهن مغشوش آنها وجود دارد.

• در عالم واقع، فقط آزادی مشخص وجود دارد و آزادی مشخص در دیالک تیک جبر و اختیار قابل درک و توضیح است.

• با پوزش
3
کامران کامکار
• دوست عزیزم
• بهتر نبود بجای انتزاعی و مجرد و دیالوگ از واژه هایی پارسی استفاده می کردید؟

4
کلبه اشتی

• هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است که مزد گورکن در آن از آزادی آدمی افزونتر است.

• واژه های تازی بدجور به زبان ما رخنه کرده اند.


5
اندیشنده

• دوستان عزیز

• ایران کشور همه اقوام و ملیت های ساکن آن است و باید هر واژه ای را که مناسب بیابیم بکار بریم.


• مهم نه خود واژه، بلکه محتوای آن است.


• ملیت فارس، اقلیتی را تشکیل می دهد و نباید زیاد رودار باشد.


• ما طرفدار برابرحقوقی همه ملیت ها و خلق ها هستیم و برای مان فرقی میان انسان ها وجود ندارد.

• ما به همه انسانها احترام می گذاریم و به زبان و فرهنگ شان نیز به همین سان.

• خود شاملو در شعری دهها بار واژه مجرد را بکار برده است.
• امروزه اصولا زبانی یافت نمی شود که از واژه های دیگر خلق ها مبرا باشد، این امر لزومی هم ندارد.

• علاوه بر این لطف کنید و برای واژه تازی مجرد و یا انتزاعی، واژه ای پارسی پیشنهاد کنید، برای واژه رخنه نیز پی آلترناتیوی پارسی بگردید!
پایان
ویرایش از دایرة المعارف روشنگری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر