• که گفت:
• که رسول خدا ست
• که برای شروع جنگ خویش حاضر است
• که تانک و توپ و ناوهای جنگی اش حاضرند
• که در آشیانه ها، هواپیما دارد لا تحد و لا تحسی
• و به اشاره اش می توانند برخیزند
• و آسمان آبی را قیرگون سازند،
• بر آن شدیم که بر خویشتن خویش نظر کنیم
• بلکه دریابیم که چه خلقی هستیم
• متشکل از چه انسان هائی!
• و در چه حال و هوائی
• با چه افکاری
• ما را به زیر پرچمش خواهد خواند!
• آنگاه به تماشای رژه نظامی نشستیم:
• دیدیم که پائین می آیند:
• انبوهی سفید، در تلونی درهم و برهم
• و بر پرچمی به رنگ خون، صلیبی
• دامی مهیب برای توده بی نوا
• در این ماجرا
• آنها هم که رژه نمی روند
• روی چهار دست و پا می خزند
• در جنگ بزرگش.
• نه آهی به گوش می رسد، نه شکایت و شکوه ای
• نه غرولندی شنیده می شود، نه پرسش و پرس و جوئی
• زیر غرش گوشخراش طبل و طنبور نظامی
• می آیند، با زنان و بچه هاشان
• گریزان از پنج زمستان
• ناتوان از دیدن پنج ها.
• بیماران و پیران را به همراه می کشند
• و برای ما نمایش نظامی می دهند
• نمایشی از تمامت ارتشش.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر