323 (329) ـ 411 هجری
(935 ـ 1020) میلادی
تحلیل واره ای از شین میم شین
شاهنامه
بخش چهارم
گفتار اندر آفرینش عالم
(935 ـ 1020) میلادی
تحلیل واره ای از شین میم شین
شاهنامه
بخش چهارم
گفتار اندر آفرینش عالم
• ز راه خرد بنگری اندکی
• که مردم به معنی چه باشد، یکی
• مگر مردمی خیره خوانی همی
• جز این را نشانی ندانی همی
• تو را از دو گیتی برآورده اند
• به چندین میانجی بپرورده اند
• نخستین فطرت، پسین شمار
• توئی، خویشتن را به بازی مدار
• شنیدم ز دانا دگرگونه ز این
• چه دانیم راز جهان آفرین
• نگه کن سرانجام خود را ببین
• چو کاری بیابی از این به گزین
• به رنج اندر آری تنت را روا ست
• که خود رنج بردن به دانش، سزا ست
• چو خواهی که یابی ز هر بد رها
• سر اندر نیاری به دام بلا،
• نگه کن بدین گنبد تیزگرد
• که درمان از اوی است و ز اوی است درد
• نه گشت زمانه بفرسایدش
• نه آن رنج و تیمار بگزایدش
• نه از جنبش آرام گیرد همی
• نه چون ما تباهی پذیرد همی
• از او دان فزونی، از او هم شمار
• بد و نیک نزدیک او آشکار
حکم چهارم
• ز راه خرد بنگری اندکی• که مردم به معنی چه باشد، یکی
• مفاهیمی که فردوسی در این حکم بکار می برد، عبارتند از «نگریستن از راه خرد»، «چه بودن مردمی» و «یکی»
1
مفهوم «یکی»
مفهوم «یکی»
• منظور حکیم طوس از مفهوم «یکی» کدام است؟
• آیا منظور او این است که اگر با چراغ خرد در پی کشف معنی انسان باشی، در آن صورت، فقط در ان صورت «شاگرد اول» (Number one) هستی؟
• بنظر حکیم طوس، اگر حدس ما درست باشد، شرط دست یابی به معنی آدمی، تفحص و تحقیق بکمک خرد است.
• پس خرد عالی ترین محکمه تاریخ است.
• این همان کلامی است که غول های بورژوازی آغازین در آغاز طلوع عصر جدید بر زبان خواهند راند.
• مراجعه کنید به خرد در تارنمای دایرة المعارف روشنگری.
• بدون خرد کشف معنی چیزها محال است.
• این نظر صریح حکیم طوس است.
• همین موضعگیری معرفتی ـ نظری فردوسی را با مواضع معرفتی ـ نظری نمایندگان بورژوازی واپسین از پوپر تا هایدگر و امثالهم مقایسه کنید و به عمق فاجعه پی ببرید.
کارل پوپر (منطق تحقیق ص 3)
• کردوکار محقق علوم عبارت است از جمله سازی و یا ساختن سیستمی از جمله ها و کنترل سیستماتیک آنها.
• محقق علوم تجربی باید بویژه به ساختن فرضیه ها و تئوری ها مبادرت ورزد و از طریق مشاهده و آزمایش آنها را به محک تجربه زند.
• منظور به اصطلاح «بزرگترین متفکر قرن بیستم» ساختن جملات دلبخواهی است که باید بنا بر معیارهای معینی از قبیل «عاری از تناقض بودن» سرهم بندی شوند.
• اما از آنجا که جملات یاد شده باید دلبخواهی باشند، به قول کارل پوپر، «غربال کردن» آنها، دستچین کردن آنها لازم می آید:
• «متد کنترل انتقادی بعدی، یعنی غربال کردن تئوری ها، بنظر ما همواره به شرح زیر خواهد بود:
• جملات مبتنی بر پیشگوئی بی دلیل، جرقه های ذهنی، فرضیه ها و سیستم نظری موقتی باید با یکدیگر و با جملات دیگر مورد مقایسه قرار گیرند تا معلوم شود که میان آنها چه رابطه منطقی برقرار است.» (پووپر، «منطق تحقیق» ص 7)
• فردوسی هزار سال پیش، از متفکران کذائی بورژوازی واپسین و معاصر، هزار سال جلوتر بوده است.
2
مفهوم «یکی»
مفهوم «یکی»
• شاید منظور فردوسی این بوده که اگر با چراغ خرد در صدد تفحص و تحقیق راجع به معنی انسان باشی، به یگانگی انسانی پی می بری.
• منظور از یگانگی انسانی اما کدام است.
• این نقطه نظر نیز یکی از اساسی ترین نقطه نظرهای هومانیسم و فلسفه روشنگری بوده است:
• انسان بی اعتنا به تفاوت های ظاهری، تصادفی و فرمال و فرعی، بی اعتنا به خاصیت متنوع خویش، موجودی نوعی (عامیت) است.
• انسان یگانه تقسیم ناپذیر است.
• انسان اصل است.
• انسان را نمی توان به عالی و پست، به خوب و بد، به نوکر و سرور، به آشنا و بیگانه تقسیم بندی کرد.
• انسان یگانه تقسیم ناپذیر است.
• اگر منظور حکیم طوس این باشد، این اوج هومانیسم است.
• و در عین حال مشت آهنینی بر پوزه فاشیسم، راسیسم، فوندامنتالیسم و غیره است.
3
مفهوم «معنی»
مفهوم «معنی»
• حکیم طوس با به خدمت گرفتن مفهوم «معنی»، دیالک تیک فرم و محتوا و دیالک تیک پدیده و ماهیت (نمود و بود) را به شکل دیالک تیک صورت و معنی بسط و تعمیم می دهد.
• ما در تحلیل فلسفه سعدی نیز بارها به دیالک تیک صورت و معنی برمی خوریم.
• دیالک تیک صورت و معنی و یا دیالک تیک ظاهر و باطن چیزی جز بسط و تعمیم دیالک تیک فرم و محتوا و یا دیالک تیک نمود و بود و یا دیالک تیک پدیده و ماهیت نیست.
• بنظر حکیم طوس، اگر با توسل به خرد در پی کشف معنی مردم (انسان) باشی، یعنی اگر بخواهی با چراغ خرد به ماهیت انسان پی ببری، به یگانگی انسان بطور کلی می رسی.
• این جوهر هومانیستی فلسفه فردوسی است.
• آنچه بظاهر حکم پیش پا افتاده ای می نماید، مرزبندی جدی با فلسفه های رنگارنگ قرون وسطی است.
• چرا مرزبندی جدی؟
• برای اینکه در این حکم، نگرش مونیستی فردوسی تبیین می یابد.
• اگر برداشت ما از این حکم درست باشد، حکیم طوس به یگانگی ماهوی انسان در تمام فرم های نمودین آن باور دارد، به انسانیت انسان ـ بی اعتنا به همه فرق ها، تفاوت ها و تضادهای فرمال.
• در جهان بینی فردوسی انسان در تلون صوری خویش، یگانه است.
• در جهان بینی هومانیستی فردوسی فرق های نژادی، مذهبی، ملی، طبقاتی و غیره فرق هائی فرعی، تصادفی و نمودین اند و نه فرق هائی اصلی، ضروری و ماهوی.
• بینشی با این ژرفا حدود سیصد سال پس از هجرت باور نکردنی است.
• فرج الله میزانی (جوانشیر) در اثر ارزشمند خود تحت عنوان «حماسه داد» توضیحات پژوهشی ارزشمندی در این زمینه ارائه داده است.
• فردوسی بدین طریق، صدها سال قبل از فلسفه کلاسیک آلمان، مقوله «انسان» را به طرزی علمی و انقلابی تعریف می کند.
• تقسیم ناپذیری انسان را، یگانگی انسان را، خداوارگی انسان را.
• انسان فردوسی بر خلاف انسان سعدی و حافظ به شریف و آشغال طبقه بندی نمی شود.
• در فلسفه سعدی هم از یگانگی انسان سخن می رود، از منشاء مادی واحد همه انسان ها:
سعدی
• بنی آدم اعضای یکدیگرند• که در آفرینش، ز یک گوهرند
• فردوسی به آفرینش، باور ندارد.
• هستی در فلسفه فردوسی بوسیله ایزد جان و داد و خرد از ناچیزی به چیزی مبدل می شود.
• خدای فردوسی مولد است تا آفریننده.
• اما سؤال این است که فردوسی چگونه به معنی انسان ها، یعنی به ماهیت انسان ها پی برده است؟
• سعدی یک گوهری انسان ها را از قصه آفرینش قرآن برداشته است.
• سؤال این است که فردوسی چگونه به شناخت ماهیت انسان نایل آمده است؟
• برای کشف ماهیت چیزها به تئوری شناخت علمی نیاز است.
• برای کشف ماهیت واحد انسانی، باید به سلاح فلسفه و خرد مجهز بود و گرنه گذار از فرم نمودین (ظاهر) متفاوت انسان ها به محتوای ماهوی واحد آنها دشوار خواهد بود.
• ز راه خرد بنگری اندکی
• که مردم به معنی چه باشد، یکی
• برای کشف ماهیت یگانه انسان ها باید دیالک تیک نمود و بود را، دیالک تیک صورت و معنی را در نظر داشت و نقش تعیین کننده را از آن بود (ماهیت، معنی) دانست.
• برای فردوسی ـ نه فقط در این بیت، بلکه در سراسر شاهنامه ـ نقش تعیین کننده در دیالک تیک صورت و معنی از آن معنی است.
• برای مارکس و انگلس و لنین نیز چنین است.
• غول آسائی ژرف اندیشی حکیم طوس در این است که او حدود هزار سال قبل از حکیمان پرولتاریا به این حقیقت امر رسیده است.
• و نه فقط به این حقیقت امر.
• اکنون فرمالیسم در مقیاس تمام ارضی یکه تاز میدان است.
• باور به فرمالیسم به معنی هزارسال عقب مانده تر از حکیم طوس بودن است.
• باور به فرمالیسم به معنی مطلق کردن صورت و فرم و ظاهر چیزها، پدیده ها و سیستم ها ست.
• باور به فرمالیسم به معنی هیچ انگاری ماهیت چیزها ست.
همه خردستیزان جهان، بدون استثناء انسان ستیز بوده اند.
آنها به یگانگی انسان ها باور نداشته اند و لذا انسان ها را به پست و برتر، نوکر و سرور، آشغال و عالی، کافر و مسلمان، شر و خیر، زن و مرد طبقه بندی کرده اند و گورستان هائی بی حد و سرحد شیار زده اند.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر