آه، نه!
فریاد!
سرچشمه:
از شکوفه های درخت تن
از انتشارات حزب کمونیست ایران
فریاد!
سرچشمه:
از شکوفه های درخت تن
از انتشارات حزب کمونیست ایران
• همواره اینگونه بوده است
• کلنجار رفتن
• در بودن و نبودن
• شدن و نشدن
• احساسی را در خود زائیدن
• احساسی را در خود حلق آویز کردن
• همواره اینگونه بوده است.
• چگونه می توان دوست داشت
• زمانی که در کینه متولد می شوی؟
• چگونه می توان عشق ورزید
• زمانی که خود نفرتی؟
• چگونه می توان زیبائی ها را دید
• زمانی که در باغچه ی چشمانت، سرب می کارند؟
• عدالت عبثی بیش نیست
• زمانی که حکم ات از پیش صادر است.
• تا کی می توان مهر سکوت بر لبان کوبید؟
• فریادهای عاصی در گلو حبس می شوند
• و آه است که بر لبان نقش می بندد
• تا کی می توان
• دیدن و دیدن
• متین و آرام
• خموش
• اشک در چشم حلقه بسته؟
• هق هق گریه را
• در دستان خفه کردن
• تا کی؟
• بین زایش و فرسایش
• بهاران و زمسنان ها در گذرند
• زندگی
• راهی است پر پیچ و خم
• و بباید رفتن.
• رفتن
• هستی است
• در هستی
• نیستی،
• «سکون»
• معنی ندارد!
• این است زندگی!
• حرکت جان می یابد در دگرگونی ها
• و دگرگونی ها جان می دهند
• بهاران و زمسنان ها
• شکفتن
• و پرپر شدن
• افت هائی مالامال از درد و رنج
• و خیزش هائی سرشار از امید
• این است زندگی.
• «سکوت» مفهومی ندارد، لب بگشا ...
• لب بگشا و سخنی بگو!
• آه، نه!
• فریاد!
• فریاد در گلو حبس کردن
• اسارت است
• اسارت بردگی است
• و بردگی
• سکون.
• زندگی
• حرکت است
• و حرکت زندگی
• این است همیشگی!
• «سکون» مفهومی ندارد
• لحظه ای بیش نیست
• لب بگشا ...
• لب بگشا و سخنی بگو!
• آه، نه!
• فریاد!
• لب بگشا و سخنی بگو!
• از دگرگونی ها و خیزش ها ...
• از تولدی دیگر
• از زندگی ...
• ما قایقرانانیم در مسیر پر تلاطم خیزش ها ...
• در طوفان ها ست که ساخته می شویم و شکل می گیریم
• ما نوید می دهیم چگونگی فردا را
• با آه، نه ...
• با فریاد!
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر