3
مصدق در جنبش ملی شدن نفت
• مصدق، هم رهبر جنبش بود و هم نبود.
• بی کم ترین تردید در سال 29- 1328 مصدق تصوری از آینده جنبش ضدامپریالیستی ملی شدن نفت نداشت.
خواست های حداکثر مصدق
• حداکثر چیزی که فکر میکرد به شرح زیر بودند:
1
• افزایش درآمد ایران از نفت
2
• برقراری آزادی انتخابات و مطبوعات.
• او به همراه رشد جنبش رشد کرد و در رأس آن قرار گرفت.
• ولی هرگز آن روشن بینی، اعتماد به نفس، اعتماد به جنبش را که لازمه یک رهبر است، کسب نکرد و دقیقا درنیافت که این جنبش را تا کجا می توان پیش راند و چگونه می توان پیش راند.
• او در واقع جنبشی را که رهبرش بود، نمیشناخت.
• به امکانات و نیازهای آن آشنا نبود.
• نمیتوانست ناخدای این کشتی بزرگ در دریای توفانی باشد.
• در دلسوزی اش تردیدی نیست.
• با علاقه و حمیت خود را در خدمت جنبش گذاشت، ولی تا پایان هم آن را نشناخت.
• جنبش ملی شدن نفت در آغاز، جریان اصلاح طلبانه محدودی بود، که رجال جنگ اول جهانی ایران نیز آن را درک میکردند.
• این جنبش، در آغاز اساس سلطه استعمار و امپریالیسم بر کشور ما را زیر علامت سؤال قرار نمی داد.
• بیشتر صحبت از این بود که شرکت نفت انگلیس نیز با ایران همان رفتاری را بکند که شرکتهای آمریکائی با ونزوئلا و عربستان سعودی می کنند.
• اما جنبش خیلی زود این پوسته را درید.
• شرکت توده مردم جنبش را پدید آورد و به آن خصلت خلقی داد.
• شعار ملی شدن نفت، ضرورت یک انقلاب ملی و دموکراتیک را در دستور گذاشت، چرا که این شعار جز از راه یک چنان انقلابی انجام پذیر نبود.
• مصدق در آغاز رهبر بسیار مناسبی برای جنبش بود.
• این رجل فساد ناپذیر و خادم مردم - به معنای بورژوا- اشرافی کلمه - بهتر از هر کسی می توانست خواست های اصلاح طلبانه را درک کند و برای تحقق آنها تلاش ورزد.
• اما زمانی که جنبش این پوسته را درید و در جاده تحول انقلابی افتاد، مصدق با تمام صداقت خویش از درک جریانی که خود رهبرش بود، عاجز ماند.
• او با ناباوری و از در خلوت به نخست وزیری رسید و تا پایان نیز نتوانست تمام قدرت دولتی را در دست خود متمرکز کند.
• مدت ها گمان میکرد که شعار ملی شدن نفت در چارچوب تضاد میان امپریالیست های آمریکا و انگلیس قابل اجراست.
• بعدها به این دل بست که این شعار را در چارچوب ترس امپریالیسم از "خطر کمونیسم" اجرا کند.
• و زمانی به اشتباه خود پی برد که دیگر بسیار دیر شده بود.
• او تازه در زندان زرهی فهمید که خودش "کمونیست" است و "خطر کمونیسم" درست از وجود خود او و امثال او که هوادار ملی شدن نفت اند، برمی خیزد.
• او در زندان میگفت:
• "در حسن نیت دول بزرگ باید تردید کرد.
• زیرا کمونیسم را بهانه کرده اند، برای این که 40 سال دیگر از معادن نفت ما سوء استفاده کنند".
• رابطه مصدق با توده مردم رابطه بغرنجی است.
• او بنا بر سوابق طولانی از جنبش مشروطه تا جنبش ملی شدن نفت، از حرکت وسیع تودهها میترسید و آن را قابل کنترل نمیدانست.
• و لذا از استقرار "امنیت" دفاع میکرد.
• ولی از سوی دیگر حکومت را از آن مردم میدانست و حضور مردم را در صحنه لازم می شمرد.
• این تضاد و بغرنجی به صورت تزلزل و نوسان در روش مصدق منعکس می شد و به اینجا میرسید که مصدق مفهوم مردم را بسیار تنگ می گرفت.
• عملا کارگران و دهقانان را از جرگه مردم کنار میگذاشت و قشرهای متوسط، به ویژه روشنفکران متوسط الحال را مورد توجه ویژه قرار میداد.
• قانون انتخابات پیشنهادی او که در واقع حاصل زحمت چند ده ساله اش بود، حق رأی را به با سوادان که در آن زمان کم تر از 20% مردم را تشکیل میدادند، منحصر می کرد.
• گرایش مصدق به انتخاب همکاران از میان روشنفکران برخاسته از طبقات ممتاز نیز قرینه ای است برای درک رابطه مصدق با توده مردم.
• او در واقع هرگز از چارچوب رجال ملی جنگ اول جهانی و بازماندگان آنها بیرون نرفت.
• تا روز 28 مرداد به صدیقیها، دفتریها، سنجابیها، کاظمیها و بسیاری از دولهها و ملهها به مراتب اعتماد بیشتری داشت تا به مبارزین انقلابی که از بطن تودهها بر آمده بودند.
• شیوه های مبارزه نیز که مصدق بر میگزید، بیانگر رابطه متناقص او با توده بود.
• به شیوههای دیپلماتیک، شیوههائی که مسائل را درچارچوب قانون اساسی سلطنتی حفظ کند، بیش از اندازه متوسل میشد.
• مردم را بیشتر به آرامش دعوت میکرد تا به نبرد.
• در سی ام تیر ماه 1331 به جای دعوت مردم به قیام، برای شاه قسم نامه میفرستاد و در بهار 1332 به جای تجهیز تودهها به نبرد، آمریکا را قانع میکرد که او بهتر میتواند جلو کمونیسم و انقلاب را بگیرد تا رژیمهای نظامی.
• با این حال لحظات درخشانی در زندگی مصدق وجود دارد که پرتوی از روح انقلابی - ولی ناپیگیر- او ست.
• رفراندوم تیر ماه 1332، دستگیری نصیری کودتاچی در 25 مرداد 32 از آن جمله اند که متأسفانه با تزلزل 25 تا 28 مرداد نتایج آن از میان رفت.
• مصدق در آخرین لحظات نخست وزیری خود از طرف یارانش تنها گذاشته شد.
• "همه به من خیانت کردند."
• این خیانت طبیعی بود، چرا که مصدق یاران خود را نه از میان انقلابیون، که از میان رجال قدیمی و دوستان آمریکا انتخاب کرده بود.
• درحالی که جنبشی که او در رأسش قرار گرفته بود، جنبش انقلابی بود و تنها با شکستن این سدها و با اتخاذ شیوها و هدفهای انقلابی میتوانست پیروز شود.
• نام مصدق، به مثابه رجل برجسته ملی و آزادی خواه، انسان پاکی که وارد بند و بستهای پلید نشد، از استقلال ملی ایران دفاع کرد، در اعتقاد به دموکراسی بورژوائی صداقت داشت، در تاریخ معاصر ایران خواهد ماند.
• جنبش ملی شدن نفت ایران که با نام مصدق پیوند ناگسستنی دارد، نقطه عطفی است در تاریخ مبارزات خلقهای خاورمیانه علیه استعمار و بویژه علیه انحصارات بین المللی نفت.
• نهضت بزرگی که ما امروز در سرتا سر منطقه شاهد آنیم و موفقیتهای بزرگی که کشورهای نفت خیز در تامین حقوق خود کسب کرده اند، به میزان زیادی با این جنبش آغاز میشود.
• مصدق در رأس جنبش ملی شدن نفت، بزرگ ترین ضربه را بر پیکر امپریالیسم انگلیس در ایران و خلیج فارس وارد آورد.
• در این ضربه تمام کین و نفرت ستمدیدگان ایران از سلطه این درنده روباه صفت منعکس و متبلور است.
• محدودیتهای طبقاتی و معرفتی مصدق نمیتواند و نباید ارزشهای بزرگ او را زیر علامت سئوال بگذارد.
• رابطه مصدق با حزب توده ایران رابطهای یپیچیده، ولی همواره فرهنگمند و احترام آمیز بود.
• مصدق طی 25 سال - از تاسیس حزب تا روز مرگ مصدق - تقریبا هرگز سخنی علیه حزب ما نگفت.
• او در تمام دوران همکاری در مجلس چهاردهم با فراکسیون حزب توده ایران و همچنین در تمام دوران نخست وزیری خود، هرگز حاضر نشد به حزب ما بتازد و با افراد ضد کمونیستی که خود را به دروغ هوادار مصدق هم معرفی میکردند، همصدا شود.
• تنها یک جمله از او علیه حزب ما وجود دارد که در دادگاه نظامی و در مقام دفاع از خود در برابر فشار رژیم فاشیستی پهلوی بر زبان آورده که در محیط ضد کمونیستی 25 ساله پس از شهریور در حکم هیچ است.
• با وجود این مصدق از گسترش نفوذ حزب ما نگران بود.
• هم چنان که از نهضت جنگل و خیابانی میترسید.
• اما رابطه حزب توده ایران با مصدق رابطهای در مجموع توأم با تفاهم و دوستانه بود.
• اگر از مدت کوتاه آغاز جنبش ملی شدن نفت و آغاز زمامداری مصدق بگذریم - در آن زمان درک برخی بازیهای سیاسی که به نام مصدق انجام میگرفت برای ما دشوار بود - حزب توده ایران همواره در کنار مصدق قرار داشت، نه در مقابل او.
• ممکن است نوسانهای سیاسی فاصله ما را نزدیک تر و یا دورتر کرده باشد.
• ولی رابطه ما همواره دوشادوش بود و نه رویاروی.
• در جریان جنبش ملی شدن نفت به همان نسبت که مصدق در نبرد ضد امپریالیستی قاطع تر میشد، حزب توده ایران به طور قاطع تری از او حمایت میکرد.
• ما مصدق را سه بار از سقوط حتمی نجات دادیم و در روز 28 مرداد تنها و تنها سازمان سیاسی بودیم که در کنار او ایستادیم و برای دفاع از حکومت اعلام آمادگی کردیم.
• ولی از محدودیت مصدق و ترس او از تحول بنیادی انقلابی ضربه دیدیم.
• امروز کسانی که زیر نام هواداری از مصدق خود را پنهان می کنند، به جای تکیه بر ارزشهای مصدق، به محدودیتهای طبقاتی او، به نقایص او تکیه میکنند و این نقایص را "راه مصدق" مینامند.
• اینان کسانی هستند که به زخم مصدق نمک میپاشند و تراژدی بزرگ زندگی او را که حاصل این محدودیت بود، بزرگ تر و دردناک تر میکنند.
• باید به این میراث خواران گفت که مصدق مال آنان نیست.
• هر آن چه در مصدق مثبت و ارزشمند بوده، از آن مردم ایران است.
• امروز، هستند کسانی که، از سوی دیگر به مصدق میتازند و به خاطر محدودیتهائی که داشته، ارزشهای او را هم نمی بینند و یا نمی خواهند ببینند.
• به این عناصر باید گفت که عدم درک مصدق خود ناشی از محدودیت انحصارطلبانه است.
آن چه را که مصدق داشته، هیچکس نمیتواند از او پس به گیرد.
تاریخ مصدق را در جای خود قرار خواهد داد.
پایان
ویرایش متن از دایرة المعارف روشنگری است.
بی نظیر بود. من که خیلی یاد گرفتم و این متن قرار است شروعی شود به رشد فکری دوباره ی من. قدردان هستم.
پاسخحذف