دارای دیدگاه های شبه سوسیالیستی
پژوهشگر مستمر رخدادهای تاریخی از منظر جامعه شناسی سست بنیاد و شبه مارکسیستی
از مبارزان ضد رژیم شاه و شیخ
عزيزکم، ببخش مرا
صادق افروز
سرچشمه: روشنگری
پژوهشگر مستمر رخدادهای تاریخی از منظر جامعه شناسی سست بنیاد و شبه مارکسیستی
از مبارزان ضد رژیم شاه و شیخ
عزيزکم، ببخش مرا
صادق افروز
سرچشمه: روشنگری
http://www.roshangari.net
پروین
• رئالیسم انتقادی بیان واقعیت به همانگونه که هست، است.
• در این واقعیت سهیلا عقب افتاده است و به دلیل زندگی در یک شهر کوچک و قرار گرفتن در یک محیط محدود، مثل نسرین به آگاهی گسترده ای دست نیافته است و در مواجهه با چنین وضعیت دشواری تصمیم به خودکشی می گیرد.
• من نمی فهمم کجای این بیان تقدیس خودکشی است.
• شالگونی در میز گردی که در بی بی سی داشت در پاسخ بهروز خلیق حرف جالبی زد.
• او گفت:
• «شما مردمی را که از ستم و ظلم حاکمین به اتان پناه آورده بودند ناامید کردید .مردم در جستجوی پناهگاهی در فرار از طلم رژیم حاکم به احزاب نیرومند اپوزیسیون روی می آورند.»
• "پهلوان" در این شعر به نظر من همان حزب نیرومند اپوزیسیون است.
• نسرین کاری به واقعیات ندارد.
• برای خودش شعار می دهد.
• باشعار دادن بی پایه هیچ گرهی از مشکلات ما حل نمی شود.
نسرین
• سلام بر پروین
حکم اول شما
رئالیسم انتقادی بیان واقعیت به همانگونه که هست می باشد.
رئالیسم انتقادی بیان واقعیت به همانگونه که هست می باشد.
• همین حکم را در باره ناتورالیسم زولا ـ برای مثال ـ هم می توان گفت.
• واقعیت واحدی در ضمیر طبقات اجتماعی مختلف، به اشکال مختلف منعکس می شود و در قالب شعر و قصه و مقاله ریخته می شود.
• خود صادق افروز بیشتر از من در مورد مکاتب ادبی اطلاع دارد.
• شعر اصولا نمی تواند و یا بدشواری می تواند واقعیت اجتماعی را بدرستی ـ به قول شما آنسان که هست ـ منعکس کند.
• شعر زرهی از عاطفه و احساس دارد و چه بسا عقل و اندیشه را دهن بند می زند.
• اگر صادق همین واقعه را به نثر توضیح می دادند، می توانستند بهتر از این انجام دهند.
• شعر دست و پای آدم را ـ چه شاعر و چه خواننده ـ می بندد و فلجش می کند.
• شعر وسیله خوبی برای تخریب خرد، تفکر و شناخت است.
حکم دوم شما
من نمی فهمم کجای این بیان، تقدیس خودکشی است؟
من نمی فهمم کجای این بیان، تقدیس خودکشی است؟
• من نگفتم که صادق افروز به تقدیس از خودکشی می پردازد.
• شما نوشته های مرا درست در مد نظر قرار نداده اید.
• من در بحث کلی گفتم و اتفاقا صادق را استثنا کردم.
• ولی اینجور نوشته ها عملا می توانند به گمراهی خلایق منجر شوند.
حکم سوم شما
شالگونی گفت:
«مردم در جستجوی پناهگاهی در فرار از طلم رژیم حاکم به احزاب نیرومند اپوزیسیون روی می آورند.»
شالگونی گفت:
«مردم در جستجوی پناهگاهی در فرار از طلم رژیم حاکم به احزاب نیرومند اپوزیسیون روی می آورند.»
• من خانم و یا آقای شالگونی را نمی شناسم.
• اما این گفته ایشان که «مردم در جستجوی پناهگاهی در فرار از طلم رژیم حاکم به احزاب نیرومند اپوزیسیون روی می آورند»، از احزاب امام زاده می سازد.
• شاید ایشان از رهبران و شخصیت های بورژوازی ایران و یا هر کشور دیگر باشند.
• در مورد توده های زحمتکش قضیه از قراری دیگر بوده است:
• کمون پاریس، انقلاب اکتبر، چین و غیره.
• حزب در این موارد، از درون خود توده زحمتکش ریشه گرفته است.
حکم چهارم شما
پهلوان به نظر من همان حزب نیرومند اپوزیسیون است.
پهلوان به نظر من همان حزب نیرومند اپوزیسیون است.
• شما حق دارید با تخیل خود پهلوان را حزب تلقی کنید.
• پهلوان در ماتریالیسم تاریخی با مقوله شخصیت بیان می شود که می تواند نقش مثبت و یا منفی در برهه های تاریخی معین بازی کند:
• هیتلر و موسولینی و این و آن هم پهلوان های طبقات اجتماعی معینی اند.
• توده زحمتکش اصولا برای پهلوان ها تره هم خرد نمی کند.
• پهلوان پرستی از خصوصیات طبقات غیر پرولتری است.
• زحمتکشان ـ چه دهقان و چه کارگر ـ خود پهلوانان بی نام هر روزه اند و نان بخور و نمیرشان را از کام اژدهاهائی مخوف بدر می کشد.
• حزب طبقه کارگر بنظر من واحد پیشاهنگ طبقه و احیانا توده و خلق است و نه ملجآ و پناهگاه و امامزاده و زیارتگاه.
حکم پنجم شما
نسرین برای خودش شعار می دهد.
نسرین برای خودش شعار می دهد.
• نسرین کی شعار داده؟
• نسرین فقط به جانبداری از زندگی اظهار نظر کرده است.
• نسرین مخالف خودکشی وخریت و تسلیم و جا زدن است.
• همین و بس.
• ولی ممنون از شرکت در بحث.
پایان
ویرایش متن از دایرة المعارف روشنگری است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر