پروفسور هانس هاینتس هولتس
برگردان یدالله سلطان پور
2
تئوری انقلابی
1
2
تئوری انقلابی
• اصل مسئله از چه قرار است؟
1
• اصل مسئله، فرمی از فرم های حقوقی و یا حکومتی نیست!
2
• اصل مسئله، ارزشگذاری مذهبی ئی و یا غیرمذهبی ئی نیست!
3
• اصل مسئله، فرمان اخلاقی و یا هارمونی رمانتیکی طبیعت نیست!
• اصل مسئله از قرار زیر است:
1
• اصل مسئله عبارت است از شرایط بقای بنی بشر!
2
• اصل مسئله عبارت است از سازماندهی اجتماعی رفع نیازمندی های بنی بشر!
3
• اصل مسئله عبارت است از مناسبات تولیدی!
• هسته مرکزی شیوه زیست انسانی را اقتصاد توصیف می کند.
• اقتصاد، علم کلیدی برای درک تاریخ و درک سیاست است!
• وقتی که هگل، به توضیح فرم مفهومی حرکت مبادرت می ورزد، آدام اسمیت به توضیح فرم های مادی حرکت می پردازد.
• اینجا هم دو دوست به موازات همدیگر و دست در دست همدیگر به کار می پردازند:
• وقتی که مارکس در «رساله های اقتصادی ـ فلسفی» خویش، فلسفه وارونه و پا در هوای هگل را بطرزی ماتریالیستی برمی گرداند و روی پایش می گذارد، انگلس در رساله موجزی تحت عنوان «طرح های انتقاد از اقتصاد ملی» به پی افکندن طرحی از اقتصاد سیاسی کمر می بندد.
• فراموش نباید کرد که در همین رساله، نطفه هائی مطرح می شوند که منشاء مفاهیم اقتصادی مارکس محسوب می شوند.
• فریدریش انگلس کارخانه دار و سرمایه دار، که در کار روزانه خود باید مکانیسم های کاپیتالیسم را بشناسد و رام خود سازد، به مثابه شاگرد هگل، به تضادهای ذاتی کاپیتالیسم و به بروز فرم کاپیتالیستی تولید پی می برد.
• چه نکته ها که در همین رساله مختصر و مفید انگلس تبیین می یابند:
1
• جبر گردش سرمایه
2
• فرم کالائی مبادله برای رفع نیازمندی های متقابل انسان ها
3
• فرم ارزشی جدائی ارزش مصرف از ارزش مبادله و نتیجتا فرق ارزش کالاها با قیمت کالاها
4
• نتیجه گیری نهائی (بسیار مهم. مترجم) مبنی بر اینکه «تضاد میان قابلیت مصرف داشتن ذاتی واقعی (اشیاء) و آزادی مبادله کنندگان را نمی توان بدون لغو مالکیت خصوصی حل کرد.
• و با لغو مالکیت خصوصی (و با حل تضاد یاد شده)، دیگر نمی تواند از مبادله ـ بدان گونه که اکنون رواج دارد ـ اثری باقی بماند.»
• (کلیات مارکس و انگلس، جلد 1، ص 507)
• این ایده های انگلس، اگر چه هنوز ناپخته و موقتی اند، ولی برای کار مارکس در تدوین اثر غول آسایش تحت عنوان «سرمایه» می توانند از ارزش بنیادی مؤکد برخوردار باشند.
• نزدیکی مارکس و انگلس این چنین تنگاتنگ بوده است.
• «رساله های اقتصادی ـ فلسفی» مارکس و «طرح های انتقاد از اقتصاد ملی» انگلس وحدتی را با هم تشکیل می دهند، وحدتی از فرم اقتصادی و فلسفی مفهوم را.
• مارکس و انگلس در می یابند که مسئله فقط گذاشتن دیالک تیکی دیگر به جای دیالک تیک هگلی و گذاشتن دینامیسم سیستمی مبتنی بر ماتریالیسم به جای دینامیسم سیتسم نیازمندی ها که هگل در «فلسفه حقوقی» توصیف کرده بود، دینامیسمی که می بایستی در شرایط رئال تولید وسایل لازم برای رفع نیازمندی های انسانی وجود داشته باشد، نیست.
• بلکه علاوه بر آن، می بایستی توضیح داده شود که چرا تغییر مناسبات تولیدی از خود شیوه تولید نشئت می گیرد و چه عواملی در گذار از مرحله ای (فرماسیونی) به مرحله (فرماسیون) دیگر مؤثر واقع می شوند.
• شناخت قانونمندی های عامی از این نوع، امکان ترجمه مفاهیم اقتصاد و فلسفه را به رهنماهای عملی جهت تغییر جامعه فراهم می اورد.
• در این صورت، تئوری در رابطه نوینی با پراتیک قرار می گیرد.
• در این صورت، تئوری، دیگر نه در مقابل پراتیک، بلکه در وحدت با پراتیک قرار می گیرد.
• این در واقع، یک برنامه انقلابی و یک وظیفه غول آسا بود.
• برای فرمولبندی قوانینی که توسعه جامعه بشری بنا بر آنها صورت می گیرد، می بایستی فرم های اقتصادی حرکت هر فرماسیون در جزئیات شان و در پیوندشان با روندهای تمام اجتماعی تجزیه و تحلیل شوند.
• در عین حال، می بایستی فرم مقوله ای تاریخا متغیر آنها چنان تعمیم داده شود، که آن به مثابه شمای تفسیری از اعتبار فرا فرماسیونی بهره مند گردد.
• فرم اجتماعی اصلی حرکت در فرماسیون های برده داری، فئودالیسم و کاپیتالیسم را می شد در مناسبات مالکیت دید.
• مارکس این وظیفه غول آسا را به عهده می گیرد و چهل سال از بقیه عمر خود را وقف حلاجی ساختارهای اقتصاد سیاسی می کند و سرانجام، داربست تئوری ماتریالیستی ـ تاریخی تاریخ و عمل سیاسی را پدید می آورد.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر