۱۳۹۰ مرداد ۲۶, چهارشنبه

دولت، انحصارات، امپریالیسم (4)

اندره گوندر فرانک (1929 ـ 2005)
از اقتصاد دانان و جامعه شناسان آلمانی الاصل نئومارکسیستی و رادیکال
از بنیانگذاران تئوری وابستگی
استاد دانشگاه علوم اقتصادی شیکاگو
آثار:
سرمایه داری و توسعه نیافتگی امریکای لاتین (1967)
امریکای لاتین (یا توسعه نیافتگی و یا انقلاب) (1969)
جامعه شناسی توسعه و توسعه نیافتگی جامعه شناسی (1979)
انتقاد و آنتی انتقاد (مقالاتی پیرامون وابستگی و رفرمیسم) (1982)
تحول انقلاب (جنبش های اجتماعی در سیستم جهانی) (ضمیر امین، جیووانی اریگی، ایمانوئل والراشتاین) (1990)

پروفسور دکتر فرانک دپه
برگردان میم حجری

تئوری وابستگی و امپریالیسم ساختاری
ادامه

• بحث پیرامون تز «مبادله نابرابر» میان جهان اول و جهان سوم گسترش داده شد.
• (مراجعه کنید به ایمانوئل، 1969 و امین ـ پالوا، 1973)

• این بحث با تئوری ارزش مارکس و باتأملات پره بیش راجع به سطح دستمزدها در رابطه بود.
• در بازار جهانی کمیت های متفاوتی از کار مورد مبادله قرار می گیرد.
• این بدان معنی است که انتقال ارزش (قانونی) مداوم از حاشیه به مراکز صورت می گیرد.
• در بحث بر سر «مبادله نابرابر» در زمینه «فرم های قانون ارزش در بازار جهان» چالشی عظیم صورت گرفت.
• در این مورد مسائل تئوری اقتصادی مبادله بین المللی کار دشواری بود:
• بویژه در بحث فرانسوی پیرامون «سرمایه داری حاشیه»، ضمیر امین تئوری مبادله نابرابر را با توجه به اهمیت ساختارهای ماقبل سرمایه داری و اهمیت سیاست انباشت اولیه بنیان نهاد.
• (امین، 1974)

• ضمیر امین «توسعه خودمرکزین» دول صنعتی را در مقابل «توسعه وابسته» حاشیه قرار داد.
• سرمایه داری حاشیه در این تئوری به مثابه «انباشتی» تلقی می شود که بوسیله متروپول ها (مراکز) علیل گشته (فراگمنتیزاسیون) است.
• (مراجعه کنید به سنگهاس، 1974)

• استثمار از طریق تجارت بوسیله مکانیسم های استثمار در رابطه با سرمایه گذاری های مستقیم خارجی تقویت می شود:
• مثلا در فرم انتقال سود کنسرن های چند ملیتی (ترانس ناسیونال)

• تأمین مالی بخش اعظم سرمایه گذاری ها نه از طریق انتقال رئال سرمایه از کشور صنعتی مربوطه، بلکه از طریق همکاری با بانک های ملی (و شرکت های ملی دیگر) صورت می گیرد.
• اندره گوندر فرانک ـ یکی از بنیانگذاران تئوری وابستگی ـ از این رو به این نتیجه می رسد که بویژه به سبب همپیوندی روز افزون میان سرمایه ملی و سرمایه خارجی هماهنگی منافع میان طبقات حاکم و سرمایه خارجی پدید می آید.
• بورژوازی حاشیه («بورژوازی کمپرادور») فونکسیون تابعه ای را به عهده می گیرد.
• (مراجعه کنید به فرانک، 1969)

• کنسرن های چند ملیتی (ترانس ناسیونال) از طریق «همکاری» به کنترل اقتصاد حاشیه نایل می آید و بدین وسیله دینامیسم تکنولوژیکی ـ اقتصادی محلی خودی کشورهای حاشیه همکار تخریب و تار و مار می شود.
• (مراجعه کنید به فرانک، 1969، ص 296)

• کنسرن های چند ملیتی (ترانس ناسیونال) به جریان سرمایه خالص از دولت های حاشیه به متروپول ها می پردازند.
• (برای مثال مراجعه کنید به سازمان ملل متحد، 1973)

• وابستگی کشورهای حاشیه بکمک خدمات وامدهی تقویت می یابد.
• نقش نهادهای مالی بین المللی (صندوق بین المللی پول، بانک جهانی، سازمان تجارت جهانی) بویژه مورد انتقاد قرار می گیرد.
• با تحمیل سیاست تحدید اقتصادی (که در نهایت باز پرداخت بدهی ها به دول متروپول را امکان پذیر سازد) اکثر پروژه های «توسعه واردات جانشینی» نقش بر آب می شوند.
• مهاجرت نیروهای کار دارای تخصص عالی از حاشیه به متروپول ها نیز می تواند به مثابه مکانیسم استثمار عمل کند. (فرار مغزها)

• دولت های صنعتی بکمک این فرار مغزها مشقات و سرمایه گذاری های آموزشی و تربیتی دولت های حاشیه را تصاحب می کنند.
• علیرغم برخی تأثیرات مثبت از قبیل ارسال بخشی از درآمد به میهن، تأثیرات منفی دست بالا دارند.
• زیرا در این کشورها به تخصص های عالی نیاز مبرم وجود دارد.
• بنا بر محاسبات کنفرانس سازمان ملل متحد در زمینه تجارت و توسعه (UNCTAD) افزایش درآمد ایالات متحده امریکا، کانادا و بریتانیای کبیر از طریق مهاجرت در فاصله سال های (1961 ـ 1972) بر 51 میلیارد دلار امریکا بالغ می شود.
• (مراجعه کنید به هاین، 1998، ص 178)

• این مکانیسم های استثمار در الگوی ثابت روابط نابرابر میان حاسیه و متروپول همبستر گشته اند.
• در تحلیل مناسبات قدرت ساختاری، پیوند کلی امپریالیستی کمتر از طریق سلطه سیاسی مستقیم و یا اعمال قهر مستقیم، بلکه بیشتر از طریق استفاده از قهر خود مناسبات اقتصادی تشکیل می گردد.
• پیوند توسعه یافتگی و توسعه نیافتگی اینجا به مثابه وحدتی، به مثابه روند تاریخی ئی تلقی می شود:

• «شکوفائی این سیستم جهانی توسعه یافتگی و توسعه نیافتگی به انقطاب های دوگانه منجر می شود که در مفاهیم جغرافیائی تبیین می یابد:


1

• اولا به انقطاب میان کشورهای سراسر جهان:
• از سوئی کشورهای بلحاظ اقتصادی توسعه یافته، صنعتی و پیشرفته «مرکز شمالی» و از سوی دیگر کشورهای توسعه نیافته، فقیر و وابسته «حاشیه جنوبی».

2

• ثانیا انقطاب دیگری میان کشورها صورت می یگرد:
• میان گروه های اجتماعی، مناطق و کردوکارهای اقتصادی که پیشرفته مدرن اند و گروه های اجتماعی، مناطق و کردوکارهائی که عقب مانده، بی رمق و وابسته اند.

• تفاوت اصلی میان این دو ساختار در این است کهساختاری که دارای سطح بالاتری از توسعه است، قبل از همه به دلیل توانائی رشد ذاتی خود ساختار مسلط است.
• در حالیکه ساختار توسعه نیافتگی اقتصادی دیگر، قبل از همه بدلیل اینکه دینامیسم توسعه از خارج تزریق می شود، ساختار وابسته است.
• (سونکل، 1972، ص 26)

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر