۱۳۸۹ بهمن ۲, شنبه

تکنیک و تکنیسیسم (1)

تکنیک (فن)
کلاوس دیتر ووستنک
برگردان شین میم شین


تکنیک (فن) به کلیه چیزهای مادی مصنوعی اطلاق می شود که انسان در کرد و کار هدفمند خود برای «تغییر هدفمند پیش اندیشیده» اشیاء، مورد استفاده قرار می دهد.
• انسان برای این کار، خواص معینی از آن چیزها را، یعنی تأثیرات مادی قانونمند طبق نقشه ترکیب شده و در شیوه تأثیرگذاری، سازمان یافته آنها را با پیش اندیشی کم و بیش آگاهانه و برنامه ریزی شده، بمثابه «وسیله قدرت»، بمثابه تقویت و تکمیل توانائی های محدود اعضای طبیعی خویش مورد استفاده قرار می دهد.

• تکنیک ـ بدین طریق ـ شالوده مادی تعیین کننده ای برای ارتقای راندمان کار است.
• انسان ها بکمک تکنیک از حد و مرز حیاتی ـ طبیعی جهان عضوی خود پا فراتر می نهند، طبیعت را گام به گام زیر سلطه خویش می گیرند و ـ اگر مالکیت خصوصی بر وسایل تولید را لغو کنند و سوسیالیسم و کمونیسم را توسعه دهند ـ به قول کلاسیک های مارکسیسم، «جذب و دفع خود با طبیعت را بطور عقلائی تنظیم می کنند، تحت کنترل همبودی خویش در می آورند، به جای غلام حلقه بگوش طبیعت ـ بمثابه نیروی کور ـ شدن، جذب و دفع خود با طبیعت را با صرف کمترین نیرو و تحت مناسب ترین شرایط منطبق با طبیعت انسانی و تحت مطلوب ترین شرایط به انجام می رسانند.»

• تکنیک محصول روند کار است، حتی ار در خارج از تولید، به عنوان مثلا تکنیک پزشکی، تکنیک هنری، تکنیک ورزشی و یا نظامی مورد استفاده قرار گیرد.
• تکنیک از همان آغاز و ماهیتا فقط بمثابه وسیله کار و به عبارت دقیقتر، بمثابه ابزار تولید پا به عرصه وجود می نهد.
• بنا بر این تعریف فونکسیونی، کالاهای فنی مصرفی، کالاهای نیمساخته و غیره هنوز تکنیک تلقی نمی شوند.
• چنین چیزهائی تنها ـ بلحاظ منشاء و ساخت ـ طبیعت مصنوعی و فنی دارند، البته بمثابه فراورده و یا محصول کار و نه بمثابه وسیله کار.

روش های کرد و کار مادی (مثلا تکنولوژی، کارهای هنری بر روی مواد و غیره) بمثابه روندهای رئال تأثیرگذاری مادی بر اوبژکت کرد و کار با خواص تکنیک منطبق با خویش، پیوند ناگسستنی دارند و به عبارت دقیقتر در تأثیرات متقابل داخلی و خارجی آنها تجسم می یابند.
• آنها ـ از این رو ـ جزو تکنیک محسوب می شوند.
• اما تئوری های این روش ها (مثلا علم تکنولوژی) و ابزارهای فنی (مثلا علوم فنی) ـ برعکس ـ تکنیک تلقی نمی شوند.

• ماهیت تکنیک و نقش آن در زندگی انسان ها از پیدایش و فونکسیون آن در روند کار سرچشمه می گیرد.
• انسان برای زیستن و برای توسعه و تکامل خویش باید فراورده هائی را تولید کند که به قول کلاسیک های مارکسیسم، «مواد طبیعی متناسب با حوایج انسانی اند و از طریق تغییر فرم آنها پدید می آیند.»

• هر تغییر در چیزهای طبیعی فقط می تواند از طریق تأثیرگذاری های مادی صورت گیرد، تأثیرگذری هائی که بنا بر قانونمندی های مادی اعمال می شوند.

به قول کلاسیک های مارکسیسم، «انسان در تولید فقط می تواند مثل خود طبیعت عمل کند، یعنی فقط می تواند فرم مواد را تغیر دهد.
• حتی بیشتر از این.
• در خود این فرمدهی، خود انسان از سوی نیروهای طبیعی بطور لاینقطع پشتیبانی می شود.»

• در هیئت روند کار، «نخست روندی میان انسان و طبیعت برقرار می گردد، روندی که در آن، انسان «خود را بمثابه یک قدرت طبیعی» ، «بمثابه یک قدرت طبیعی دستاموز و تربیت شده، در فرم صرفا طبیعی و خودپو» با طبیعت روبرو می شود.
• انسان «نیروهای طبیعی متعلق به اندام خویش را، بازو و پا، سر و دست را به حرکت می اندازد تا مواد طبیعی را فرم مفیدی برای زندگی خویش بخشد.»

• اینها مهمترین ابزارهای کار مستقیم او هستند.
• علاوه بر این، قبل از همه در آغاز، «وسایل تولیدی که بطور طبیعی وجود دارند، نیز حاکی از وجود رابطه ای میان مواد طبیعی و کار انسانی نیستند.»
اعضای طبیعی که بمثابه «وسایل کار» در قبال طبیعت خارجی بطور مستقیم مورد استفاده قرار می گیرند ـ بلحاظ فیلوژنتیکی ـ پیشمرحله (و در آغاز، سرمشق) تکنیک محسوب می شوند.

• (فیلوژنی یعنی توسعه و تکامل موجودات زنده بلحاظ منشاء تاریخی و پیداش انواع در تاریخ کره زمین. مترجم)

• «داروین توجه ما را به تاریخ تکنولوژی طبیعی جلب کرد، یعنی به تشکیل اعضای گیاهی و حیوانی، بمثاب ابزارهای تولید برای زندگی گیاهان و حیوانات.
• آیا جلب توجه به تاریخ تشکیل اعضای مولد انسان اجتماعی، جلب توجه به پایه مادی هر فرماسیون اجتماعی خاص از اهمیت کمتری باید برخوردار باشد؟»، مارکس می پرسد.

• پایه روند واقعی کار انسانی را اما وسایل کار تشکیل می دهند، وسایل کاری که تهیه و تولید می شوند، یعنی وسایل کار فنی.
• این روند با استفاده از ابزارهای کار شروع می شود، بعد نوبت به ماشین ها می رسد و بعدها سیستم های اوتوماتیکی تولید پا به صحنه تاریخ می نهند.

(مفاهیم روند کار، ابزار کار، وسایل کار، ماشین و اوتوماسیون مستقلا تشریح خواهند شد. مترجم)
تکنیک بمثابه واسطه ای میان انسان و موضوع کار (و در نهایت طبیعت)، «شیئی است، که کارگر را قادر می سازد»، تا بوسیله آن، یعنی بطور با واسطه، «از آن بمثابه وسیله قدرت استفاده کند و بر چیزهای دیگر بطور هدفمند تأثیر گذارد.»

• بنابرین، تکنیک هم انتقال دهنده و هم تقویت کننده کرد و کار انسان است، انسانی که بمثابه سوبژکت روند کلی، میان تکنیک و موضوع کار رابطه بر قرار می کند.
• تکنیک به انسان بمثابه «ناقل کرد و کار او» خدمت می کند.
• تکنیک واسطه انتقال تأثیر کار انسان بر اشیاء (موضوع کار) است.
• انسان بدین طریق، بطور روز افزونی «سوبژکتی جلوه می کند که بمثابه کرد و کار بر کلیه نیروهای طبیعی نظام می بخشد.»

• استفاده از تکنیک، یعنی لزوم قرار گرفتن تکنیک میان انسان بمثابه ارگانیسم و طبیعت، تا دامنه و درجه «نیروهای طبیعی» (نیروهای طبیعی ئی که به تأثیرگذاری هدفمند و آماجگرا واداشته می شوند که به معنی دامنه و درجه خواص و یا قانونمندی های عینی مستعمل ماده کیفیتا بی پایان است) از مرزها و امکانات کیفی اعضای طبیعی انسانی آزاد گردد، تا اینکه تکنیک بطور کلی، با شیوه تأثیرگذاری اش قابل مقایسه، قابل پیوند و قابل انطباق با کار انسانی نمودار گردد.

• به قول کلاسیک های مارکسیسم، «همانطور که انسان برای تنفس به ریه احتیاج دارد، به همان سان هم برای مصرف مولدانه نیروهای طبیعی به انساندستواره ای نیاز دارد.
• برای بهره مندی از نیروی محرکه آب به چرخاب نیاز هست.
• برای بهره مندی از انعطاف بخار به ماشین بخار نیاز هست.»

• تکنیک ـ بدین وسیله ـ بطور بنیادی (بلحاظ «اونتولوژیکی») و نه بلحاظ فونکسیونی به کیفیتی مغایر با طبیعت مبدل می شود.
• تکنیک یکی از شیوه های بود مادی قوانین طبیعی است و یا یکی از شیوه های اثر گذاری قوانین طبیعی است.
• تکنیک «نیروی طبیعی» ئی است که بر طبیعت اثر اعمال می کند.

· تکنیک ـ بلحاظ محتوا ـ چیزی طبیعی است، اما همزمان چیزی مصنوعی است و مشروط به تاریخ پیدایش خویش، چیزی است که با اهداف و فونکسیون های حیاتی انسان منطبق است.
• تکنیک «شیئ طبیعی دگرگون گشته» است.
• حتی بمراتب فراتر از این:
• تکنیک ـ بلحاظ فونکسیونی ـ به انسان اجتماعی و فیزیکی و در نهایت به مغز و شعور انسانی گره خورده است، بوسیله انسان پدید آمده است و لذا تابع انسان است:
• «چیز طبیعی ـ بدین طریق ـ به عضو کرد و کاری انسان بدل می شود، عضوی که انسان خود به اعضای بدن خویش اضافه می کند و بکمک آن، هیئت طبیعی خویش را ـ به رغم انجیل ـ طولانی تر می کند»، مارکس می گوید.

• تصادفی نیست که تکنیک در آغاز و به همین دلیل، بشدت در جهت تقلید از فرم ها و فونکسیون های دست، اعضاء و ارگان های انسانی سیر می کند.
• زیرا ـ بدین طریق ـ تجارب انسانی بطور بیواسطه به آگاهی می گذرند.
• زیرا تمامت ارگانیسم می تواند آن را در کمال سهولت بطور مستقیم بکار گیرد.
• اما نقش تعیین کننده معارف علمی در تشکیل تکنیک هر چه بیشتر می شود، شیوه فونکسیونی آن از فرم های حرکتی خاص انسان و بویژه از فرم های حرکتی کار دستی انسان فاصله می گیرد. (ماشین)
• مراجعه کنید به ماشین

• بدین طریق نه تنها در جنس و انرژی، بلکه در سازمان یافتگی سیستم های فنی و دینامیسم آنها شکاف فونکسیونی دوگانه ای پدیدار می گردد:
• کرد و کار (جسمی و روحی) انسان از سوئی بطور بیواسطه فقط به تسلط بر وسیله کار ـ بمثابه سیستم ماشینی ـ خدمت می کند، خود سیستم ماشینی اما از سوی دیگر، در عرصه اثرگذاری بر موضوع کار، توان های بزرگتر جدیدی را و ابعاد و ظرفیت های اطلاعاتی فیزیکی همه جانبه تر از آنچه که انسان بدستیاری «دست» تولید می کند، آزاد می سازد.

• (مراجعه کنید به انسان ـ ماشین ـ سیستم)

• تولید چیزها ـ در توسعه آتی روند کار ـ هر چه بیشتر به عهده صرف «روند فنی کار» مستقل واگذار می شود، روند فنی کاری که انسان ـ بمثابه سوبژکت فعال ـ بلحاظ عمدتا جسمی کمتر و بلحاظ نیروی دانش، بمراتب بیشتر تحت تسلط خویش می گیرد:

• «این دیگر، کارگر نیست که شیئ طبیعی دگرگونگشته را بمثابه عضو واسط در میان خود و اوبژکت قرار می دهد، بلکه این روند طبیعی بدلگشته به روند صنعتی است که وسیله کار را میان خود و طبیعت غیر ارگانیک جا می دهد، طبیعت غیر ارگانیکی که آن از عهده کنترلش برمی آید»، مارکس می گوید.

• تکنیک نیز ـ بمثابه فراورده کار ـ نتیجه کرد و کار ایده ای، آگاهانه و هدفمند (بر طبق هدف) انسان است.
• بدون آنکه به این دلیل خصلت مادی اش زیر علامت سؤال قرار گیرد.

(مراجعه کنید به کار)

• همانطور که مغز در مراحل آغازین کار، در فونکسیون مرکزی و اصلی روز افزون خویش اعضای بدن را بمثابه قدرت طبیعی (قدرت طبیعی ئی که انسان حاضر و آماده از آغاز در اختیار دارد) در طبیعت خارجی «به حرکت در می آورد، تنظیم و کنترل می کند» ، به همان سان نیز در روند توسعه یافته کار، بوسیله کرد و کار شعور، هم در مرحله بکار انداختن «ارگان های» طبیعی ـ انسانی و مصنوعی ـ فنی متحد با هم انسان در تولید و هم در مرحله کیفی عالی تر اوتوماتیزاسیون بغرنج ، بکار می اندازد.

• «طبیعت ماشین نمی سازد.
• ماشین ها فراورده صنعت انسانی اند.
• ماشین ها مواد طبیعی اند که در نتیجه اعمال اراده بر طبیعت و یا در نیتجه به کار انداختن آن در طبیعت به ارگان های انسانی بدل گشته اند.
• ماشین ها ارگان های مغز انسانی اند که به دست انسان ساخته شده اند.
• ماشین ها نیروی دانش شیئیت یافته اند.»

• توسعه ماشین ها «نشان می دهد که دانش اجتماعی عام تا چه اندازه به نیروی مولد بیواسطه بدل شده است، که نیروهای مولده جامعه تا چه درجه ای ـ نه فقط در فرم دانش، بلکه بمثابه ارگان های بیواسطه پراتیک اجتماعی ـ تولید شده اند»، مارکس می آموزد.

• مراجعه کنید به علم، انقلاب فنی.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر