۱۳۸۹ دی ۲۹, چهارشنبه

سفری در کودکی

Frederic Edwin Church Aurora Borealis
حجت کرمی تنگ برد سفید
pivaredel.blogfa.com

• سر به راه، پا به پای آفتاب
• درخیال جنگل کْنارهای سرخ
• کودکی که راه می سپرد با شتاب

• ... می رود ولی نمی رسد
• پایش ازعذاب خستگی ستوه
• رو به رویش ایستاده استوار، کوه

• رنج تشنگی، ملال راه
• ترس و اضطراب
• خوف گم شدن، سقوط، التهاب

• درمیان بیشه در شکاف کوه
• چک چک صبور آب، آب سرد
• می تکاند از دلش غبار درد

• می رود درون بیشه با درنگ
• آب را به لب رسانده با ولع
• ناگهان صدای غرش پلنگ

• ترس، خستگی، سکوت بیشه یا خیال
• غرش پلنگ یا غریو رود
• هرچه بود، جرأت قرار را ربود

• مثل یک غزال درهجوم شیر می دوید
• در دلش هزار بار مرد و زنده شد ...
• کی به کومه‌ی نئین دوست می رسید؟

• ... باد می دمید در مشام کوه
• رود می خزید در میان دشت
• مرغزار و جنگل کُنار... وه چه باشکوه!

• واق سگ، صدای گله، بوی روستا
• کودکی که ایستاده بود در حضور یک درخت
• درخیال شهر خواب، پشت ناکجا ...

کنار یعنی درخت سدر
پایان

۱ نظر: