Fritz Sternberg
اقتصاددان، تئوریسین مارکسیست، سیاستمدار سوسیالیست آلمانی
آثار:
امپریالیسم (1926)
امپریالیسم و منتقدین آن (1929)
تحول علم؟
نقدی بر کتاب هنیک گروسمن (قانون انباشت و قانون فروپاشی سیستم کاپیتالیستی) (1930)
شکست سرمایه داری آلمان (1932)
فاشسم بر اریکه قدرت (1935)
شاعر و عقل
خاطراتی از برتولت برشت (1963)
اشاراتی راجع به مارکس (1965)
امپریالیسم نوین
پروفسور دکتر فرانک دپه
برگردان میم حجری
تئوری های مارکسیستی راجع به امپریالیسم
بعد چهارم بحث پیرامون امپریالیسم
• با شروع جنگ جهانی اول، این مسئله گذاری بشدت رادیکالیزه شد.اقتصاددان، تئوریسین مارکسیست، سیاستمدار سوسیالیست آلمانی
آثار:
امپریالیسم (1926)
امپریالیسم و منتقدین آن (1929)
تحول علم؟
نقدی بر کتاب هنیک گروسمن (قانون انباشت و قانون فروپاشی سیستم کاپیتالیستی) (1930)
شکست سرمایه داری آلمان (1932)
فاشسم بر اریکه قدرت (1935)
شاعر و عقل
خاطراتی از برتولت برشت (1963)
اشاراتی راجع به مارکس (1965)
امپریالیسم نوین
پروفسور دکتر فرانک دپه
برگردان میم حجری
تئوری های مارکسیستی راجع به امپریالیسم
بعد چهارم بحث پیرامون امپریالیسم
• در آثار مربوط به تئوری امپریالیسم قبل از سال 1914، پیش بینی شده بود که جنگ ـ به قول لنین ـ وسیله ضرور «برای از بین بردن عدم تناسب میان توسعه نیروهای مولده و انباشت سرمایه از سوئی و تقسیم مستعمرات و مناطق تحت نفوذ سرمایه مالی از سوی دیگر است.»
• (لنین 1964، ص 847)
• تز موسوم به «امپریالیسم یعنی جنگ جهانی» در سال 1914 به واقعیتی وحشت انگیز بدل شد.
• در عین حال، تحلیل لنین ار اهمیت استراتژیکی و سیاسی غول آسائی برخوردار بود.
• زیرا لنین تسلیم اکثریت اعضای بین الملل دوم در مقابل جنگ امپریالیستی را مورد حمله قرار می داد و از آغاز جنگ به تبلیغ شعاری می پرداخت که بنا بر آن می بایستی جنگ امپریالیستی به جنگ داخلی در هر کشور بدل شود.
• لنین بدین طریق به پیش بینی امواج جنبش های انقلابی در روسیه و اروپا از سال 1917 تا 1923 می پرداخت.
• البته لنین هم همانند مجموعه چپ های انقلابی، به اهمیت ناسیونالیسم و شووینیسم و همچنین به شعور طبقه کارگر بسیار کم بها می داد.
• مراجعه کنید به شعور، ناسیونالیسم، شووینیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
• روزا لوکزمبورگ (1966، ص 445) «عصر فاجعه» (هوبس باوم) را با کلمات زیر پیشگوئی کرده بود:
• «کاپیتالیسم بکمک میلیتاریسم هرچه قلدرمنشانه تر و تجاوزگرانه تر ـ خواه در خارج، یعنی در جهان و خواه در داخل ـ هستی اقشار غیر کاپیتالیستی را به آتش می کشد و شرایط وجودی اقشار زحمتکش را ذلت بارتر می سازد، به همان اندازه بیشتر، تاریخ روزمره انباشت سرمایه در صحنه جهانی به زنجیری پیشرونده از فجایع و تشنجات سیاسی و اجتماعی بدل می شود که همراه با فجایع اقتصادی دوره ای در هیئت بحران ها، استمرار انباشت را به امری امکان ناپذیر و شورش طبقه کارگر بین المللی بر ضد حاکمیت سرمایه را به ضرورتی تبدیل خواهد کرد.»
• البته قبل از همه، تئوریسین های چپ انقلابی به تأثیر متقابل جنگ بر خود جنبش کارگری کم بها می دادند:
• تفرقه میان رفرمیست ها و انقلابیون، بحث داخلی در زمینه مثلا اعتصاب عمومی خیلی وقت ها قبل از سال 1914 تسلط یافت و بعد از سال 1914 به اوج خود رسید و در انشعاب سازمانی قبل از همه بعد از پیروزی انقلاب اکتبر در روسیه (1917)، تا پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد شوروی (1991) در رویاروئی میان سوسیال ـ دموکرات ها و کمونیست ها، میان بین الملل دوم و بین الملل سوم تحکیم یافت.
• برای جنبش کارگری سوسیالیستی با توسعه جنگ جهانی، پارامترهای مفهومی و عملی ئی که آن در روند تشکیل خود در طول قرن نوزدهم از آن خود کرده بود، تغییر یافتند.
• امید رفرمیسم بر توسعه مسالمت آمیز سرمایه داری و «گرایشات متمدنانه» انبارگشته در آن، که با سیاست جنبش کارگری تقویت می شد، با توجه به قهر جنگ بی ثمر گشت.
• نیروهای انقلابی اما برعکس، در ماه اوت سال 1914، از تغییر موضع اکثریت رهبری حزب و سندیکا و همچنین بخش اعظم بدنه جنبش کارگری و غلطیدن به مواضع ناسیونالیستی و میلیتاریستی بویژه دچار شوک گردیدند.
• جنبش کارگری با سمتگیری مارکسیستی در عین حال بوسیله جنگ مجبور شد که تصورات خود راجع به «روندهای بحران اقتصادی و سیاسی» را مورد تجدید نظر قرار دهد.
• بویژه فریتس اشترن برگ در اثر خود راجع به امپریالیسم (1926) به این مسئله اشاره می کند:
• «جنگ به مثابه پیامد ضرور امپریالیسم، طرح توسعه مارکسی را در حلقه تعیین کننده ای پاره می کند.
• مارکس هنوز نمی توانست جنگ را بشناسد.
• زیرا او پس از پیدایش کاپیتالیسم، یعنی پس از مرحله انباشت اولیه سرمایه، کاپیتالیسم را تحت شرایطی تجزیه و تحلیل می کرد که همه فرم های اقتصادی ماقبل سرمایه داری در همه جا تار و مار می شدند.
• تحت این شرایط نمی توانست جنگ دول امپریالیستی فعال برای تقسیم سرزمین های غیر کاپیتالیستی میان خود وجود داشته باشد.
• جنگ در تمامت سیستم مارکسیستی نقش تعیین کننده ای بازی نمی کند.
• انقلاب سوسیالیستی تنها تاجگذاری تغییر اقتصادی است که بالضروره در روند توسعه فراتر کاپیتالیستی پدید می آید.»
• (فریتس اشترن برگ 1971، ص 299)
• فریتس اشترن برگ در زمینه موضع «رویزیونیست ها» ضمنا خاطرنشان می شود:
• «رویزوینیست ها بلحاظ درون اقتصادی می اندیشیدند.
• از این رو بود که مرتب در زمینه تضعیف دم افزون بحران های اقتصادی داد سخن می دادند.
• بی آنکه بدانند که فرم امروزین بحران، جنگ است.»
• (فریتس اشترن برگ 1971، ص 321 ـ 322)
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر