۱۳۹۰ شهریور ۱۱, جمعه

مارکسیسم بدون لنین؟ (4)

«مبارزه حزبی در فلسفه»
لنین در مصاف با ماکسیست ـ پوزیتیویست ها
پروفسور هانس هاینتس هولتس
برگردان میم حجری

رویزیونیسم در تفکر آغاز می شود.
مبارزه لنین در راه پاکیزه نگه داشتن مفاهیم، مبارزه ای سیاسی در راه وضوح جهان بینی انقلابی
کمونیسم بوده است!

4
وحدت تئوری و پراتیک

• لنین در اثر خود تحت عنوان «ماتریالیسم و امپیریوکریتیسیسم»، هنوز به توسعه مرحله نوین فلسفه مارکسیستی مبادرت نمی ورزد:
• این مهم با متد وارونه سازی ماتریالیستی فلسفه هگل جامه عمل خواهد پوشید.

• لنین در چالش با پوزیتیویسم به سیستماتیزه کردن پیش شرط های معرفتی ـ نظری (پیش شرط های مربوط به تئوری شناخت) و اونتولوژیکی می پردازد که بنیان فلسفی اثار مارکس و انگلس را تشکیل می دهند.

• (اونتولوژی درواقع بمعنی آموزش مربوط به وجود است. (مجموعه آثار لنین، جلد 14، ص 363)
• مراجعه کنید به اونتولوژی و اونتولوژی نوین، در تارنمای دایرة المعارف روشنگری. مترجم)

• از این رو ست که عناصر مرکزی استدلال لنین را مفاهیم «حقیقت» و «ماده» تشکیل می دهند.

• لنین برای این چالش ضرورت مبرم قائل است:
• زیرا تجدید نظر (رویزیون) در مواضع فلسفی دیالک تیک ماتریالیستی بطور اجتناب ناپذیر به تجدید نظرطلبی (رویزیونیسم) سیاسی منجر می شود.

• مراجعه کنید به رویزیونیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

• هر جا که واقعیت عینی خود اشیاء و مناسبات فی مابین آنها به چیزهائی که تنها در فکر وجود دارند و به فرم فکری آن چیزها و مناسبات تقلیل داده شوند، به عبارت دقیقتر رلاتیویزه شوند، نسبیتی وارد آنها شود، همانجا زیر پای تئوریکی مبارزه طبقاتی خالی می گردد.

• آنجا که تفکر به مثابه جریانی با جوهری خودویژه، مجزا از چیزهای خارجی و روابط فی مابین آنها تلقی شود، آنجا درک روندهای تاریخی ـ اجتماعی می تواند در تعابیر دلبخواه بطور ایدئولوژیکی وارونه گردد:
فلسفه تاریخ بورژوائی با ایده های مبتنی بر سقوط غرب و ایده نقش حاکمیتتی نژاد، چنین تعابیری را به عرش اعلای ابزوردش (مغایر با عقل سلیم) ارتقا داده است.

• تجدید نظر (رویزیون) در مفاهیم، همواره به تجدید نظر (رویزیون) در آماج های سیاسی منجر شده است و منجر خواهد شد.

• رویزیونیسم در تفکر آغاز می شود.

• مبارزه لنین در راه پاکیزه نگه داشتن مفاهیم، مبارزه ای سیسی در راه وضوح جهان بینی
انقلابی کمونیسم بوده است!

• «ماتریالیسم و امپیریوکریتیسیسم» ـ بسان «ایدئولوژی آلمانی» ـ اثری نیست که برای مصرف در کلاس های درس رشته فلسفه نوشته شده باشد.

«ماتریالیسم و امپیریوکریتیسیسم» با روحیه «تزهای فویرباخ» نوشته شده است:
آنجا که فلسفه به مثابه وحدت تئوری و پراتیک طلب می شود تا جهان را نه تنها تفسیر کند، بلکه علاوه بر آن، تغییر دهد.

پایان بخش اول
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر