۱۳۹۰ مرداد ۳, دوشنبه

میلیتاریسم (نظامیگری)

پروفسور دکتر گونتر هوپه
برگردان شین میم شین

• میلیتاریسم به سیستم حاکمیت و سیستم سازمان ارتجاعی و تجاوزگر نظام های استثماری اطلاق می شود.

• میلیتاریسم فقط یک پدیده خاص سرمایه داری نیست، بلکه یک پدیده و مؤسسه قانونمند جامعه طبقاتی ـ بطور کلی ـ است.

• میلیتاریسم حیات اقتصادی، اجتماعی ـ سیاسی و فرهنگی مردم را زیر فرمان یک گروهک نظامی در می آورد که در اعمال زور نظامی ـ بویژه در جنگ افروزی ـ ابزار اصلی برای تحقق بخشیدن به سیاست تجاوزگرانه می بیند.
• میلیتاریسم گرایشات تاریخی عام را نمودار می سازد که در کشورهای مختلف و در زمان های متفاوت به درجات بسیار متفاوت توسعه یافته اند.

• میلیتاریسم براندنبرگی ـ پروسی ـ آلمانی بویژه ارتجاعی بود و در دو نظام اجتماعی مختلف فئودالی و کاپیتالیستی، استمرار حاکمیت خود را حفظ کرده بود.
• دلیل استمرار این حاکمیت میلیتاریسم براندنبرگی ـ پروسی ـ آلمانی در تاریخ آلمان عبارت از این بوده، که استمرار حاکمیت (و شرکت در حاکمیت) طبقه زمیندار پایه اقتصادی ـ اجتماعی اش را تغییر داده بود و از یک طبقه زمیندار فئودالی به یک طبقه زمیندار کاپیتالیستی با بقایای سنت های فئودالی نیرومند بدل شده بود.
• حاکمیت میلیتاریسم پروسی از دوره فئودالیسم در حال سقوط شروع می شود و در دوران کاپیتالیسم در حال صعود ادامه می یابد.
• در این دوران کاپیتالیسم، میلیتاریسم پروسی نه فقط در خدمت سرکوب انقلاب بورژوائی ـ دموکراتیک، بلکه بطرز فزاینده ای در خدمت صعود بورژوازی بوده است.

• میلیتاریسم پروسی به حمایت و حفظ بورژوازی از گزند پرولتاریا می پرداخت:

• سرکوب قیام کارگران نساجی شلزی (1844)
• تعقیب و در هم شکستن سازمان های کارگری.
• سازماندهی محاکمات کمونیست ها (1852)

• میلیتاریسم پروسی وحدت آلمان را به معنای پروسی کردن سراسر آلمان از طریق جنگ های شاهان (1870 ـ 1871) عملی کرد.

• میلیتاریسم در امپریالیسم ـ بمثابه عالی ترین و آخرین نظام مبتنی بر استثمار از هر نوع ـ با شدت خارق العاده ای عرض اندام می کند.

• لنین آن را «میلیتاریسم مدرن» می نامد.

• میلیتاریسم مدرن فرم حاکمیت ارتجاعی ـ تجاوزگر مدرن امپریالیسم است.
• میلیتاریسم مدرن منافع تجاوزگرترین قشرهای بورژوازی انحصاری را نمایندگی می کند.

• به قول لنین، «میلیتاریسم مدرن یکی از نتایج سرمایه داری است.

• میلیتاریسم در دو فرم عرض اندام می کند:

• میلیتاریسم رو به خارج.
• میلیتاریسم رو به داخل.

• میلیتاریسم رو به خارج در برخورد دولت های سرمایه داری با کشورهای دیگر ـ بمثابه قدرت نظامی ـ به خدمت گرفته می شود.
• میلیتاریسم رو به داخل، بمثابه سلاحی در دست طبقات حاکم برای سرکوب جنبش های اقتصادی و سیاسی پرولتاریا به خدمت گرفته می شود.»

• میلیتاریسم مدرن فقط در ارتش های امپریالیستی و ارگان های مسلح قدرت حاکم تجسم نمی یابد.
• میلیتاریسم مدرن چیزی فراتر از اینها ست.
• میلیتاریسم مدرن سیستمی است که در کلیه حوزه های جامعه سرمایه داری رخنه و نفوذ می کند.
• این سیستم بر بنیان سرمایه داری انحصاری ـ دولتی توسعه می یابد، اما بر قانونمندی های خاص خود دلالت دارد و منبع مستمر خطر جنگ است.

• میلیتاریسم آلمانی در دوره فاشیسم، فرم افراطی خاصی به خود می گیرد.
• گسترش جنگ ها به جنگ های جهانی تأثیر تعیین کننده ای بر سیستم میلیتاریسم آلمانی داشته است.

• از زمان انقلاب سوسیالیستی اکتبر، گرایش اساسی امپریالیسم جهانی را نابودسازی نظام اجتماعی ئی که شیپور شروع دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم را به صدا در آورده، با توسل به تجاوز نظامی و برقراری مجدد حاکمیت بی رقیب امپریالیسم بر جهان تشکیل می دهد.

• این مبارزه بر ضد سوسیالیسم ـ بمثابه نظام اجتماعی ـ از سوی میلیتاریسم فاشیستی آلمانی تحت عنوان جنگ سرتاسری نابودگر در هر بوق و کرنائی اعلام می شود.
• این سمتگیری تجاوزگرانه میلیتاریسم آلمانی در سال های بعد از انقلاب اکتبر به تغییرات ماهوی در سیستم میلیتاریسم منجر می شود.

• اکنون آنتی کمونیسم به وسیله ایدئولوژیکی اصلی میلیتاریسم در تربیت ایدئولوژیکی نیروهای مسلح برای تدارک جنگ بر ضد سوسیالیسم بدل می شود.
• همزمان اما گرایش به نظامی کردن تمامت حیات اجتماعی تقویت می شود.
• هدف آماده سازی کلیه عرصه های جامعه برای این جنگ است.
• هدف مبارزه نظامی، اقتصادی، سیاسی، اخلاقی، ایدئولوژیکی و دیپلوماتیکی و تشکیل ارتش های میلیونی برای جنگ های سرتاسری نابودگر است.

• میلیتاریسم آلمانی ـ فاشیستی تأثیرگذاری ایدئولوژیکی بر توده های مردم را بر بنیان سیستمی تحت عنوان به اصطلاح «فلسفه تدافعی» استوار می سازد.
• فونکسیون اجتماعی اصلی «فلسفه تدافعی» کذائی عبارت است از تأسیس «همبود تدافعی مردمی» که کل نظام اجتماعی امپریالیستی را در بر می گیرد.
• والتر مالمستن شرینگ ـ مؤلف کتاب «فلسفه تدافعی» ـ می نویسد:
• «تک تک اعضای جامعه، در ایام آینده در جنگ شرکت فعال خواهند داشت، حتی کسانی که در جبهه نمی جنگند.
• جنگ برای مردم ـ بلحاظ تجربی ـ همیشه ماهیتا یک عمل همبودین بوده است.
• بنابرین، این نکته باید در رأس نگرش ما قرار داشته باشد.
• ما نمی توانیم مثل کلاوس ویتس ـ ژنرال پروسی ـ از جنگ به معنای نبرد صحبت کنیم.
• ما باید با توجه به کل، به حل مسئله برخیزیم.»

• بنیان تئوریکی مهم برای این «همبود تدافعی مردمی» مبتنی بر «کار و جنگ» را بویژه در تز آنتروپولوژیکی ـ بیولوژیستی جنگ بمثابه یک «پدیده کلکتیف» در توسعه و تکامل بشریت می توان دید که بوسیله اشتاین متس ـ جامعه شناس هلندی ـ نمایندگی می شود.

• بکمک تئوری نژادی که تنازع بیولوژیکی بقاء را از جهان جانوران به جامعه انسانی منتقل می کند، با تئوری فضای حیاتی آنتی کمونیستی ژئوپولیتیکی، با عرفانگرائی «زمین و خون» این تئوری فلسفی «همبود تدافعی» با «همبود مردمی» یکسان قلمداد می شود و به یکی از اجزای انتگراتیو (همپیوندی بخش) در سیستم ایدئولوژیکی میلیتاریسم فاشیستی آلمانی بدل می گردد.


• مراجعه کنید به تئوری نژادی، ژئوپولیتیک و فضای حیاتی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

• امروزه سرمایه داری انحصاری ـ دولتی بنیان عام تجاوزگری امپریالیسم و میلیتاریسم آلمانی در سال های بعد از جنگ جهانی دوم را تشکیل می دهد.
• میلیتاریسم آلمانی تنها با احیای مجدد قدرت امپریالیسم آلمان و جدائی آلمان غربی از آلمان شرقی می توانست پا به عرصه وجود نهد.
• از آنجا که خاتمه حاکمیت امپریالیستی در خاک آلمان بطور اجتناب ناپذیر به شکست امپریالیسم ـ حداقل در اروپا ـ منجر می شد، میلیتاریسم آلمانی به متحد امپریالیسم آمریکا بدل می شود و در همدستی با آمریکا به حامل اصلی تدارک جنگ هسته ای امپریالیستی بر ضد سوسیالیسم در اروپا ارتقا می یابد.
• با تقویت مجدد امپریالیسم آلمان، تضاد سنتی میان توان اقتصادی و نفوذ سیاسی در جهان دوباره پدید می آید.
• توان اقتصادی امپریالیسم آلمان به میلیتاریسم آلمانی امکانات لازم را برای تجهیز نیروهای مسلح خود به مدرن ترین تکنیک فراهم می آورد.

• تکنیک مدرن نیروی تخریبی میلیتاریسم آلمان را بطرز خارق العاده ای بالا می برد.

• نیروی تخریبی یکی از معیارهای مهم در ارتش های مدرن محسوب می شود.
• تکنیک مدرن ـ علاوه بر نیروی تخریبی ـ تحرک و آمادگی جنگی ارتش آلمان را ارتقا می بخشد.
• ارتش آلمان در سایه تکنیک مدرن بمراتب خطرناک تر از قبل گشته و نیرومندترین ارتش ناتو گردیده است.
• تجاوزگری کنونی میلیتاریسم آلمان ـ قبل از همه ـ در آماج ها و اصول سیاسی زیر بوده است:
• برلن غربی ـ بمثابه پایگاه ناتو ـ برای حفظ آن و الحاق آن به آلمان غربی.
• خودداری از برسمیت شناختن آلمان دموکراتیک و تلاش در جهت نابودی دولت سوسیالیستی و الحاق کشور به آلمان غربی.
• خودداری از برسمیت شناختن مرزهای شرقی و تلاش در جهت الحاق مناطق مرزی لهستان، چکوسلواکی و شوروی به خاک آلمان غربی.
• خودداری از قبول قراردادهای خلع سلاح و قرار دادهای عدم تجاوز به دول سوسیالیستی.
• افزایش توان نظامی خود و تقویت مداوم آن، بویژه از طریق تصاحب و حق تصاحب تسلیحات هسته ای.

• امپریالیسم و میلیتاریسم آلمان برای نیل به این آماج های اصلی سیاسی، حتی در ایام صلح، بطرق زیر به تدارک جنگ می پردازد:
• تحکیم تمامت پشت جبهه.
• تشکیل «وحدت» سیاسی میان مردم و ارتش آلمان غربی.
• تشکیل «وحدت» تنگاتنگ میان ارتش و «همبود» در ارتش آلمان.
• تشکیل «همبود تدافعی سرتاسری تمامخلقی» و تمامت «جهان غرب»

• در ایدئولوژی میلیتاریسم آلمانی کنونی این تئوری ها ـ که بویژه از طرف جامعه شناسی تدافعی نمایندگی می شوند ـ نقش برجسته ای بازی می کنند.
• زیرا تشکیل «یکان و همبود» در خود ارتش آلمان و میان ارتش و جمعیت کشور شرط سیاسی و نظامی ضرور برای جنگ افروزی ـ بویژه بر ضد سوسیالیسم ـ است.
• برای بورژوازی در ایام تشدید تضادهای اجتماعی، این مسئله اهمیت حیاتی دارد که آیا نیروهای مسلح امپریالیستی می توانند بمثابه ارگانیسم ارتشی بی خلل به اجرای بی چون و چرای فرامین نظامی تن در دهند و یا با پیدایش تضادهای اجتماعی و نظرات سیاسی و ایدئولوژیکی متضاد از توان رزمی شان کاسته می شود و سرانجام دیگر به درد جنگ نمی خورند.

• استفاده از نیروهای مسلح امپریالیستی با حفظ حاکمیت طبقاتی امپریالیستی در دوران کنونی بطرز بی سابقه ای مستقیم تر و بیواسطه تر از دهه های قبل، در رابطه مبتنی بر تأثیر متقابل قرار دارد.
• اینجا آن دسته از نظرات ایدئولوژیکی نقش مهمی بازی می کنند که «یکان و همبود» ارتش های امپریالیستی را بر مبنای حوادث جنگی، سنن جبهه ای، تجارب جبهه ای و امثالهم اثبات می کنند و توسعه می دهند.
• سنن سربازی ئی که از طرف میلیتاریسم آلمانی از دیرباز پرورده گشته اند، سنن قانونمندی اند که محتوای اجتماعی ـ سیاسی شان بوسیله تجاوزات و جنگ های غارتگرانه سلطنت براندنبرگی ـ پروسی و بوسیله سیاست سرکوب بربرمنشانه طبقات حاکم تعیین می شوند.

• سنن سربازی میلیتاریسم آلمانی سنن تجاوزگرانه ای اند.

• آنها سدی در راه پیشرفت اجتماعی بوده اند و کماکان هستند.
• با تبلیغ سرمشق ها، سمبل ها، قواعد و اصول نظامی ارتجاعی همه جانبه زندگی نظامی رایج در پادگان های پروسی، ایدئال های عوامفریب ارتشی، ارزش های ضد هومانیستی و ضد اخلاقی و به اصطلاح سجایای ابدی سربازی آلمانی، توده های خلق را به اوضاع اجتماعی ارتجاعی کهنه میخکوب می کنند.

• «ارزش های سربازی» بطور سیستماتیک تولید می شوند که بر سرمشق های ارتجاعی و چه بسا جنایتکار برای شجاعت، رفاقت، فداکاری سربازی، وفاداری، جسارت، وظیفه شناسی، بی باکی و شوالیه وارگی متکی اند.
• قبل از همه، به اصلاح تجارب و سنن شرقی افسران و سربازان آلمانی برای تأثیر گذاری ایدئولوژیکی در ارتش آلمان مورد استفاده قرار می گیرند.
• هیچکدام از کادرهای نظامی امپریالیستی دیگر به اندازه کادرهای ارتش فاشیستی آلمانی سابق اینهمه تجربه جنگی عملی بر ضد ارتش های سوسیالیستی در اختیار ندارد.
• میلیتاریسم آلمانی با تئوری «فضایل سربازی ملی بی زمان» و سنن سربازی می کوشد تا برای جنگیدن و مرگ بیهوده سربازان آلمانی در جنگ جهانی دوم معنائی اختراع کند.
• ضمنا ارزش های اخلاقی اصیل از قبیل شجاعت، رفاقت، فداکاری و شرافت که در روند تاریخی طولانی تشکیل شده اند و بیشک در خاطر افراد ارتش های امپریالیستی زنده و تأثیربخش هستند، از طرف ایدئولوگ های میلیتاریسم عوامفریبانه برای ارتقای آمادگی جنگی در نیروهای مسلح امپریالیستی مورد سوء استفاده قرار می گیرند.
• هدف اصلی این تحت تأثیر قرار دادن ایدئولوژیکی عبارت است از سرپوش نهادن بر تضاد میان منافع طبقاتی بورژوازی انحصاری، آماج های تجاوزگر انه جنگی آن و منافع بنیادی زحمتکشان.

• آنها بدین طریق، برای مدتی می توانند آماج های جنگی و نقشه های امپریالیستی را بمثابه آماج های جنگی بطور کلی، بمثابه آماج های جنگی تمامخلقی و حتی آماج های جنگی تک تک سربازان جا بزنند.
• تک تک سربازها در ارتش های امپریالیستی نمی توانند به آسانی به رسالت اجتماعی واقعی عملیات جنگی خود پی ببرند و اغلب فکر می کنند که با منافع شخصی شان انطباق دارد و ـ یا حداقل ـ تضاد ندارد.
• بر این مبنا ست که شجاعت شخصی سربازان در ارتش های ارتجاعی نیز امکان پذیر می گردد و همانطور که تاریخ نشان داده، جامه عمل می پوشد.

• ایدئولوگ های میلیتاریسم تمام تلاش خود را به خرج می دهند، تا تعینمندی (دترمینیسم) اجتماعی عملیات جنگی سربازها، فضایل و خصائل سربازی را پرده پوشی کنند و به جای آنها از انطباق مجازی منافع شخصی سربازان با عملیات جنگی آنها دم می زنند.
• اما ارزش های اخلاقی و ملی آمادگی جنگی، شجاعت، فداکاری، وظیفه شناسی و رفاقت سربازی همیشه و در همه زمان ها با هدف اجتماعی و با رسالت اجتماعی پیوند ناگسستنی داشته اند.
• آنها همواره بنا بر آماج اجتماعی و رسالت اجتماعی برای آمادگی، فداکاری و وظیفه شناسی سربازی مورد استفاده قرار می گیرند.

• میلیتاریسم مدرن ـ بمثابه سیستمی برای نظامی کردن کلیه عرصه های جامعه ـ در این میان به مبانی قانونی موجود نیز تکیه می کند.
• برای تضمین ذخیره کادرهای نظامی ارتش تجاوزگر آلمان از دیر باز «قانون خدمت سربازی» عمومی اعتبار دارد و برای تکمیل آن، «قانون وضع اضطراری» نیز به تصویب رسیده است.
• قرار است که بنیان های لازم برای جلب تمامت جمعیت کشور به خدمت جنگی در متنوع ترین فرم ها پدید آید.
• «قانون وضع اضطراری» شامل حال کلیه عرصه های مهم زندگی اجتماعی در آلمان غربی می شود.
• این اقدامات نه فقط در جهت تحقق بخشیدن به طرح سیاست خارجی تجاوزگرانه میلیتاریسم آلمانی، بلکه علاوه بر آن، به قصد پیوند دادن زحمتکشان به رژیم سرمایه داری انحصاری ـ دولتی صورت می گیرند.
• این اقدامات یکی از فرم های سرکوب مردم بوسیله سرمایه داری انحصاری ـ دولتی است.

• هدف از این قوانین تضمین حاکمیت امپریالیسم و میلیتاریسم آلمانی است.

• در این قوانین استفاده از قهر دولتی حتی بر ضد مردم کشور در نظر گرفته شده است.
• تهیه یک بنیان قانونی فراگیر برای جلب تمامت جمعیت کشور به تدارکات جنگی به توصیه هیئتی از ژنرال های عالیرتبه ارتش آلمان صورت می گیرد.
• آنها در ماه اوت سال 1960 در نامه ای رسمی خواهان تعیین «تکلیف تدافعی برای همه شهروندان» و استفاده از «کلیه وسایل و نیروهای روحی ـ اخلاقی و مادی کل جمعیت کشور» شده اند.
• برای مثال، «تکلیف خدمات مدنی» به معنی بسیج سرتاسری مردم برای کار در اقتصاد جنگی سرمایه داری انحصاری در ایام صلح حتی در نظر گرفته شده است.
• میلیتاریسم آلمانی ـ بدین طریق ـ چهره واقعی خود را آشکار می سازد.

• میلیتاریسم آلمانی سیستمی است برای انجام وظایف زیر:

• سرکوب انقلاب طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان.
• جلب همزمان کلیه نیروهای خلق به تدارکات جنگی.
• سازماندهی و تشکیل یک ارتش تجاوزگر توده ای.
• آماده سازی کل جامعه برای جنگ های امپریالیستی.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر