سرچشمه: نشریه جهان نوین
http://jahanenovin.blogspot.com
http://jahanenovin.blogspot.com
• شب چه با اصرار می پوشد سیاه
• هرچه اختر بیند اندازد به چاه
• ماه را در گوشهی زندان کین
• کرده آلوده به کیش اهل دین
• از چه می آلاید این سامان به قیر
• شمع و شبتاب از چه این سان گوشه گیر
• ترس از کوری پر ایمان گرفت
• جن ز بسم الله این شب جان گرفت
• خندهی مستانه اش را دیدهای؟
• «میوه ی انصاف» او را چیدهای؟
• خندهاش دود سیاه و سرد بود
• میوهی باغ اش ذغال و گرد بود
• وحشت کوری قلم را لال کرد
• شیرهای بیشه را بی یال کرد
• وحشت از گم کردن ره، شد شعار
• پای رفتن شد چو سنگ کوهسار
• آنک آنک چند سالک پا به راه
• نرم نرمک پشت هم تا رزمگاه
• گه یکی پایش به سنگی می گرفت
• گاه سنگی پای لنگی می گرفت
• عاشقی آتش فکند از داغ دل
• بر ره تاریک و شب ز آن شد خجل
• بعد از آن شبتاب و شمع آزاد شد
• شعلهی اندک از آن پس باب شد
• مدعی های دروغین با خدنگ
• حمله ها کردند از شهر فرنگ
• آن یکی گفتش که ای مردم هوار
• با یکی گل کی رسد آخر بهار
• و آن دگر مستهزی شبتاب شد
• شمع هم از سخره اش بیتاب شد
• شب هنوز هم خندهها دارد به لب
• لیک این خنده نمی کاهد ز تب
• عاشق و شبتاب و شمع و سرخگل
• پشتگرم از هم، بنا کردند پل
• پل ز جان خویش تا مرز پگاه
• ای شمایان ما همین دیدیم راه
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر