۱۳۹۰ اردیبهشت ۳۱, شنبه

شعري براي تنهايي مردم جهان (1)

پرتره ای از الفرو سیکوه ئیروز

مینا اسدی
شعری از دفتر شعر مینا تحت عنوان
دریا پشت تردیدهای تو ست!
اکتبر سال 2001

شعري براي تنهايي مردم جهان


• ب

• مثل بمب
• مثل برنج
• مثل باروت

• رؤياي دريا داشت ماهي

• رؤياي دريا داشتم من

• كابوس مرداب را تاب آورد

• كابوس مرداب را تاب آوردم

• به خرده ناني قناعت كرد

• قناعت كردم

• تو بودي كه تاب نياوردي.


• در خواب بودم

• كابوس بود، خواب هايم

• در خواب به من تازيانه زدي


• تو آغاز كردي

• با بمب و
• برنج
• و باروت

• گرسنه بودم من

• گرسنه بودم من
• پابرهنه
• سرگردان
• در كوچه ها مي گشتم
• مي گشتم

• ويران بودم من

• ويران
• از ويراني كودكانم
• از ويراني زنانم

• مردانم را پيش از آن برده بودي

• بازگشتني در كار نبود
• نه حتا
• پيراهني براي بوييدن

• چرا صلح نمي خواستم

• مي خواستم

• ستيزه جو نبودم من

• صلح مي خواستم

• و گوشه اي از خاك جهان را

• ـ كوچك ـ
• براي آن، كه بياسايم
• و چهره ها را مرور كنم

• تار و درهم بود تصاوير

• ـ تصويرها پيش از اين سوخته بودند
• سوزانده بودي شان تو ـ

• به كابوس رضايت داده بودم

• به اندك
• به اندك
• به ذره
• به قطره

• تا فقط باشم


• نگذاشتي

• ...
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر