برگردان یدالله سلطان پور
1
• سیری ـ بسان هر نیروئی ـ حاوی میزان معینی از گستاخی و بی حیائی است.
• و این حقیقت امر، خود را در اندرز دادن سیران به گرسنگان نمودار می سازد!
2
• کیفیت رقت بار تئاتر ما، تقصیر تماشاچیان نیست.
3
• ای کاش می توانستم در آن دنیا به این دنیا باندیشم که ایدئال های خوشایندی در سر داشتم!
4
• آدم باید به خدا ایمان داشته باشد.
• اگر هم کسی به خدا ایمان ندارد، بهتر آن است که سر هر گذر جار نزند، بلکه بجوید، بجوید، به تنهائی بجوید و در خلوت با وجدان خویش بجوید.
5
• قصه ای که در آن زنی نباشد، به ماشینی می ماند که موتور ندارد.
6
• گدائی کردن چیزی از فقیری، بمراتب سهلتر از گدائی کردن چیزی از ثروتمندی است!
7
• منزه بودن آسان است، اگر کسی بتواند از ابلیس متنفر باشد که نمی شناسدش و دوستدار خدا باشد که مغز از عهده تردید در باره اش عاجز است.
8
• توده فکر می کند که به همه چیز وقوف دارد و همه چیز را می فهمد و هرچه کودن تر باشد، افق دیدش به همان ندازه وسیعتر جلوه می کند.
9
• دو دسته از نویسنده ها گیومه می گذارند:
• دسته اول آنهائی اند که جبون اند.
• دسته دوم آنهائی اند که بی استعداد اند.
• دسته اول گیومه می گذارد، زیر از جسارت و اصالت خود ترس دارد.
• دسته دوم واژه ای را در گیومه می گذارد، تا به خواننده بگوید:
• «هی خواننده، ببین که من چه واژه اصیل و بدیع و بکری پیدا کرده ام!»
10
• توافق بر سر چیز بظاهر کوچکی، می تواند بسیار گران تمام شود.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر