ایگناسیو رامونه (1943)
عالم علوم رسانه ای، ژورنالیست اسپانیائی
رهبر افتخاری اتک
از سازماندهان فروم اجتماعی جهان
آثار:
جنگ های قرن 21 (جهان در معرض خطرات جدید) (2002)
دام و تله کومونیکاسیون (قدرت و اسطوره رسانه ها) (1999)
فیدل کاسترو (زندگی من) (2008)
پروفسور توماس مچر (1934)
برگردان شین میم شین
4
فونکسیون ثبات بخش پست مدرنیسم
عالم علوم رسانه ای، ژورنالیست اسپانیائی
رهبر افتخاری اتک
از سازماندهان فروم اجتماعی جهان
آثار:
جنگ های قرن 21 (جهان در معرض خطرات جدید) (2002)
دام و تله کومونیکاسیون (قدرت و اسطوره رسانه ها) (1999)
فیدل کاسترو (زندگی من) (2008)
پروفسور توماس مچر (1934)
برگردان شین میم شین
4
فونکسیون ثبات بخش پست مدرنیسم
• پست مدرنیسم در تاریخ ایراسیونالیسم، بیشک از بسیار نظرها، هیئت خاصی کسب می کند.
• پست مدرنیسم اکنون و اینجا جایگاه تاریخی معینی اشغال می کند.
• ایراسیونالیسم سنتی ـ بلحاظ سیاسی ـ اکثرا متحد تمایلات کنسرواتیو (محافظه کارانه) و فاشسیسمگرا (پروفاشیستی) بود.
• ایراسیونالیسم جدید (در هیئت پست مدرنیسم) اما قاعدتا ژست رادیکال می گیرد و هرازگاهی (حداقل در حرف)، خود را ضد کاپیتالیست و «چپ» جا می زند.
• ورنر سپمن این واقعیت امر را به مثابه «پارادوکس» پست مدرنیسم مورد تجززیه و تحلیل ژرف قرار داده است:
• پست مدرنیسم تجارب بحران را به بحث می کشد، ولی همزمان از توضیح علل رئال آنها طفره می رود.
• پست مدرنیسم به چرخش اجتماعی ـ ساختاری رادیکال اشاره می کند، ولی همزمان، پیامدهای اجتماعی ـ ساختاری آن را پرده پوشی می کند.
• (پارادوکس عبارت است از ادعا و یا حکم به ظاهر باطل و بی معنا، که پس از تجزیه و تحلیل دقیقتر، بر حقیقت غول آسائی دلالت می کند. مترجم)
• به عبارت دیگر، پست مدرنیسم به تجارب تضاد در جامعه امپریالیستی توسعه یافته اعتراف می کند، ولی از توضیح مفهومی آنها عاجز می ماند و یا اینکه از توضیح مفهومی آنها امتناع می ورزد.
• خواه این و خواه آن، حاصل نهائی کار یکی است.
• می توان گفت که پست مدرنیسم از درک این تضادها ناکام می ماند.
• پست مدرنیسم بنا بر پیش شرط های خویش نیز نمی تواند به درک این تضادها پی ببرد:
• پست مدرنیسم نه به دلیل فرضیات تئوریکی اش می تواند به درک این تضادها قادر باشد و نه به دلیل موضع منطقی ـ تاریخی بنیادی اش.
شارلاتان
اثری از پیه طرو لونجی (1702 ـ 1785)
شارلاتان به حقه بازی اطلاق می شود که بدروغ ادعا می کند که از عهده توضیح چیزی و یا انجام کاری بر می آید.
اثری از پیه طرو لونجی (1702 ـ 1785)
شارلاتان به حقه بازی اطلاق می شود که بدروغ ادعا می کند که از عهده توضیح چیزی و یا انجام کاری بر می آید.
• من فقط در صورتی که پای تفکر جدی در میان باشد، از مفهوم «ناکام ماندن پسا مدرنیسم» سخن می گویم و نه وقتی که پای شارلاتان بازی و عوامفریبی در میان است.
• می توان گفت که علت ناکامی پست مدرنیسم در افراطیت این تضادها نهفته است.
• از این رو، پست مدرنیسم، ایدئولوژی ئی به معنی خاص آن است:
• پست مدرنیسم، شعور بالضروه غلط جامعه امپریالیستی توسعه یافته است.
• این نکته ـ بنظر من ـ هسته مرکزی تاریخ پیدایش پست مدرنیسم، به مثابه فرم شعور و به مثابه فرماسیون ایدئولوژیکی است.
• پست مدرنیسم در هیئت توسعه یافته و مسلط خود (به معنای حضور در کلیه عرصه های اجتماعی)، فونکسیون هائی را جامه عمل می پوشاند که در بخش های پیشین این مقاله ذکرشان گذشت.
• نتیجه نهائی این تشبثات پست مدرنیسم عبارت است از تأیید حاکمیت امپریالیستی و ثبات بخشیدن بمراتب مؤثرتر بدان.
• برای اینکه پست مدرنیسم ظرفیت های اوپوزیسیونی (مخالفت) را بطرزی در خود همپیوند ساخته که هیچ ایدئولوژی تأییدگر و یا حتی کنسرواتیو (محافظه کار) تاکنون نتوانسته است.
• این نکته نیازمند توضیح همه جانبه است.
• من برای توضیح نهائی این نکته به مقاله ای از ایگناسیو رامونه در لوموند دیپلوماتیک (به زبان انگلیسی) در مارس سال 2002 ، تحت عنوان «محور دیگر شر» اشاره می کنم:
• ایگناسیو رامونه می نویسد:
• «باید دانست که نئولیبرالیسم، جوامع بشری را در سه جبهه مورد هجوم قرار می دهد:
I
جبهه اقتصادی
جبهه اقتصادی
• جبهه اقتصادی مهمترین جبهه است.
• زیرا اقتصاد کل بشریت را در بر می گیرد.
• اقتصاد اکنون تحت کنترل بلامنازع سه سازمان جهانی زیر است:
1
• صندوق بین المللی پول
2
• بانک جهانی
3
• سازمان تجارت جهانی
• این سه سازمان «محور واقعی شر» را تشکیل می دهند.
• این مثلت نفرت بار جهان را به ویرانه ای بی سر و ته بدل می سازد و در صدد اجرای برنامه اقتصادی ئی است که بر سیطره بلامنازع بخش خصوصی، بازارها و سود استوار باشد.
II
جبهه ایدئولوژیکی
جبهه ایدئولوژیکی
• جبهه دوم را جبهه ایدئولوژیکی تشکیل می دهد.
• جبهه ایدئولوژیکی، جبهه ای خزنده، بی سر و صدا و نامرئی است.
• هم و غم تمامت صنایع ایدئولوژیکی عبارت است از اقناع بشریت مبنی بر اینکه گلوبالیزاسیون سرچشمه سعادت یونیورسال است.
• صنایع ایدئولوژیکی به همکاری فعال دانشگاه ها و مؤسسات پژوهشی نیاز دارند و به همکاری رسانه هائی که ژورنالیست های جهان از آنها کپیه برمی دارند.
• جنگاوران ایدئولوژیکی گلوبالیزاسیون، مسلح به اطلاعات، دیکتاتوری خاص خود را برقرار کرده اند.
• این دیکتاتوری لگامگسیخته به همدستی کسانی وابسته است که لب می بندند و تن به سرسپردگی و نوکری آنها می دهند.
III
جبهه نظامی
جبهه نظامی
• جبهه سوم، جبهه نظامی است.
• دوره احترام به حقوق بشر سپری شده است.
• صندوق بین المللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی رؤسا تاکنون ماهیت حقیقی خود را پنهان کرده بودند، ولی اکنون نقاب از چهره برمی دارند و ماهیت حقیقی خود را نشان همگان می دهند!»
• ذکر نکات فوق از ایگناسیو رامونه ضرور بود، زیرا او با دقتی خارق العاده از پیوند مربوطه پرده برمی دارد، پیوندی که پست مدرنیسم در آن، به مثابه فرم شعور و فرماسیون ایدئولوژیکی اثربخشی مخرب خود را رونق می بخشد.
تز من
• تز من از قرار زیر است:
• این تز من بیشک در میان هر آنچه که تاکنون گفته ام، از کمترین محبوبیت و مقبولیت برخوردار خواهد بود:
1
• پست مدرنیسم، بخش مخفی و مستور، ولی در عین حال، بسیار مؤثر جبهه ایدئولوژیکی تهاجم نئولیبرالی را تشکیل می دهد:
• به احتمال قوی، حتی بخش مرکزی آن را تشکیل می دهد.
2
• پست مدرنیسم ـ بنظر من ـ مناسب ترین فرم معرفتی امپریالیسمی است که بطرزی تمام ارضی (گلوبال) گسترش می یابد.
3
• پست مدرنیسم عالی ترین و «پیشتازترین» فراکسیون (جناح) امپریالیسم تمام ارضی است.
4
• دیر یا زود، معلوم خواهد شد که کلیه شیوه های تأیید مستقیم گسترش امپریالیسم، بویژه فرم کنسرواتیو و سنتی تأیید و دفاع از آن، با توجه به حدت تضادهای تولید شده رفته رفته ناکارآمد و بدردنخور می گردند.
5
• تنها ایدئولوژی هائی که این تضادها و تجارب بحران و بیگانگی را مطرح می کنند و به نحوی از انحاء مورد تحلیل قرار می دهند، شانس مقبولیت و مؤثریت دارند.
6
• فوندامنتالیسم مسیحی جناح جورج بوش و دیگر ایدئولوژی های ارتجاعی علنی و فاشیسمگرا (پروفاشیستی)، اگر هم در شرایط معینی خطرناکند، ولی بلحاظ تاریخی اصولا کهنه و بدردنخور گشته اند.
7
• گسترش نئولیبرالی به ایدئولوژی هائی نیاز دارد که در حرف از دموکراتیزاسیون تمام ارضی دم می زنند، تعدد فرهنگ ها و تنوع شیوه زیست را می پذیرند.
8
• تئوری واره های راسیستی (نژادپرستانه) برای سرمایه پیشتاز (avancierte Kapital) دست و پاگیرند.
9
• فرم ایدئولوژیکی ایدئال برای سرمایه پیشتاز در عرصه جهانی، عبارت است از مهره مصرف کننده ابدی:
• خریداری که کیسه پولش هرگز ته نمی کشد.
• در سوپرمارکت تمام ارضی، برای سرمایه پیشتاز، همه برابرند!
10
• اصل برابری و تساوی نئولیبرالی یک اصل برابری و تساوی اقتصادی بیواسطه است و با اصل برابری ارزش مبادله یکسان است.
• برابری نئولیبرالی نه نژاد می شناسد و نه جنسیت.
11
• برابرسازی زنان به معنی فرمال محض آن با سرمایه پیشتاز سازگاری تام و تمام دارد.
• از این رو ست که سرمایه پیشتاز به ایدئولوژی هائی نیاز پیدا می کند که هم غیرراسیستی اند و هم در محدوده های معینی، فمینیستی اند.
12
• صداقت سیاسی (Political correctness) کودک ایدئال سرمایه پیشتاز است.
13
• سرمایه پیشتاز می تواند با وجدانی راحت و بی نیاز از عوامفریبی خود را دموکراتیک بنامد، تا زمانی که دموکراسی به معنی برابری و تساوی در مبادله کالاها باشد و بر برابری مصرف کنندگان کالاهای یکسان محدود باشد.
14
• اگر برابران فرمال (صوری) پا از گلیم خویش درازتر کنند و چیزی فراتر طلب کنند، سرمایه پیشتاز نقاب از چهره کریه خویش برمی گیرد و چنگ و دندان نشان می دهد.• مطالبات زیر برای سرمایه پیشتاز غیر قابل قبولند:
1
• طلب برابرحقوقی2
• طلب حق شرکت در گفتگوها3
• طلب حق شرکت در تصمیمگیری ها4
• طلب سهم درخوری از ثروت تولید شده5
• طلب حق آموزش و پرورش6
• طلب حق کسب دانش7
• طلب حق کشف و ابلاغ حقیقت8
• طلب دموکراسی به مثابه حاکمیت خلق که بوی جمهوری خلق را به مشام سرمایه پیشتاز می رساند.• اگر دموکرات های برابرنما جسارت به خرج دهند و پر روئی و زبان درازی کنند، اگر ادای روشنگران را، سوسیالیست ها را و احیانا کمونیست ها را در بیاورند، آنگاه سرمایه پیشتاز، در طرفة العینی، نقاب برابری طلبی برای بنی بشر را از چهره بر می کند و ماهیت خود را عیان می سازد، ماهیتی را که از آغاز داشته است:
هیولائی واقعی تر از واقعی که به قول کارل مارکس، «از تمامت وجودش، از یکایک منفذهای پیکرش چرک و کثافت و خون می چکد!»
(کلیات مارکس و انگلس، جلد 23، ص 788)
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر