هيچ كودكي آفريقايي يا استراليايي نيست!
كودكان فقط كودك اند!
• ما شايد ميليونها تفنگ بوديمكودكان فقط كودك اند!
• در انبارها ي اسلحه
• ميليونها مسلسل
• ميليونها تانك
• ميليونها دلار اسلحه
• و تنها با يك گلوله من
• كودكي كشته شده است
• به این بند شعر باید قدری دقت کرد.
• علت غمگینی تفنگ ـ بنا بر تفسیر محتوای این بند شعر ـ اصلا مرگ کودک نیست.
• علت غمگینی تفنگ این است که کودک با یک گلوله او کشته شده است.
• وقتی حریفی مدعی می شود که شعر در دیالک تیکی از آگاهی و خودپوئی سروده می شود، منظورش همین است:
• شاعر از حقیقتی که ناآگاهانه پرده برمی دارد، خود خبر ندارد.
• در واقع، این حقیقت عینی است که اراده اش را به شاعر تحمیل می کند و در شعر او به جلوه گری می پردازد، بی اعتنا به اینکه شاعر بخواهد و یا نخواهد، بداند و یا نداند.
• تولستوی خواهد گفت:
• «چه می توانم کرد!
• روانم از تصورش حتی آتش می گیرد، ولی او کشته خواهد شد!»
• (نقل به مضمون)
• اگر کودک به گلوله تفنگی دیگر کشته می شد، تفنگ حزب الله حتی ککش هم نمی گزید:
• انا لله و انا الیه راجعون!
• از خدا آمده ایم و به سوی خدا برمی گردیم!
• مرگ که پایان کودک نیست!
• مرگ کودک که غم ندارد!
• کودک از خدا آمده و به سوی خدا برمی گردد!
• به قول عیسی مسیح، همه انسان ها از خرد و کلان بره ها و گوسفندهای خدا هستند!
• سطح شعور اجتماعی شاعر از همین شیوه تفکر او معلوم می گردد:
• واقعیت این است، که کودک در دیالک تیکی از سوبژکت ـ اوبژکت کشته می شود.
• تفنگ در این میان، نه سوبژکت اندیشنده و تصمیمگیرنده، بلکه اوبژکت بی شعوری است، وسیله ای است و می توانست با وسیله (اوبژکت) دیگری جایگزین شود .
• اصل کار ـ قبل از همه ـ سوبژکت کشتار است و نه اوبژکت (وسیله) کشتار.
• تفنگ چیز جدیدی است، شاید صد و اندی سال از عمر تفنگ بگذرد، کشتار اما پیشینه ای دیرین دارد.
• تاریخ هزاران تیمور لنگ دیده است که در غیاب تفنگ، کوهی از جمجمه بر پا داشته اند.
• اگر تفنگ به دست جلادی داده نشود، می تواند بسان عصائی معصوم و مفید بکار آید
• چه بسا جلادان که پس از اصابت گلوله از تفنگ خویش به مثابه عصا استفاده می کنند.
• محکوم کردن تفنگ و به گریه واداشتن آن از سطح نازل شعور اجتماعی شاعر حکایت می کند.
• در دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت، قبل از اوبژکت باید سوبژکت به محاکمه کشیده شود و مجازات شود.
• مراجعه کنید به دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
حکم هشتم
• من نگرانم• نگرانم
• نگرانم براي كودكان
• به اندازه همه دلارهاي روي زمين
• منظور تفنگ از این پرت و پلا چیست؟
• نگرانی به اندازه دلار؟
• عجب سؤال کودکانه ای بر زبان آدم می گذرد!
• طبیعی است که نگرانی نیز باید با ملاک و معیاری عینی مورد سنجش قرار گیرد.
• متر برای سنجش طول و عرض چیزها ست و دلار برای سنجش همه چیز، حتی متر!
• این منطق بی برو برگرد جماعت بقال است!
• این منطق غیرمنطقی خرده بورژوازی ناتوان از تفکر است!
• پول در قاموس او معیار معیارها ست!
• با پول همه چیز را می توان مورد سنجش و ارزیابی قرار داد، نگرانی که سهل است، آبرو و ایمان و عقیده را حتی می توان قیمت گذاری کرد!
• تفنگ حزب الله ـ در هر حال ـ به اندازه همه دلارهای روی زمین نگران است، نگران کودکان است.
• اما چرا تفنگ به اندازه همه دلارهای روی زمین نگران کودکان است؟
حکم نهم
• چون تنها• با يك گلوله من
• تنها با چند «سنت»
• كودكي كشته شده است
• این هم دلیل قانع کننده تفنگ!
• چون کودک با یک گلوله کم ارج و ارزش می میرد، یعنی با گلوله ای که قیمتش چند سنت بیشتر نیست، پس باید نگران کودکان بود!
• مگر بزرگترها با ده گلوله می میرند؟
• چرا باید میان کودک و بالغ تفاوت گذاشته شود، اگر معیار نگرانی تعداد گلوله برای قتل آنها ست؟
• سؤال دیگر این است که چرا شاعر حزب الله از سنت و دلار سخن می گوید و نه از ریال و تومان؟
• چرا تفنگ به اندازه همه دلارهای روی زمین نگران است و نه به اندازه همه ریال های روی زمین؟
حکم دهم
• هيچ كودكي فلسطيني• يا آمريكايي
• نيست
• هيچ كودكي آفريقايي
• يا استراليايي
• نيست
• كودكان فقط كودكند
• عجب تفنگ تیزاندیشی!
• الغای وابستگی ملی کودکان به چرخش قلمی!
• این حکم شاعر به تأمل ژرف نیاز دارد و باید برای آشنائی با جهان بینی حزب الله و فوت و فن تبلیغاتی فوندامنتایسم شیعی مورد تأمل قرار گیرد:
1
• خودویژگی فوندامنتالیسم شیعی از دیرباز، چسبیدن به نمود (پدیده، فرم، ظاهر، صورت) چیزها و ناتوانی از کشف بود (ماهیت، محتوا، باطن، سیرت) آنها ست.
• شاعر حزب الله، با متراژ بینشی عصر بربریت «می اندیشد» و می سنجد.
• بسان نابینائی متری در دست می گیرد و با اندازه گیری طول و عرض چیزها آغاز به کار می کند:
• بدین طریق، بشریت طبقه بندی کمی می شود:
• طبقه کودکان
• طبقه سالمندان
• وقتی در بینش شاعر دقیق شویم، در همه جا به همین متد فکری عصر بربریت برخورد می کنیم.
• ما نمی گوییم متد متافیزیکی، جهان بینی ایدئالیستی و غیره.
• متافیزیک و ایدئالیسم برای خود حساب و کتابی دارند، قواعد و قوانینی دارند.
• بینش حزب الله و فوندامنتالیسم بطور کلی، بینشی خردستیز (ایراسیونال) است و حساب و کتاب و قاعده و قانون نمی شناسد.
• از این رو ست که ما از جهان بینی و متد فکری عصر بربریت سخن می گوییم.
• مثال دیگری از شعر دیگری از شاعر:
علی محمد مؤدب
• اینجا صحنه بازی رایانه ای نیست• اینجا ایران است:
• که بندرعباسش پرتغالی ها را چلانده
• و بوشهرش انگلیسی ها را
• در تبریزش روس ها یخ کرده اند
• و در خرمشهرش
• عراقی ها عرق
• مگر نه موش های کور مغول
• حتی گربه های ما را جویدند؟
• پس چگونه است
• که ایران هنوز شیر است؟
• و منگل ها
• حتی یکبار هم به جام جهانی نرفته اند؟
• در این شعر نیز نمود (ظاهر، فرم، صورت) چیزها زیر ذره بین تحلیل شاعر قرار می گیرد.
• می توان گفت که شاعر بطور کلی، دیالک تیک نمود و بود را، دیالک تیک پدیده و ماهیت را، دیالک تیک ظاهر و باطن را تخریب می کند، بود (ماهیت، باطن) را دور می اندازد و نمود (پدیده، ظاهر، صورت) را عمده و مطلق می کند و بنا بر چند و چون آن شروع به استدلال می کند:
• انسان ها در این بند شعر شاعر، دیگر به کودک و سالمند طبقه بندی نمی شوند، بلکه به پرتقالی، انگلیسی، روس، عراقی، منگل طبقه بندی می شوند.
• معیار همان معیار فرمال و کمی همیشگی است، معیار همان معیار نمودین (فرمال) همیشگی است.
• معیار کمی سن و سال، اکنون فقط با معیار ملیت جایگزین شده است:
• اینجا هم انسان نوعی فراموش می شود، تا فوندامنتالیسم بتواند انسان ها را بر اساس تعلقات قومی طبقه بندی و تحقیر کند.
• این متد تحلیل را با دست و دلبازی تمام می توان فرمالیسم نام داد.
• متد فرمالیستی از سطح شعور نازل فوندامنتالیسم پرده برمی دارد.
• روس برای شاعر، روس است.
• روس تزاریست با روس بلشویک فرقی ندارد.
• فوندامنتالیسم اما به اوپورتونیسم بی غل و غش سرشته است.
• حتی در متد فرمالیستی خود پیگیر نیست.
• وقتی منافع استراتژیکی و تاکتیکی فوندامنتالیسم ایجاب کند، فرم و نمود ـ حتی ـ دور انداخته می شود و معیار عقیدتی من درآوردی ئی جای آن را می گیرد:
• آنگاه بشریت بر اساس باور به دین محمد به خیر و شر، مؤمن و محارب طبقه بندی می شود تا بعد دایره طبقه بندی تنگتر گردد و به شیعه و محارب طبقه بندی شود.
• این را می توان عوامفریبی و رمالی نام داد.
• در این جور موارد می توان به بی اعتنائی بی برو برگرد فوندامنتالیسم به صداقت و امانت منطقی، استدلالی و معرفتی پی برد.
• فوندامنتالیسم حتی در مورد کودکان پیگیر نیست.
• اگر کودکی برای منافع تاکتیکی و استراتژیکی فوندامنتالیسم مفید باشد، می تواند بدون کمترین تأملی، تکه تکه کردنش را تجویز کند:
• کلام رهبر فوندامنتالیسم معلوم خاص و عام است:
• «رهبر کودکی است که مین در آغوش می گیرد و زیر تانک می خوابد!» (نقل به مضمون از هر نظر)
• این حکم، یعنی فراخوان کودکان به انتحار داوطلبانه!
• این حکم، یعنی آلت دست قرار دادن کودکان!
• اشاره به گروگانگیری کودکان بیگناه مدرسه ای در چچستان دیگر لزومی ندارد!
• سوء استفاده از کودکان، البته در انحصار فوندامنتالیسم شیعی نیست.
• فوندامنتالیسم مسیحی و یهودی نیز همین شیوه را پیشه کرده اند.
• مراجعه کنید به فوندامنتالیسم چیست؟ در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
• حتی جریان های تروریستی چپ نمای مذهبی و لائیک (سازمان مخا و سازمان فخا و غیره) به سوء استفاده غیرمسئولانه و بی رحمانه از کودکان اقدام کرده اند و لطمات مادی و معنوی جبران ناپذیری بر این بخش شکننده و ضربه پذیر و بی دفاع جامعه وارد آورده اند.
نه، کودک ستیزی در انحصار فوندامنتالیسم شیعی نیست!
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر