پروفسور گئورگ کلاوس
برگردان شین میم شین
برگردان شین میم شین
• مارکس (1818 ـ 1883 میلادی) و انگلس (1820 ـ 1890 میلادی) ایدئالیسم فلسفی هگلی را مورد انتقاد قرار می دهند و با پی ریزی ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی، بنیان های یک آموزش مقوله ای علمی را پدید می آورند.
• ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی نتایج و نکات مثبت موجود در تاریخ آموزش های مقوله ای را مورد بهره وری انتقادی قرار می دهد، هم از گسست سوبژکتیویستی رشته پیوند مقوله ها با واقعیت عینی (کانت) و هم از یکی انگاشتن پان لوژیکی مقوله ها با واقعیت عینی (هگل) اجتناب می ورزد.
• (پان لوژیسم مکتب فلسفی ئی است که وجود و اندیشه را یکسان می انگارد و جهان را با قوانین فکری (لوگوس) توضیح می دهد. پروکلوس و هگل. مترجم)
• ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی مقوله ها را به مثابه انعکاس های بطور تاریخی پدید آمده ماده، توسعه ماده و ماهوی ترین پیوندهای ماده بشمار می آورد.
• مقوله ها از دیدگاه ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی دارای بنیان های عینی و محتوای بطور عینی تعیین شده اند:
• مقوله ها نه فرم های بطور ماورای تجربی موجود فهم اند و نه می توانند بوسیله تفکر محض از طریق استقراء بدست آیند.
• (استقراء عبارت است از استخراج منفرد و خاص از عام. مثلا استخراج مفهوم منفرد و یا خاص چنار از مفهوم عام درخت. مترجم)
• مقوله ها را تنها ببرکت تعمیم سیستماتیک شناخت بشری و در وهله اول ببرکت تعمیم نتایج علوم گوناگون می توان بدست آورد.
• مقوله ها ـ اما ـ ماهیت های به اصطلاح ابدی نیستند.
• مقوله ها در ماتریالیسم دیالک تیکی بطور تاریخی، یعنی در پیدایش و توسعه شان در نظر گرفته می شوند.
• پیشرفت شناخت (معرفت) بشری به غنی تر و دقیقتر شدن مقوله های فلسفی منجر می شود.
• مقوله ها در فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی سیستم بهم پیوسته ای را تشکیل می دهند.
• سیستمی از آن دست، که مقوله ها در آن، ستون فقرات جهان بینی ماتریالیستی ـ دیالک تیکی را تشکیل می دهند.
• ستون اصلی این سیستم، عبارت است از مقوله ماده.
• مقوله های حرکت، مکان و زمان با مقوله ماده پیوند تنگاتنگ دارند.
• مقوله های حرکت، مکان و زمان بیانگر شیوه هستی و فرم وجودی ماده اند.
• مقوله های ماده و حرکت در پیوندی جدائی ناپذیر با مقولات زیر قرار دارند:
1
• علیت و تأثیر متقابل
2
• ضرورت و تصادف
3
• قانون
• زیرا این مقوله ها همگی، تعین های ماهوی عام ماده را منعکس می کنند.
• (تعین عبارت است از مرزبندی اوبژکتی از اوبژکت های دیگر و یا مفهومی از مفاهیم دیگر. مترجم)
• دیگر مقولات ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی نیز به همین سان، در پیوند تنگاتنگ با یکدیگر قرار دارند.
• البته نوع روابط آنها می تواند متفاوت و به قرار زیر باشد:
1
• رابطه سلسله مراتبی (هیرارشی)
2
• رابطه همترازی
3
• رابطه لازم و ملزومی (تقارن)
• مقولات فلسفی با اصول و قوانین ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی یکی نیستند، اما در پیوند تنگاتنگی با آنها قرار دارند.
• قوانین بر اساس رابطه مقوله ها تبیین می شوند (مثلا قانون وحدت و «مبارزه» اضداد)
• مقوله ها خواص و روابط ماهوی را منعکس می کنند، ولی برای انعکاس هر قانونمندی به مقولات بیشمار و یا به یک مقوله و تعدادی از مفاهیم نیاز می افتد.
• مقولات ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی از اهمیت نظری و عملی بزرگی برخوردارند.
• این مقوله ها برای درک جهان بینی مارکسیستی ـ لنینیستی از اهمیت بنیادی برخوردار اند.
• زیرا در مقوله های اصلی موضوع، اصول و قوانین ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی بطرز همه جانبه و فراگیری مطرح می شوند.
• مقولات ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی نقاط گرهی شناخت اند.
• (به عبارت دیگر همه راه های شناخت به مقوله های یاد شده ختم می شوند، همانطور که همه راهها در جهان باستان به رم ختم می شدند. مترجم)
• مقولات ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی ـ بمثابه تعمیم عینی نتایج ماهوی علوم مختلف ـ می توانند در هرکدام از علوم منفرد (زیست شناسی، روانشناسی، شیمی، جانورشناسی و ... مترجم) به عنوان راهنمای اسلوبی (متدی) مورد استفاده قرار گیرند.
• مقوله های اساسی علوم منفرد در پیوند تنگاتنگی با مقوله های فلسفی قرار دارند.
• استفاده درست از مقوله های فلسفی در تحقیقات علمی موجب تسهیل و تسریع پیشرفت علوم می شود.
• و بالاخره، مقولات فلسفی در تفکر شناسنده نقش بسیار ارزشمندی بازی می کنند.
• مقوله ها بلافاصله پس از تشکیل به کسب استقلال نسبی نایل می آیند و بمثابه فرم های کامل، در مقابل هر محتوای تجربی (معرفتی) قد علم می کنند.
• محتواهای تجربی (معرفتی) بکمک مقوله ها مورد حلاجی فکری قرار می گیرند.
• مقوله ها ـ بدین معنا ـ در روند شناخت حالت اپریوری فونکسیونی نسبی واقعی پیدا می کنند (به یک نوع بی نیازی و استقلال نسبی از تجربه مشخص دست می یابند. مترجم)، هر چند که آنها در مجموع دارای محتوا و منشاء عینی و تجربی هستند.
• (اپریوری (ماورای تجربی)، در فلسفه ماقبل کانت، بمعنی شناختی است که توسط عقل، مستقل از هر تجربه و قبل از هر تجربه، بواسطه استنتاج منطقی حاصل می آید و همچنین به معنی شناخت جدیدی است که بر بنیان معارف موجود بدست می آید، بدون این که تجربه در پیدایش آن نقشی بازی کرده باشد. ضد اپریوری، اپوستریوری است. مترجم)
• در عصرحاضر بررسی دقیق و همه جانبه آموزش مقوله ای ماتریالیستی ـ دیالک تیکی بر بنیان رهنمودهای مارکس، انگلس و لنین، یکی از وظایف اصلی فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی است.
• مفهوم مقوله تنها در فلسفه مورد استفاده قرار نمی گیرد.
• مقولات فلسفی را می توان تا حد معینی، مقولات مطلق تلقی کرد.
• زیرا آنها را نمی توان به مفاهیم عامتر دیگری تقلیل داد.
• اما هر علم منفرد نیز سیستم مقوله ای خاص خود را دارد.
• مقوله های هر علم منفرد، عامترین مفاهیم مربوط به آن علم را تشکیل می دهند.
• برای مثال علم فیزیک دارای مقوله های زیر است:
1
• جرم
2
• شدت میدان مغناطیسی و یا الکتریکی.
3
• شدت میدان الکتریکی
• عامترین مفاهیم علوم منفرد تنها در چارچوب هر کدام از آنها و در رابطه با موضوع علم مورد نظر می توانند مقوله نامیده شوند.
• ولی در خارج از این چارچوب به درجه مفاهیم خاص تنزل می یابند و مقام مقوله ای خود را از دست می دهند.
• مثلا مقوله های جرم و شدت میدان مغناطیسی در مقایسه با مقوله ماده، مفاهیمی بیش نیستند و ارزش مقوله ای ندارند.
• از این رو ست که مقولات ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی ـ در تحلیل نهائی ـ شالوده مقولات علوم منفرد را تشکیل می دهند.
• مراجعه کنید به دیالک تیک، شناخت
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر