سمبل خردمندی
شین میم شین
سعدی
( گلستان با ب ششم، ص 158 ـ 160)
طفلی بودم، که بزرگی را پرسیدم از بلوغ.
گفت :
در مسطور (در نوشته ها) آمده است، سه نشان دارد:
یکی پانزده سالگی و دیگری احتلام و سیم، برآمدن موی پیش.
اما در حقیقت، یک نشان دارد و بس:
آن، که در بند رضای حق جل و علا بیش از آن باشی، که در بند حظ نفس خویش.
هر آن کس، که در او این صفت موجود نیست، به نزد محققان بالغ نشمارندش.
سعدی
( گلستان با ب ششم، ص 158 ـ 160)
طفلی بودم، که بزرگی را پرسیدم از بلوغ.
گفت :
در مسطور (در نوشته ها) آمده است، سه نشان دارد:
یکی پانزده سالگی و دیگری احتلام و سیم، برآمدن موی پیش.
اما در حقیقت، یک نشان دارد و بس:
آن، که در بند رضای حق جل و علا بیش از آن باشی، که در بند حظ نفس خویش.
هر آن کس، که در او این صفت موجود نیست، به نزد محققان بالغ نشمارندش.
• سعدی در دوران کودکی، در جستجوی تعریفی جامع برای مفهوم «بلوغ» بوده و از بزرگی تیزاندیش تعریفی دیالک تیکی دریافت می کند.
• او برای تعریف مفهوم «بلوغ»، دیالک تیک مادی و روحی (معنوی) را به شکل دیالک تیک بلوغ جسمانی و بلوغ روحی (معنوی) بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن بلوغ معنوی می داند.
• هر سه معیار بلوغ در مسطور، معیارهای مادی و جسمانی بوده اند.
• معیار چهارم اما افشاره بغرنجی از دیالک تیک های متنوع، تعیین کننده و مهم ست:
• دیالک تیک رضای حق جل و علا و حظ نفس خویش است، با قائل شدن تقدم به رضای حق جل و علا!
• دیالک تیک رضای ایده مطلق و ارضای نیاز نفس خویش است!
• دیالک تیک طبیعت و جامعه است!
• دیالک تیک غریزه و عقل است!
• دیالک تیک خاص و عام است.
• و در عین حال، به معنی دفاع بی چون و چرا از خرد و فرمانفرمائی بی چون و چرای خرد است!
• حکم «در بند رضای حق جل و علا بیش از آن باشی، که در بند حظ نفس خویش»، به معنی بسط و تعمیم دیالک تیک غریزه و عقل به شکل دیالک تیک حظ نفسانی و پیروی از عقل است، ضمن مقدم دانستن عقل بر نفس، خدا بر خویشتن خویش، حوایج همبود بر حوایج شخصی، هومانیسم بر اگوئیسم:
• مقدم شمردن جامعه بر فرد در دیالک تیک فرد و جامعه است.
• مقدم شمردن خدا (توده مولد و زحمتکش) بر فرد، در دیالک تیک فرد و خدا (توده مولد و زحمتکش) ست.
• اهل تحقیق، بلوغ را در این دیالک تیک می بینند و لاغیر.
• نشانه بلوغ بنظر سعدی در مقدم دانستن عقل بر نفس است.
• بالغ کسی است که لذات نفسانی را برتر از لذات معنوی نداند و نیازهای نفسانی را تحت کنترل عقل خویش در آورد.
• در این رابطه است که انسان خود را از اجداد حیوانی اش متمایز می سازد.
• در این رابطه است که انسان از خطه حیوانی به عالم انسانی اعتلا می یابد.
• در این رابطه است که اوبژکت از حد و مرز اوبژکت وارگی پا فراتر می نهد و سوبژکت جامعه و تاریخ می شود، انسان می شود!
• اگر او حظ نفسانی را تحت کنترل و هدایت عقل قرار دهد، برتر از حیوانات شمرده می شود، ولی اگر ـ برعکس ـ لذات نفسانی را مطلق کند و عقل را تار و مار سازد، به انسانواره ای پست تر از جانوران تنزل می یابد، چون جانوران نیز دیالک تیکی از غریزه و عقل اند، که رشد و توسعه می یابد.
• ما اکنون، در آستانه قرن بیست و یکم، در عصر جاهلیت مدرن، با انسانواره ای از این دست مواجهیم.
• تخریب سیستماتیک خرد، اکنون در دستور روز بشریت اسیر سرمایه قرار دارد.
ما اکنون در دوران سیطره ایراسیونالیسم (خردستیزی) بی بند و بار و بی لگام و افسار به سر می بریم।
خدا آخر و عاقبت ما را به خیر کناد!
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر