۱۳۹۰ آذر ۱۱, جمعه

دیالک تیک پیوست و گسست (دیالک تیک تداوم و شکست) (4) (بخش آخر)

ورنر هایزنبرگ (1901 ـ 1976)
مؤسس و کاشف
رابطه نادقیق و یا نامعین (در سال 1927)
حکم فیزیک کوانتومی، مبنی بر اینکه دو مقدار اندازه گیری شده یک ذره را نمی توان همیشه مستقل از یکدیگر تعیین کرد.
رابطه نا معین از نارسائی در روندهای اندازه گیری ناشی نمی شود، بلکه علت اصولی دارد.


پیوست و گسست (تداوم و شکست)
پروفسور گونتر کروبر
برگردان شین میم شین

10
پیوست و گسست (تداوم و شکست) در علوم طبیعی مدرن

• علوم طبیعی مدرن بطور روز افزونی صحت نظریه ماتریالیستی ـ دیالک تیکی وحدت پیوست و گسست (تداوم و شکست) را در کلیه اوبژکت ها، روندها، سیستم ها و غیره تأیید می کنند.

• علوم طبیعی نشان می دهند که پیوست (تداوم مندی) پدیده های طبیعی معین، اغلب بر میکروپدیده های مجزا مبتنی است:


1

• مثلا خصلت پیوسته گازها و مایعات، مشروط به پیوند اتم ها و مولکول های مجزا ست.

2

• خصلت پیوسته هر تأثیر فیزیکی بر روندهای ذره ای مجزا مبتنی است و گسست (عدم تداوم) آنها، مشروط به کوانتوم تأثیر ذره ای است.

3

• دوئالیسم ذره ای ـ موجی نیز حاکی از وحدت دیالک تیکی پیوست و گسست (تداوم و شکست) است.

4

• توسعه و تکامل انواع بیولوژیکی نیز وحدتی از تغییرات پیوسته و تقریبا نامرئی و تحولات گسسته و جهشی (موتاسیون ها و غیره) است.

• هرطرز تفکری که در تئوری و پراتیک، پیوست (تداوم) را در گسست (شکست) خلاصه می کند و یا گسست (شکست) را در پیوست (تداوم) خلاصه می کند، بدلیل وحدت ناگسستنی پیوست و گسست (تداوم و شکست) بطلان خود را بزودی برملا می سازد.
• اما در چارچوب تأملات و کاربردهای عملی معینی، امکان آن وجود دارد که روابط پیوسته در تقریب های دلبخواه، بمثابه روابط گسسته مطرح شوند و یا برعکس.
• در سال های اخیر در رابطه با دشواری های معینی که تئوری کوانتومی میدان ها در مورد ذرات نقطه ای شکل (فاقد انبساط) دارد، گمان می رود که مکان و زمان (فیزیکی. مترجم) نیز کوانتومی باشند، یعنی از کوچکترین و تقسیم ناپذیرترین عناصر تشکیل یافته باشند.

• هایزنبرگ پیشنهاد ثابت طولی عمومی (S = 2,81.10-13 cm) و مؤلفین دیگر، از آنجمله آمبارزومیان و ایواننکو از ثابت زمانی به بزرگی (s 10-22) تا (10-24 s) سخن گفته اند.

• سرنوشت این فرضیه ها هرچه باشد، معنی فلسفی آنها در مورد مسئله جاری عبارت از این خواهد بود که در عالم میکروفیزیکی، قانونمندی های کیفی دیگری حاکمند، در مقایسه با قانونمندی های جهان ماکروفیزیکی که برای انسان ها بطور بیواسطه قابل مشاهده اند.
• این نظر یکی از شرط های اصلی برای حل مسئله پیوست و گسست (تداوم و شکست) است.
• این نظر تز ماتریالیسم دیالک تیکی را مورد تأیید قرار می دهد که حل این مسئله تنها بر مبنای آموزش دیالک تیکی راجع به وحدت تغییرات کمی و کیفی امکان پذیر است.


• انگلس در این باره می نویسد:
• «اتمیسم جدید با همه انواع قبلی از این نظر تفاوت دارد که آن ادعا نمی کند که ماده صرفا گسسته است، بلکه بر آن است که بخش های گسسته مراحل مختلف (اتم های اتر، اتم های شیمی، اجرام، اجسام جهانی) نقاط گرهی مختلفی اند که شیوه هستی کیفی مختلف ماده عام را مشروط می سازند.»
• (مارکس و انگلس، جلد 20، ص 552)

• تغییرات کمی در چارچوب کیفیت واحد، گشتاور پیوست (تداوم) در حرکت ماده را تشکیل می دهند که با فراتر گذشتن از حد به تغییرات کیفی منجر می شوند و گذار از کیفیت کهنه به کیفیت جدید، یعنی گسست (شکست، عدم تداوم)، بطور جهشی صورت می گیرد.
• در گذار از پژوهش بخش قابل مشاهده کاینات به میکروروندهای ذرات هسته ای و همچنین به عرصه های غیر قابل مشاهده بی واسطه کیهانی، می توان کیفیت جدیدی از قانونمندی های مؤثر در آنجا را انتظار داشت.
• ماتریالیسم دیالک تیکی از این نظر نه تنها با دستاوردهای علوم طبیعی مدرن انطباق دارد، بلکه به تشویق پژوهش مسائل نامکشوف آن نیز می پردازد.

• وحدت پیوست و گسست (تداوم و شکست) مشخصه مهم روندهای توسعه اجتماعی نیز است:


1

• توسعه جامعه انسانی از کمون اولیه تا سوسیالیسم و کمونیسم وحدتی است از روندهای اوولوسیونی و روولوسیونی (انقلابی)

• مراجعه کنید به دیالک تیک اوولوسیون و روولوسیون

2

• توسعه عمدتا پیوسته (مداوم) نیروهای مولده در چارچوب صورت بندی اجتماعی معینی سرانجام به حدی می رسد که دیگر منطبق با مناسبات تولیدی موجود نمی شود.
• تضاد میان نیروهای مولده و مناسبات تولیدی در روند انقلاب اجتماعی با گذار جهشی به مناسبات تولیدی جدید حل می شود.

3

• صورت بندی های اجتماعی ـ اقتصادی منفرد و نسبتا مستقل، عناصر گسست (عدام تداوم) در روند کلی توسعه اجتماعی را تشکیل می دهند.

4

• صورت بندی اجتماعی جدید نیز همیشه وارث کلیه عناصر مثبت و پیشرفته است که بوسیله انسان های متعلق به نسل های پیشین در عرصه های تولید مادی، توسعه نیروهای مولده، علم، فرهنگ و غیره بوجود آمده اند و این سنن توسعه برمبنای جدید بطور پیوسته (مداوم) ادامه می یابد.

• توجه به وحدت پیوست و گسست (تداوم و شکست) در توسعه اجتماعی شرط ضرور برای درک تئوریکی درست روند تاریخ و برای اقدامات عملی ـ اجتماعی متناسب با الزامات توسعه اجتماعی است.

• این امر بویژه درگذار ازسرمایه داری به سوسیالیسم و ساختمان نظام سوسیالیستی ضرورت انکارناپذیر دارد.

• هرجا که به پیوست (تداوم) و یا به گسست (شکست) روندهای اجتماعی پربها داده شود و یا حتی مطلق گردد، نتیجه اش سیاست غلط و مواجه شدن احزاب کارگری با موانع و مشکلات خواهد بود.

انحرافات نظری در رابطه با عدم توجه به
دیالک تیک پیوست و گسست

I
انحرافات رویزیونیستی

• مثلا تز رویزیونیستی مبتنی بر رشد پیوسته (مداوم) کاپیتالیسم و رسیدن آن به سوسیالیسم، چنان به مطلق کردن گشتاور پیوست (تداوم) در توسعه جامعه می پردازد که به انکار ضرورت عملیات انقلابی و رهبری توده مردم توسط حزب مبارز مارکسیستی ـ لنینیستی می رسد.

II
انحرافات آنارشیستی

1

• مطلق کردن گشتاور گسست (شکست) در توسعه جامعه منجر به امید بستن به حرکات خودپو (خود به خودی) می گردد.

2

• مطلق کردن گشتاور گسست (شکست) در توسعه جامعه به انتظار بی موقع حرکات جهشی منجر می گردد.

3

• مطلق کردن گشتاور گسست (شکست) در توسعه جامعه به صرفنظر از تدارک مداوم کار انقلابی منجر می گردد.

حزب مارکسیستی ـ لنینیستی نباید فراموش کند که هر مرحله توسعه اجتماعی از مرحله پیشین پدید می آید و بر اساس دستاوردها و تجارب حاصل از آن، ساخته می شود.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر