ایدئولوژی
پروفسور گونتر هیدن
برگردان شین میم شین
دایرة المعارف روشنگری
سرچشمه: مجله هفته
http://www.hafteh.de
رضا
• چند نکته ی اساسی وجود دارد:
• اول اینکه خود انعکاس امری مادی و ملموس است.
• دوم شناخت و آگاهی انسان نسبت به همین انعکاس نیز باز امری مادی است و وصل کردن این حقیقت تئوری ماتریالیستی به آمپیریسم یا آمپریوکریتیسیسم نادرست است.
• سوم اینکه این انعکاس با آن انعکاسی که بنده در مقولات اجتماعی گفتم فرق زیادی دارد.
• کما اینکه بقول خودتان “حقایق اجتماعی با حقایق شیمیائی فرق دارند” و اتفاقا حقیر نیز ذکر کردم که ”مارکس ثابت می کند که علوم انسانی و جامعه ی بشری نیز مانند علوم طبیعی ، یکسری قانون مندی ها (که البته پیچیده ترند) را داراست”.
• یعنی بنده نیز قائل به این بوده و هستم که حقایق اجتماعی و حقایق طبیعی تفاوت های متعددی به لحاظ پیچیدگی دارند.
• ماتریالیسم غیر دیالکتیک، از فرانسه قرن هجدهم گرفته تا انگلیس قرن هفدهم و یا حتی اندیشه ی فوئرباخ (با وجود تفاوت های شان با ماتریالیسم دیالکتیک) بر نظریه ی مارکس تاثیرات قابل ملاحظه ای داشتند و صرف اینکه این بخش از نظرات ماتریالیستی در آثار فرانسیس بیکن نیز هست، دلیل بر رد آن نمی شود.
• مناسبات تولید مجردند؟
• مناسبات و روابط برآمده از روش تولید چه چیزهایی هستند؟
دولت – قوانین – هنجارها – مذهب - اخلاق و …
• جدا از این بحث که آیا در جامعه ی کمونیستی جایی برای این مسائل نزد مارکس تعریف شده است یا نه
• یعنی مارکس در جامعه کمونیستی اخلاق و دولت و مذهب را که بقول خودش یادگاران دوران های پیشین هستند را به رسمیت می شناخته است یا خیر؟
• باید به این سوال پاسخ داد که آیا این نهادها آیا انتزاعی و مجرد هستند و یا واقعیت های عینی و مادی هستند؟
• متاسفانه گاهی ما فکر می کنیم که چون روش تولید زیربنا ست و آن هم مادی است، لذا مناسبات برآمده از آن باید انتزاعی و غیر مادی و مجرد و ذهنی باشد.
• در صورتی که لزوما اینطور نیست.
• مناسبات تولید، فارغ از تئوری های روشنفکران بورژوازی و یا تئوری های مارکس، ما به ازای بیرونی و عینی دارند
• این سوالات را در ارتباط با این نظر خود مطرح کنید:
• ”بدون تئوری مارکس نمی توان به دیالکتیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی پی برد
• تئوری مارکس چگونه بوجود آمده است؟
• آیا مانند وحی نازل شده؟
• آیا ما به ازای عینی و بیرونی این روابط و شهود عینی مبارزه ی طبقاتی انسان های با دقت را به درک این دیالکتیک رهنمون نمی کنند؟
• آیا برخی اقتصاد سیاسی دانان و حتی شارل فوریه، پیش از مارکس به شکلی نازل تر و ساده تر از این دیالکتیک صحبت نکردند؟
• به نظر می رسد که پاسخ به این سوالات بتواند به درک ماتریالیستی ما کمک کند.
• به یاد دارم که دوستی اصلاح طلب و البته مذهبی با من بحث های فراوانی می کرد.
• مثلا می گفت:
• “شما که به ماتریالیسم و دیالکتیک عقیده دارید، چطور برخی امور را مادی می بینید ولی روابط و قوانینی که بین هستی مادی برقرار است و خودتان به آن نام اسلوب دیالکتیکی دادید را جدا از مادیت امور به صورت انتزاعی و مجرد بررسی می کنید”
• که البته پاسخ ساده است:
• دیالکتیک نیز خود امری مادی و شهودی است.
• ممنون از توجهات و وقتی که می گذارید.
شین میم شین
• با سلام و سپاس
• چالش فکری در هر حال می تواند مفید باشد و هر دو طرف بحث را به تفکر وادارد.
• من احکام شما را یک به یک مورد تأمل قرار می دهم:
حکم اول
اول اینکه خود انعکاس امری مادی و ملموس است
• انعکاس، روندی مادی ـ روحی است که از گردنه دیالک تیک سوبژکت ـ وبژکت می گذرد.
• جنبه مادی و روحی دارد.
• دیالک تیکی از مادی و معنوی است.
• مثال:
• مفهوم «درخت» هیچ کجا جز در ذهن انسان وجود ندارد.
• انسان سرو و صنوبر و سپیدار و غیره را می بیند، جوانب فرعی و خاص آنها را کنار می نهد و جنبه مشترک آنها را انتزاع می کند و مفهوم مجرد درخت را می سازد که با شنیدنش ما به یاد میلیون ها درخت می افتیم.
• درخت انتزاعی بطور ملموس و مادی وجود ندارد.
• اگر از عالم روح به عالم ماده برگردیم و درخت انتزاعی را تعمیم دهیم و به درخت منفرد سیب برسیم، با درخت مادی و ملموس مواجه می شویم.
حکم دوم
شناخت و آگاهی انسان نسبت به همین انعکاس نیز باز امری مادی است و وصل کردن این حقیقت تئوری ماتریالیستی به آمپیریسم یا آمپریوکریتیسیسم نادرست است.
شناخت و آگاهی انسان نسبت به همین انعکاس نیز باز امری مادی است و وصل کردن این حقیقت تئوری ماتریالیستی به آمپیریسم یا آمپریوکریتیسیسم نادرست است.
• تئوری انعکاس اصلا مادی نیست.
• کاملا روحی است، شعورین است.
• انعکاس به روند مادی انعکاس چیزهای مادی در ضمیر انسان اطلاق می شود.
• انسان دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت را تجربه می کند، تجربه اش را در کارگاه مغز بطور فکری و منطقی حلاجی می کند و بالاخره به تئوری انعکاس می رسد.
• مراجعه کنید به دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت
حکم سوم
اینکه این انعکاس با آن انعکاسی که بنده در مقولات اجتماعی گفتم فرق زیادی دارد.
اینکه این انعکاس با آن انعکاسی که بنده در مقولات اجتماعی گفتم فرق زیادی دارد.
• منظورتان را از این حکم نفهمیدم.
• مقوله ها و مفاهیم خود انعکاس واقعیات امورند.
• به عنوان مثال، مفهوم درخت انعکاس درختان مختلف مادی است که مورد انتزاع فکری قرار گرفته اند.
حکم چهارم
مارکس ثابت می کند که علوم انسانی و جامعه ی بشری نیز مانند علوم طبیعی ، یکسری قانون مندی ها (که البته پیچیده ترند) را داراست
• حق با شما ست.
حکم پنجم
ماتریالیسم غیر دیالکتیک، از فرانسه قرن هجدهم گرفته تا انگلیس قرن هفدهم و یا حتی اندیشه ی فوئرباخ (با وجود تفاوت های شان با ماتریالیسم دیالکتیک) بر نظریه ی مارکس تاثیرات قابل ملاحظه ای داشتند و صرف اینکه این بخش از نظرات ماتریالیستی در آثار فرانسیس بیکن نیز هست، دلیل بر رد آن نمی شود.
ماتریالیسم غیر دیالکتیک، از فرانسه قرن هجدهم گرفته تا انگلیس قرن هفدهم و یا حتی اندیشه ی فوئرباخ (با وجود تفاوت های شان با ماتریالیسم دیالکتیک) بر نظریه ی مارکس تاثیرات قابل ملاحظه ای داشتند و صرف اینکه این بخش از نظرات ماتریالیستی در آثار فرانسیس بیکن نیز هست، دلیل بر رد آن نمی شود.
• من گفتم که مارکسیسم را شما با امپیریسم عوضی می گیرید، نگفتم که مارکس از دستاوردهای به میراث مانده بهره نگرفته است.
• امپیریسم برای شناخت چیزها و پدیده ها کافی نیست.
• با تجربه صرف نمی توان به ماهیت چیزها پی برد.
• شناخت تئوریک منطقی لزوم بی چون و چرا دارد.
• من از ضرورت تمکین به دیالک تیک پراتیک و تئوری سخن گفتم.
حکم ششم
مناسبات و روابط برآمده از روش تولید چه چیزهایی هستند؟ دولت – قوانین – هنجارها - مذهب – اخلاق
مناسبات و روابط برآمده از روش تولید چه چیزهایی هستند؟ دولت – قوانین – هنجارها - مذهب – اخلاق
• تعریف شما از مناسبات تولیدی درست نیست.
• مناسبات تولیدی از مناسبات مالکیت، نحوه توزیع نعمات مادی تولید شده، مناسبات میان طبقات و غیره تشکیل می یابد و زیربنای جامعه را تشکیل می دهد.
• بر روی این زیربنا، روبنای ایدئولوژیکی (قوانین –هنجارها - مذهب – اخلاق و … و دولت و حقوق و غیره) سر برمی کشد.
• میان زیربنا و روبنا هم رابطه دیالک تیکی (همزیستی و ستیز، وحدت و تضاد) برقرار است.
حکم هفتم
جدا از این بحث که آیا در جامعه ی کمونیستی جایی برای این مسائل نزد مارکس تعریف شده است یا نه (یعنی مارکس در جامعه کمونیستی اخلاق و دولت و مذهب را که بقول خودش یادگاران دوران های پیشین هستند را به رسمیت می شناخته است یا خیر؟)
باید به این سوال پاسخ داد که آیا این نهادها آیا انتزاعی و مجرد هستند و یا واقعیت های عینی و مادی هستند؟
جدا از این بحث که آیا در جامعه ی کمونیستی جایی برای این مسائل نزد مارکس تعریف شده است یا نه (یعنی مارکس در جامعه کمونیستی اخلاق و دولت و مذهب را که بقول خودش یادگاران دوران های پیشین هستند را به رسمیت می شناخته است یا خیر؟)
باید به این سوال پاسخ داد که آیا این نهادها آیا انتزاعی و مجرد هستند و یا واقعیت های عینی و مادی هستند؟
• این حکم شما مغشوش است.
• یا باید آیات و احادیث و روایات را منطبق با نص صریح آنها نقل کنیم و یا مورد صرفنظر قرار دهیم.
• در جامعه کمونیستی نیز بر طبق زیربنای آن، روبنای ایدئولوژیکی (اخلاق و حقوق و هنر و غیره) خاصی وجود خواهد داشت.
• هیچ زیربنائی بدون روبنا و یا برعکس نبوده ، نیست و نخواهد بود.
حکم هشتم
متاسفانه گاهی ما فکر می کنیم که چون روش تولید زیربناست و آن هم مادی است، لذا مناسبات برآمده از آن باید انتزاعی و غیر مادی و مجرد و ذهنی باشد، در صورتی که لزوما اینطور نیست.
متاسفانه گاهی ما فکر می کنیم که چون روش تولید زیربناست و آن هم مادی است، لذا مناسبات برآمده از آن باید انتزاعی و غیر مادی و مجرد و ذهنی باشد، در صورتی که لزوما اینطور نیست.
• این حکم اگر نظر شما باشد، درست نیست.
• اولا روش تولید زیربنا نیست.
• روش تولید از دیالک تیک نیروهای مولده ـ مناسبات تولیدی.
• مناسبات تولید از سوی دیگر به مثابه زیربنا با روبنای ایدئولوژیکی دیالک تیک دیگری را تشکیل می دهد.
• یعنی در آن واحد در دو دیالک تیک شرکت می ورزد:
• در دیالک تیک نیروهای مولده ـ مناسبات تولیدی
• در دیالک تیک زیربنا (مناسبات تولیدی) و روبنای ایدئولوژیکی
• ثانیا هر تولیدی دیالک تیک مادی ـ روحی است.
• مولد آنچه را که می خواهد تولید کند، از کله خود می گذراند:
• آهنگر مدل گاوآهن را نخست در کله خود می سازد، بعد به آهن فرم منطبق با آن را می دهد:
• گاوآهن وحدت ماده و روح است، وحدت آهن و ایده است.
• ثالثا مفهوم و یا مقوله «مناسبات تولیدی» انتزاعی است و انعکاس مناسبات تولیدی واقعی میان طبقات اجتماعی است.
حکم نهم
مناسبات تولید، فارغ از تئوری های روشنفکران بورژوازی و یا تئوری های مارکس، ما به ازای بیرونی و عینی دارند
مناسبات تولید، فارغ از تئوری های روشنفکران بورژوازی و یا تئوری های مارکس، ما به ازای بیرونی و عینی دارند
• بیشک چنین است.
سؤال اول شما
بدون تئوری مارکس نمی توان به دیالکتیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی پی برد؟
بدون تئوری مارکس نمی توان به دیالکتیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی پی برد؟
• کاشف درک ماتریالیستی تاریخ (و ضمنا، دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی) مارکس و انگلس بوده اند.
• منظور من در بافت بحث قبلی این بود که با مشاهده و تجربه صرف نمی توان به ماهیت چیزها پی برد.
• و گرنه همه کارگران می بایستی مارکسیست باشند.
سؤال دوم شما
تئوری مارکس چگونه بوجود آمده است؟ آیا مانند وحی نازل شده؟ آیا ما به ازای عینی و بیرونی این روابط و شهود عینی مبارزه ی طبقاتی انسان های با دقت را به درک این دیالکتیک رهنمون نمی کنند؟ آیا برخی اقتصاد سیاسی دانان و حتی شارل فوریه، پیش از مارکس به شکلی نازل تر و ساده تر از این دیالکتیک صحبت نکردند؟»
تئوری مارکس چگونه بوجود آمده است؟ آیا مانند وحی نازل شده؟ آیا ما به ازای عینی و بیرونی این روابط و شهود عینی مبارزه ی طبقاتی انسان های با دقت را به درک این دیالکتیک رهنمون نمی کنند؟ آیا برخی اقتصاد سیاسی دانان و حتی شارل فوریه، پیش از مارکس به شکلی نازل تر و ساده تر از این دیالکتیک صحبت نکردند؟»
• حق با شما ست.
• مارکسیسم مثل هر علم دیگر نتیجه توسعه خلاق تئوری ها و تجارب به میراث مانده است.
• نو همیشه نتیجه نفی دیالک تیکی کهنه است.
• منظور از نفی دیالک تیکی حفظ و توسعه جنبه های مثبت کهنه و دور ریختن جنبه های منفی و میرنده کهنه است.
سؤال سوم شما
دیالکتیک نیز خود امری مادی و شهودی است.
دیالکتیک نیز خود امری مادی و شهودی است.
• دیالک تیک خود دیالک تیکی از اوبژکتیف ـ سوبژکتیف است.
• دیالک تیک اوبژکتیف هستی که مستقل از انسان وجود دارد، در ضمیر بشری منعکس می شود و در کارگاه ذهن غول آسای غول هائی از قبیل هگل به صورت دیالک تیک سوبژکتیف فرمولبندی می شود و در اختیار بقیه انسان ها قرار داده می شود.
• شعر نیما جولانگاه شگرف دیالک تیک عینی هستی است.
• مراجعه کنید به جهان و جهان بینی کسرائی بخش 20 و 21.
• ممنون از توجهات و وقتی که می گذارید.
رضا
• نظرات شما را می پذیرم.
• چون به نظرم می رسد که ما اختلاف مان بر سر لغات و الفاظ است.
• مثلا بنده رو بنا را مناسبات برآمده از تولید می خوانم و زیر بنا را روابط تولید و روش تولید.
• در واقع من از این حیث مثلا مذهب و ایدئولوژی و اخلاق را وابسته به جهان گذشته می دانم.
• ولی خب اگر شما مثلا اصرار دارید که جهان بینی مادی و علمی و یا مثلا این بحث که مناسبات زناشویی و خیلی چیزهای دیگر در جامعه ی سوسیالیستی برآمده از مناسبات واقعی و علمی هستند را هم اخلاق یا ایدئولوژی و یا دین خاص آن بخوانید، خب اصراری نیست.
• بخوانید … مسئله این است که در بنیان اختلاف نداشته باشیم.
• در بحث آمپریسم من واقعا متوجه این بحث نمی شوم.
• آیا آگاهی ای که انسان طی پروسه ی تاریخی و پراتیک به دست می آورد نیز جزو مباحث تجربی می شمارید؟
• یا مثلا منظورتان از روح و یا بحث معنوی چیست؟
• یعنی آیا به مقولات معنوی و روحی معتقدید؟
• ضمن اینکه کارگران مارکسیست نیستند ولی کارگران می توانند مارکسیست باشند!
• منظور من این بود که امثال مارکس و … به این درک علمی از مسائل (بیرونی و مادی) رسیدند و به نظرم این ربطی به تجربه گرایی ندارد.
• در ضمن در این مورد که قبول کردید که دیالکتیک مستقل از انسان به صورت عینی وجود دارد، هم با هم خوبشختانه به توافق رسیدیم
• در نهایت می توان به این نتیجه رسید که قرائت و برداشت شما از ایدئولوژی به گونه ای دیگر است و شاید مقولات علمی و عینی را هم در درون مرزهای ایدئولوژی قابل انضمام می دانید که البته من اصراری به تغییر این نوع نگاه شما که البته ضروری هم نیست ندارم
• با تشکر فراوان
شین میم شین
• مکاتب فلسفی و معرفتی ـ نظری بتدریج ترجمه و منتشر می شوند.
• امپیریسم، سنسوئالیسم و راسیونالیسم هم از آن جمله اند.
• تعریف از مقوله ها و مفاهیم استاندارد است.
• اکسیداسیون و احیا در شیمی تعریف واحدی دارد.
• ایدئولوژی و مفاهیم فلسفی دیگر هم همین طور.
• دیالک تیک روبنا و زیربنا و غیره ترجمه و در مجله منتشر شده اند.
• تعاریف شخصی از مقولات علمی جایز نیست و گرنه نمی توانیم حرف همدیگر را درک کنیم.
• ما هم خوشحالیم که حداقل یک نفر ـ آنهم فرزانه ای مثل شما ـ ترجمه های ما را می خواند.
• این خود امیدآفرین است و نیروبخش.
• برای تان بهترین آرزوها را داریم و امیدواریم در رفع کوته بینی ها و کژاندیشی های مان مددکار باشید.
• خیلی ممنون
پایان
ویرایش متن از دایرة المعارف روشنگری است.
ویرایش متن از دایرة المعارف روشنگری است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر