چیست این آمریکا؟
که بعضی ها با یک بغل ریش، از خدا نمی ترسند و از آمریکا می ترسند!
که بعضی ها با یک بغل ریش، از خدا نمی ترسند و از آمریکا می ترسند!
علی محمد مؤدب (1355)
تحلیل واره ای از یدالله سلطان پور
حکم پنجم
چیست این آمریکا؟
تحلیل واره ای از یدالله سلطان پور
حکم پنجم
چیست این آمریکا؟
• این سؤال نه تنها ردیف این شعر است و بکرات تکرار می شود و بدلایل تاکتیکی و استراتژیکی بکرات مورد تأکید قرار می گیرد، بلکه سؤال مرکزی و جهان بینانه شاعر حزب الله است.
• ما باید این سؤال مرکزی را از نقطه نظرهای مختلف مورد بررسی قرار دهیم تا به دلایلی بلکه پی ببریم که آن را به مقام سؤال مرکزی ارتقا داده اند:
1
• امریکا بی شک، برای شاعر حزب الله، امپریالیسم امریکا نیست.
• طرفداران پر و پا قرص «مارکسیسم کتابی» که از ظن خود بطور سرسری به تفسیر مفاهیم روح الله و حزب الله پرداختند، احتمالا با اضمحلال بی برگشت خویش به سزای خطای خویش رسیده اند.
• شاعر حزب الله با تئوری و متد دیگری می اندیشد و می توان به جرئت گفت که عملا نمی تواند باندیشد و نمی اندیشد.
• مفاهیمی از قبیل امپریالیسم در قاموس حزب الله، مفاهیمی غریب و بیگانه، غیر قابل تعریف و غیر قابل قبول اند.
2
• امریکای مورد نظر روح الله و نتیجتا حزب الله را باید در بسط و تعمیم دیالک تیک ابلیس و خدا به شکل دیالک تیک امریکا و اسلام در نظر گرفت.
• روح الله با تئوری و متد عتیق مذهبی به تحلیل چیزها، پدیده ها و سیستم ها می پردازد.
• او همیشه و همه جا از خطه روح به راه می افتد و لنگان لنگان به خطه ماده می رسد!
• او چیزها، پدیده ها و سیستم ها را وارونه می بیند، وارونه تحلیل می کند و علیرغم خوردن مکرر کله اش به سنگ واقعیت عینی، کاسه زهر سر می کشد، بی آنکه به تصحیح تئوری و متد خویشتن تن در دهد.
• این تراژدی دیرآشنای همه روح الله ها و حزب الله ها بوده و خواهد بود.
• این تراژدی، ریشه جهان بینانه ژرفی دارد:
• در جهان بینی روح الله و حزب الله، روح بر ماده مقدم است، روح در دیالک تیک ماده و روح تعیین کننده و تصمیمگیرنده است.
• امریکا از این رو، نه امپریالیسم امریکا، بلکه تجسم مادی ابلیس است.
• ابلیس به مثابه روح در قالب امپریالیسم امریکا مادیت یافته، مرئی و ملموس گشته است.
• طرح مکرر سؤال «چیست این امریکا؟» از سوی شاعر حزب الله، شاید نشانه اولین نطفه های جان سخت تردید است.
• تجسم ابلیس (یعنی امپریالیسم امریکا) نه ببر کاغذی، بلکه هیولائی قدر قدرت و مهیب و خونریز است و با هیچ جادو و جنبلی نمی توان مهارش کرد.
• سؤال این است که چگونه می تواند تجسم ابلیس، هزاران بار قوی تر از تجسم خدا در هیئت طرفداران اسلام باشد؟
• مگر نه اینکه در دیالک تیک ابلیس و خدا، نقش تعیین کننده بی چون و چرا از آن خدا ست؟
• مگر نه اینکه محمد با هواداران بی بضاعت انگشت شمارش به یاری خدا بر ابلیس زمانه اش غالب آمده و در مواقع بحران از حمایت مطمئن الهی برخوردار بوده است؟
• مگر قصه اصحاب فیل و غزوات ظفرنمون بیشمار فسانه بوده و نه واقعیت!
• تکرار مکرر این پرسش شاید نشانه تردید در حبل المتین کذائی الهی است که پیامبر در صدر اسلام بر زبان رانده است.
• چرا باید حبل المتین واحدی برای محمد تکیه گاه مطمئنی باشد و برای روح الله و حزب الله پیرو او سست تر از تار بی رمق عنکبوتی؟
• پس کجا بودند امدادهای غیبی در کسوت پرنده های الهی با سنگ های دوزخ بر منقار، وقتی که تمامت لبنان در سی روز کون فیکون می گشت؟
• آنچه شاعر حزب الله نمی تواند دریابد، این حقیقت امر است که حبل المتین پیامبر، نه بر توهم و پندار، بلکه بر پشتیبان مادی نیرومندی به نام رب النوع پیشرفت اجتماعی تکیه داشت:
• محمد منادی و مدافع بی چون و چرای نظام برده داری بر ویرانه های کمونیسم آغازین بوده است.
• محمد از فرق سر تا نوک پا انقلابی بوده و رسالت تاریخی تعیین کننده در سیر پیشرفت اجتماعی ـ تاریخی بدوش داشته است.
• روح الله اما زیر علم اسلام ـ به مثابه جهان بینی فرتوت و کهنه و بیهوده و سست بنیاد ـ بر ضد انقلاب بورژوائی از سوی نوکر ابلیس جهانی در عصر گذار ناگزیر از سرمایه داری به سوسیالیسم به میدان آمده و منادی ارتجاع سیاه برده داری ـ فئودالی بوده است و لاغیر.
• این را محمد رضا شاه ـ کودن ترین نماینده بورژوازی تا مغز استخوان گندیده و وابسته ـ حتی می دانست و از ارتجاع سرخ و سیاه سخن می گفت.
• چیزها، پدیده ها و سیستم ها تنها در داربست تاریخی مشخص شان قابل فهم و تفهیم و تعمیم اند و لاغیر.
• اسلام در عصر گذار از کمونیسم آغازین به نظام برده داری با اسلام در عصر گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم دو چیز از بنیاد مختلف، متفاوت و چه بسا حتی متضادند.
• فریب فرم و نام و نمود چیزها را نباید خورد!
• دین و مذهب همیشه فرمی از شعور اجتماعی بوده و در هر دوره و زمانه ای با محتوای واقعی متفاوتی پر می شود!
• تردید شاعر حزب الله از ورشکستگی ایدئولوژیکی حزب الله حکایت می کند و شاید از تیز هوشی و واقع بینی نسبی خود شاعر نیز.
حکم ششم
• «چیست این آمریکا؟• که بعضی ها با یک بغل ریش
• از خدا نمی ترسند و از آمریکا می ترسند
• شاعر حزب الله اکنون، سؤال خود را با صراحت بی چون و چرائی مطرح می سازد و صحت حدس ما را اثبات می کند:
• حکم «از خدا نمی ترسند و از امریکا می ترسند!» اشاره ای مسکوت به دیالک تیک دیر آشنای خدا و ابلیس روح الله است.
• در قاموس تئولوژی اسلامی، هر مؤمن اصیلی باید فقط از خدا و تجسم مادی خدا در زمین (حکومت اسلامی) بترسد و نه از ابلیس و یا امریکا، به مثابه تجسم مادی ابلیس در زمین!
• اکنون اما در عرض سه دهه ناقابل، در اردوگاه روح الله بعضی ها با یک بغل ریش، نه از خدا، بلکه از ابلیس می ترسند.
• این خبر مهیب و تکاندهنده و سؤال انگیزی است:
• چگونه می توان تصورش را حتی به مخیله خود خطور داد که پیروان و همراهان پیگیر روح الله پس از سی سال، سنگر حزب الله را ترک می گویند و به سنگر امریکا می پیوندند؟
• چه شده است؟
• عبدالحمید مرزبان حتی نخواهد توانست به چند و چون این شکاف در رأس هرم حاکمیت باندیشد، چه برسد به ریشه یابی آن.
• اما چرا شاعر حزب الله فقط به بعضی ها اشاره می کند که «یک بغل ریش دارند» و نه به کوسه ها و سیدها و سبزهای از همه رنگ؟
• شاید بتوان گفت که او وحدت ایدئولوژیکی را در خطر تخریب می بیند.
• اگر مجتهدینی به آئین روح الله و حزب او پشت کنند، دیگر نمی توان برای روح کذائی حتی تره خرد کرد.
• دیگر نمی توان وحدت روحی و یا عقیدتی را ضامن مطمئنی برای وحدت مادی و عملی تلقی کرد.
• دیگر نمی توان در این صورت از تقدم روح بر ماده، از تقدم شعور بر وجود سخن گفت.
• چنین چیزی به معنی تأیید ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی خواهد بود، به معنی دادن پاسخ ماتریالیستی به مسئله اساسی فلسفه خواهد بود، به معنی فاجعه خواهد بود.
• مراجعه کنید به مسئله اساسی فلسفه در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
چنین چیزی به معنی رسوائی تئولوژی و ایدئولوژی تشیع «سرخ» و سیاه خواهد بود که با تبختر و خودخشنودی فراعنه، به کشتار بی رحمانه پیران پرولتاریا کمر بست که تنها جرم شان، همین پاسخ ماتریالیستی به مسئله اساسی فلسفه بود!
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر