دریادلان
من اشک سنگ را شب مهتاب دیده ام
من عشق را به پرده صد رنگ دلپذیر
با پاکی سحر به تماشا نشسته ام
در چشمه سار نور سپید ستاره ها
با شست و شوی خویش ز هر رنگ رسته ام
من شعر را ز خنده شیرین کودکان
من نغمه را ز رقص لطیف نسیم صبح
ایثار را ز دیده بی خواب مادران
آزادگی ز گوشه تاریک کلبه ها
بی تابی از شبان شرربار انتظار
بخشایش از زمین و شکوفائی از بهار
بر گرفته ام، که دسته گلی ارمغان کنم
بر هر که او به راه رهائی است پایدار
من بانگ کوه و نغمه دریا شنیده ام
دریا دلان سخت تر از کوه دیده ام!
من اشک سنگ را شب مهتاب دیده ام
فریاد کوه و خنده دریا شنیده ام
من عشق را به پرده صد رنگ دلپذیر
با پاکی سحر به تماشا نشسته ام
در چشمه سار نور سپید ستاره ها
با شست و شوی خویش ز هر رنگ رسته ام
من شعر را ز خنده شیرین کودکان
من نغمه را ز رقص لطیف نسیم صبح
ایثار را ز دیده بی خواب مادران
آزادگی ز گوشه تاریک کلبه ها
بی تابی از شبان شرربار انتظار
بخشایش از زمین و شکوفائی از بهار
بر گرفته ام، که دسته گلی ارمغان کنم
بر هر که او به راه رهائی است پایدار
من بانگ کوه و نغمه دریا شنیده ام
دریا دلان سخت تر از کوه دیده ام!
دریادلان
شعری ماندگار از
ژاله اصفهانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر