یا انقلاب و یا ابدیت استثمار، ستم و بحران
هانس هاینتس هولتس
برگردان میم حجری
3
مواد منفجره اجتماعی
هانس هاینتس هولتس
برگردان میم حجری
3
مواد منفجره اجتماعی
• در مقیاس جهانی، دره ای میان فقرا و اغنیا دهن باز کرده و روز به روز ژرفتر و ژرفتر می گردد.
• اعلام ارقام تولید و فروش و قبل از همه، آماجگذاری های کذائی صنعت برای سرپوش نهادن بر این حقیقت امر صورت می گیرد.
• سرمایه داران در کوتاهمدت از این پدیده سود می برند که در کشورهای در حال توسعه، طبقه متوسطی با قدرت خرید جدیدی تشکیل می گردد.
• این طبقه متوسط اما لایه اجتماعی باریکی است و در برابر آن توده های بیشمار خاکسترنشین صف کشیده اند که تعدادشان رو به فزونی دم افزون است.
• همین روند در کشورهای غنی نیز به شکل تخریب دردناک شبکه رفاه اجتماعی جامه عمل می پوشد.
• این روند، اما در بیشتر نقاط جهان به معنی گرسنگی عریان است:
• آماری که مؤسسات وابسته به سازمان ملل متحد در زمینه سطح زندگی، تغذیه ناکافی و میزان مرگ و میر کودکان انتشار می دهند، تکاندهنده اند.
• چند هزار ثروتمند کلان اما نمی دانند که با ثروت کلان خود چه باید بکنند.
• تنها کاری که از دست شان برمی آید، کلاه گذاشتن بر سر یکدیگر در بازار بورس است تا گروهی از آنها ثروتمندتر شود.
• مواد منفجره اجتماعی روز به روز تلنبارتر می شود.
• اما از آگاهی به این مسئله هنوز خبری نیست که نبرد در کدامین جبهه ها باید جریان یابد و چه باید کرد که نه به تصحیح این و یا آن آسیب، بلکه به سرنگونی نظامی منجر شود که کهنه گشته و از کار افتاده است.
• لنین مؤکدا می گفت که بدون تئوری انقلابی، پراتیک انقلابی نمی تواند وجود داشته باشد.
• اکنون ما شاهد پیدایش وضعیت شورشی شدت یابنده ای هستیم.
• علاوه بر این، اینجا و آنجا هم واکنش انزجارآمیزی به چشم می خورد.
• از پراتیک انقلابی سازمان یافته اما هنوز خبری نیست.
• کاری که کنفرانس روزا لوکزمبورگ در زمینه تئوری انجام می دهد، بخش ضرور پراتیک انقلابی است.
• زیرا تئوری انقلابی ئی وجود نخواهد داشت، اگر حول هسته مرکزی خودآگاهی تشکیل نگردد.
• شکی نیست که تئوری به تنهائی کافی نیست و باید وارد مرحله عمل شود.
• عمل توده ها تنها در فرم سازمان یافته می تواند مؤثر واقع شود.
• سازمان انقلابی نیرومند به مثابه هسته پراتیک انقلابی صرفنظرناپذیر است!
• ظاهرا حاکمان (بالائی ها) تاکنون بیشتر از محکومان (پائینی ها) به این حقیقت امر واقف بوده اند.
• حاکمان (بالائی ها) نقشه ها و عملیات سرکوب را تدارک می بینند و ابزارهای لازم را فراهم می آورند.
• امپریالیسم همه جا با گذار به متدهای فاشیستی در رابطه است.
• در ایالات متحده جلوگیری از پایمال گشتن قانون اساسی و هنجارهای قانونی فقط تک و توک از سوی قضات مستقل انجام می گیرد.
• در آلمان قوانین امنیتی بوسیله شوی بله (از سران حزب دموکرات ـ مسیحی) تصویب شده اند.
• تروریسم در مقیاس جهانی به بهانه ای برای توجیه خودسری پلیسی بدل شده است.
• امپریالیسم نه تنها با سیاست خارجی تجاوزگرانه خویش، بلکه با سیاست داخلی سرکوبگرانه خویش توده ها را زیر ضربه قرار می دهد.
4
دیالک تیک مسئله قدرت
دیالک تیک مسئله قدرت
• مارکس می آموزد که دولت فرم سازمانی حاکمیت است.
•
• (ما برای تمیز مفاهیم «قدرت» و «حاکمیت» از یکدیگر این دو مفهوم را به اختصار توضیح می دهیم:
• مفهوم قدرت به قول ماکس وبر، به اصطلاح «فرم نیافته» است.
• مفهوم قدرت، کلیه انواع اعمال برتری اجتماعی را که بطور بیواسطه پا به عرصه بروز می نهند، در بر می گیرد:
• از قدرت عالیه دولت و تناسب قدرت در حیات اقتصادی و کاری تا به اصطلاح «قدرت» پدر در خانواده و «قدرت» سخنران در مقابل مخاطبین خود.
• جنبه محتوائی روابط مبتنی بر این گونه از قدرت را ـ اما ـ وقتی می توان تعیین کرد، که آن را اولا در فرم خاصش در نظر بگیریم، ثانیا مناسبت آن را با حاکمیت اجتماعی قابل اثبات، مورد بررسی قرار دهیم.
• حاکمیت اینجا به معنی برخورداری مؤسساتی تضمین شده بخشی از جامعه، در مقابل بخش دیگر آن تلقی می شود.
• برخورداری، یک واقعیت امر اقتصادی است.
• برخورداری عبارت است از تصاحب یکجانبه بخش هائی از محصول کار دیگران.
• شالوده مؤسساتی چنین مناسبتی نیز ـ در وهله اول ـ از نوع اقتصادی آن است:
• مالکیت بر زمین، سرمایه و یا وسایل اقتصادی دیگر. مترجم)
• دولت های بورژوائی نیز علیرغم داشتن قانون اساسی دموکراتیک، فرم حاکمیت بورژوازی کاپیتالیستی اند.
• دولت های بورژوائی دیکتاتوری سرمایه اند.
• تنها در کمونیسم است که دولت و همراه با آن حاکمیت انسان بر انسان زوال می یابد (می میرد)
• لنین عملا نشان داد که دولت میدانی است که در آن انقلاب به صورت تسخیر قدرت دولتی جامه عمل می پوشد.
• دولت در سوسیالیسم هنوز زوال نمی یابد.
• در سوسیالیسم، حاکمیت به جای قرار داشتن در دست اقلیت حاکم (بالائی ها) در اختیار اکثریت محکوم و تحت سلطه (پائینی ها) قرار می گیرد.
• در چنین شرایطی می توان زوال دولت را در دستور روز قرار داد و رهبری کرد.
• باید با صراحت تمام بگوئیم که در حال حاضر جامعه سوسیالیستی وجود ندارد.
• در بهترین حالت، جوامع در حال گذار به سوسیالیسم در کوبا و چین وجود دارند.
• پیروزی و شکست این گذار به عوامل زیر بستگی خواهد داشت:
1
• به مبارزه طبقاتی
2
• به تسخیر قدرت و اعمال قدرت بوسیله پرولتاریا.
• دیکتاتوری پرولتاریا آغاز پایان دیکتاتوری پرولتاریا ست!
• هرکس این دیالک تیک را (دیالک تیک آغاز و پایان) را نمی فهمد، باید قبل از همه با چگونگی مبارزه ما آشنا شود.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر