تکنیک (فن)
کلاوس دیتر ووستنک
برگردان شین میم شین
• تکنیک (فن) به کلیه چیزهای مادی مصنوعی اطلاق می شود که انسان در کرد و کار هدفمند خود برای «تغییر هدفمند پیش اندیشیده» اشیاء، مورد استفاده قرار می دهد.
• انسان برای این کار، خواص معینی از آن چیزها را، یعنی تأثیرات مادی قانونمند طبق نقشه ترکیب شده و در شیوه تأثیرگذاری، سازمان یافته آنها را با پیش اندیشی کم و بیش آگاهانه و برنامه ریزی شده، بمثابه «وسیله قدرت»، بمثابه تقویت و تکمیل توانائی های محدود اعضای طبیعی خویش مورد استفاده قرار می دهد.
• تکنیک ـ بدین طریق ـ شالوده مادی تعیین کننده ای برای ارتقای راندمان کار است.
• انسان ها بکمک تکنیک از حد و مرز حیاتی ـ طبیعی جهان عضوی خود پا فراتر می نهند، طبیعت را گام به گام زیر سلطه خویش می گیرند و ـ اگر مالکیت خصوصی بر وسایل تولید را لغو کنند و سوسیالیسم و کمونیسم را توسعه دهند ـ به قول کلاسیک های مارکسیسم، «جذب و دفع خود با طبیعت را بطور عقلائی تنظیم می کنند، تحت کنترل همبودی خویش در می آورند، به جای غلام حلقه بگوش طبیعت ـ بمثابه نیروی کور ـ شدن، جذب و دفع خود با طبیعت را با صرف کمترین نیرو و تحت مناسب ترین شرایط منطبق با طبیعت انسانی و تحت مطلوب ترین شرایط به انجام می رسانند.»
• تکنیک محصول روند کار است، حتی ار در خارج از تولید، به عنوان مثلا تکنیک پزشکی، تکنیک هنری، تکنیک ورزشی و یا نظامی مورد استفاده قرار گیرد.
• تکنیک از همان آغاز و ماهیتا فقط بمثابه وسیله کار و به عبارت دقیقتر، بمثابه ابزار تولید پا به عرصه وجود می نهد.
• بنا بر این تعریف فونکسیونی، کالاهای فنی مصرفی، کالاهای نیمساخته و غیره هنوز تکنیک تلقی نمی شوند.
• چنین چیزهائی تنها ـ بلحاظ منشاء و ساخت ـ طبیعت مصنوعی و فنی دارند، البته بمثابه فراورده و یا محصول کار و نه بمثابه وسیله کار.
• روش های کرد و کار مادی (مثلا تکنولوژی، کارهای هنری بر روی مواد و غیره) بمثابه روندهای رئال تأثیرگذاری مادی بر اوبژکت کرد و کار با خواص تکنیک منطبق با خویش، پیوند ناگسستنی دارند و به عبارت دقیقتر در تأثیرات متقابل داخلی و خارجی آنها تجسم می یابند.
• آنها ـ از این رو ـ جزو تکنیک محسوب می شوند.
• اما تئوری های این روش ها (مثلا علم تکنولوژی) و ابزارهای فنی (مثلا علوم فنی) ـ برعکس ـ تکنیک تلقی نمی شوند.
• به قول کلاسیک های مارکسیسم، «انسان در تولید فقط می تواند مثل خود طبیعت عمل کند، یعنی فقط می تواند فرم مواد را تغیر دهد.
• حتی بیشتر از این.
• در خود این فرمدهی، خود انسان از سوی نیروهای طبیعی بطور لاینقطع پشتیبانی می شود.»
• در هیئت روند کار، «نخست روندی میان انسان و طبیعت برقرار می گردد، روندی که در آن، انسان «خود را بمثابه یک قدرت طبیعی» ، «بمثابه یک قدرت طبیعی دستاموز و تربیت شده، در فرم صرفا طبیعی و خودپو» با طبیعت روبرو می شود.
• انسان «نیروهای طبیعی متعلق به اندام خویش را، بازو و پا، سر و دست را به حرکت می اندازد تا مواد طبیعی را فرم مفیدی برای زندگی خویش بخشد.»
• همانطور که مغز در مراحل آغازین کار، در فونکسیون مرکزی و اصلی روز افزون خویش اعضای بدن را بمثابه قدرت طبیعی (قدرت طبیعی ئی که انسان حاضر و آماده از آغاز در اختیار دارد) در طبیعت خارجی «به حرکت در می آورد، تنظیم و کنترل می کند» ، به همان سان نیز در روند توسعه یافته کار، بوسیله کرد و کار شعور، هم در مرحله بکار انداختن «ارگان های» طبیعی ـ انسانی و مصنوعی ـ فنی متحد با هم انسان در تولید و هم در مرحله کیفی عالی تر اوتوماتیزاسیون بغرنج ، بکار می اندازد.
• «طبیعت ماشین نمی سازد.
• ماشین ها فراورده صنعت انسانی اند.
• ماشین ها مواد طبیعی اند که در نتیجه اعمال اراده بر طبیعت و یا در نیتجه به کار انداختن آن در طبیعت به ارگان های انسانی بدل گشته اند.
• ماشین ها ارگان های مغز انسانی اند که به دست انسان ساخته شده اند.
• ماشین ها نیروی دانش شیئیت یافته اند.»
• توسعه ماشین ها «نشان می دهد که دانش اجتماعی عام تا چه اندازه به نیروی مولد بیواسطه بدل شده است، که نیروهای مولده جامعه تا چه درجه ای ـ نه فقط در فرم دانش، بلکه بمثابه ارگان های بیواسطه پراتیک اجتماعی ـ تولید شده اند»، مارکس می آموزد.
• مراجعه کنید به علم، انقلاب فنی.
پایان
کلاوس دیتر ووستنک
برگردان شین میم شین
• تکنیک (فن) به کلیه چیزهای مادی مصنوعی اطلاق می شود که انسان در کرد و کار هدفمند خود برای «تغییر هدفمند پیش اندیشیده» اشیاء، مورد استفاده قرار می دهد.
• انسان برای این کار، خواص معینی از آن چیزها را، یعنی تأثیرات مادی قانونمند طبق نقشه ترکیب شده و در شیوه تأثیرگذاری، سازمان یافته آنها را با پیش اندیشی کم و بیش آگاهانه و برنامه ریزی شده، بمثابه «وسیله قدرت»، بمثابه تقویت و تکمیل توانائی های محدود اعضای طبیعی خویش مورد استفاده قرار می دهد.
• تکنیک ـ بدین طریق ـ شالوده مادی تعیین کننده ای برای ارتقای راندمان کار است.
• انسان ها بکمک تکنیک از حد و مرز حیاتی ـ طبیعی جهان عضوی خود پا فراتر می نهند، طبیعت را گام به گام زیر سلطه خویش می گیرند و ـ اگر مالکیت خصوصی بر وسایل تولید را لغو کنند و سوسیالیسم و کمونیسم را توسعه دهند ـ به قول کلاسیک های مارکسیسم، «جذب و دفع خود با طبیعت را بطور عقلائی تنظیم می کنند، تحت کنترل همبودی خویش در می آورند، به جای غلام حلقه بگوش طبیعت ـ بمثابه نیروی کور ـ شدن، جذب و دفع خود با طبیعت را با صرف کمترین نیرو و تحت مناسب ترین شرایط منطبق با طبیعت انسانی و تحت مطلوب ترین شرایط به انجام می رسانند.»
• تکنیک محصول روند کار است، حتی ار در خارج از تولید، به عنوان مثلا تکنیک پزشکی، تکنیک هنری، تکنیک ورزشی و یا نظامی مورد استفاده قرار گیرد.
• تکنیک از همان آغاز و ماهیتا فقط بمثابه وسیله کار و به عبارت دقیقتر، بمثابه ابزار تولید پا به عرصه وجود می نهد.
• بنا بر این تعریف فونکسیونی، کالاهای فنی مصرفی، کالاهای نیمساخته و غیره هنوز تکنیک تلقی نمی شوند.
• چنین چیزهائی تنها ـ بلحاظ منشاء و ساخت ـ طبیعت مصنوعی و فنی دارند، البته بمثابه فراورده و یا محصول کار و نه بمثابه وسیله کار.
• روش های کرد و کار مادی (مثلا تکنولوژی، کارهای هنری بر روی مواد و غیره) بمثابه روندهای رئال تأثیرگذاری مادی بر اوبژکت کرد و کار با خواص تکنیک منطبق با خویش، پیوند ناگسستنی دارند و به عبارت دقیقتر در تأثیرات متقابل داخلی و خارجی آنها تجسم می یابند.
• آنها ـ از این رو ـ جزو تکنیک محسوب می شوند.
• اما تئوری های این روش ها (مثلا علم تکنولوژی) و ابزارهای فنی (مثلا علوم فنی) ـ برعکس ـ تکنیک تلقی نمی شوند.
• ماهیت تکنیک و نقش آن در زندگی انسان ها از پیدایش و فونکسیون آن در روند کار سرچشمه می گیرد.
• انسان برای زیستن و برای توسعه و تکامل خویش باید فراورده هائی را تولید کند که به قول کلاسیک های مارکسیسم، «مواد طبیعی متناسب با حوایج انسانی اند و از طریق تغییر فرم آنها پدید می آیند.»
• هر تغییر در چیزهای طبیعی فقط می تواند از طریق تأثیرگذاری های مادی صورت گیرد، تأثیرگذری هائی که بنا بر قانونمندی های مادی اعمال می شوند.
• انسان برای زیستن و برای توسعه و تکامل خویش باید فراورده هائی را تولید کند که به قول کلاسیک های مارکسیسم، «مواد طبیعی متناسب با حوایج انسانی اند و از طریق تغییر فرم آنها پدید می آیند.»
• هر تغییر در چیزهای طبیعی فقط می تواند از طریق تأثیرگذاری های مادی صورت گیرد، تأثیرگذری هائی که بنا بر قانونمندی های مادی اعمال می شوند.
• به قول کلاسیک های مارکسیسم، «انسان در تولید فقط می تواند مثل خود طبیعت عمل کند، یعنی فقط می تواند فرم مواد را تغیر دهد.
• حتی بیشتر از این.
• در خود این فرمدهی، خود انسان از سوی نیروهای طبیعی بطور لاینقطع پشتیبانی می شود.»
• در هیئت روند کار، «نخست روندی میان انسان و طبیعت برقرار می گردد، روندی که در آن، انسان «خود را بمثابه یک قدرت طبیعی» ، «بمثابه یک قدرت طبیعی دستاموز و تربیت شده، در فرم صرفا طبیعی و خودپو» با طبیعت روبرو می شود.
• انسان «نیروهای طبیعی متعلق به اندام خویش را، بازو و پا، سر و دست را به حرکت می اندازد تا مواد طبیعی را فرم مفیدی برای زندگی خویش بخشد.»
• اینها مهمترین ابزارهای کار مستقیم او هستند.
• علاوه بر این، قبل از همه در آغاز، «وسایل تولیدی که بطور طبیعی وجود دارند، نیز حاکی از وجود رابطه ای میان مواد طبیعی و کار انسانی نیستند.»
• اعضای طبیعی که بمثابه «وسایل کار» در قبال طبیعت خارجی بطور مستقیم مورد استفاده قرار می گیرند ـ بلحاظ فیلوژنتیکی ـ پیشمرحله (و در آغاز، سرمشق) تکنیک محسوب می شوند.
• (فیلوژنی یعنی توسعه و تکامل موجودات زنده بلحاظ منشاء تاریخی و پیداش انواع در تاریخ کره زمین. مترجم)
• «داروین توجه ما را به تاریخ تکنولوژی طبیعی جلب کرد، یعنی به تشکیل اعضای گیاهی و حیوانی، بمثاب ابزارهای تولید برای زندگی گیاهان و حیوانات.
• آیا جلب توجه به تاریخ تشکیل اعضای مولد انسان اجتماعی، جلب توجه به پایه مادی هر فرماسیون اجتماعی خاص از اهمیت کمتری باید برخوردار باشد؟»، مارکس می پرسد.
• پایه روند واقعی کار انسانی را اما وسایل کار تشکیل می دهند، وسایل کاری که تهیه و تولید می شوند، یعنی وسایل کار فنی.
• این روند با استفاده از ابزارهای کار شروع می شود، بعد نوبت به ماشین ها می رسد و بعدها سیستم های اوتوماتیکی تولید پا به صحنه تاریخ می نهند.
• علاوه بر این، قبل از همه در آغاز، «وسایل تولیدی که بطور طبیعی وجود دارند، نیز حاکی از وجود رابطه ای میان مواد طبیعی و کار انسانی نیستند.»
• اعضای طبیعی که بمثابه «وسایل کار» در قبال طبیعت خارجی بطور مستقیم مورد استفاده قرار می گیرند ـ بلحاظ فیلوژنتیکی ـ پیشمرحله (و در آغاز، سرمشق) تکنیک محسوب می شوند.
• (فیلوژنی یعنی توسعه و تکامل موجودات زنده بلحاظ منشاء تاریخی و پیداش انواع در تاریخ کره زمین. مترجم)
• «داروین توجه ما را به تاریخ تکنولوژی طبیعی جلب کرد، یعنی به تشکیل اعضای گیاهی و حیوانی، بمثاب ابزارهای تولید برای زندگی گیاهان و حیوانات.
• آیا جلب توجه به تاریخ تشکیل اعضای مولد انسان اجتماعی، جلب توجه به پایه مادی هر فرماسیون اجتماعی خاص از اهمیت کمتری باید برخوردار باشد؟»، مارکس می پرسد.
• پایه روند واقعی کار انسانی را اما وسایل کار تشکیل می دهند، وسایل کاری که تهیه و تولید می شوند، یعنی وسایل کار فنی.
• این روند با استفاده از ابزارهای کار شروع می شود، بعد نوبت به ماشین ها می رسد و بعدها سیستم های اوتوماتیکی تولید پا به صحنه تاریخ می نهند.
(مفاهیم روند کار، ابزار کار، وسایل کار، ماشین و اوتوماسیون مستقلا تشریح خواهند شد. مترجم)
• تکنیک بمثابه واسطه ای میان انسان و موضوع کار (و در نهایت طبیعت)، «شیئی است، که کارگر را قادر می سازد»، تا بوسیله آن، یعنی بطور با واسطه، «از آن بمثابه وسیله قدرت استفاده کند و بر چیزهای دیگر بطور هدفمند تأثیر گذارد.»
• بنابرین، تکنیک هم انتقال دهنده و هم تقویت کننده کرد و کار انسان است، انسانی که بمثابه سوبژکت روند کلی، میان تکنیک و موضوع کار رابطه بر قرار می کند.
• تکنیک به انسان بمثابه «ناقل کرد و کار او» خدمت می کند.
• تکنیک واسطه انتقال تأثیر کار انسان بر اشیاء (موضوع کار) است.
• انسان بدین طریق، بطور روز افزونی «سوبژکتی جلوه می کند که بمثابه کرد و کار بر کلیه نیروهای طبیعی نظام می بخشد.»
• تکنیک به انسان بمثابه «ناقل کرد و کار او» خدمت می کند.
• تکنیک واسطه انتقال تأثیر کار انسان بر اشیاء (موضوع کار) است.
• انسان بدین طریق، بطور روز افزونی «سوبژکتی جلوه می کند که بمثابه کرد و کار بر کلیه نیروهای طبیعی نظام می بخشد.»
• استفاده از تکنیک، یعنی لزوم قرار گرفتن تکنیک میان انسان بمثابه ارگانیسم و طبیعت، تا دامنه و درجه «نیروهای طبیعی» (نیروهای طبیعی ئی که به تأثیرگذاری هدفمند و آماجگرا واداشته می شوند که به معنی دامنه و درجه خواص و یا قانونمندی های عینی مستعمل ماده کیفیتا بی پایان است) از مرزها و امکانات کیفی اعضای طبیعی انسانی آزاد گردد، تا اینکه تکنیک بطور کلی، با شیوه تأثیرگذاری اش قابل مقایسه، قابل پیوند و قابل انطباق با کار انسانی نمودار گردد.
• به قول کلاسیک های مارکسیسم، «همانطور که انسان برای تنفس به ریه احتیاج دارد، به همان سان هم برای مصرف مولدانه نیروهای طبیعی به انساندستواره ای نیاز دارد.
• برای بهره مندی از نیروی محرکه آب به چرخاب نیاز هست.
• برای بهره مندی از انعطاف بخار به ماشین بخار نیاز هست.»
• تکنیک ـ بدین وسیله ـ بطور بنیادی (بلحاظ «اونتولوژیکی») و نه بلحاظ فونکسیونی به کیفیتی مغایر با طبیعت مبدل می شود.
• تکنیک یکی از شیوه های بود مادی قوانین طبیعی است و یا یکی از شیوه های اثر گذاری قوانین طبیعی است.
• تکنیک «نیروی طبیعی» ئی است که بر طبیعت اثر اعمال می کند.
• به قول کلاسیک های مارکسیسم، «همانطور که انسان برای تنفس به ریه احتیاج دارد، به همان سان هم برای مصرف مولدانه نیروهای طبیعی به انساندستواره ای نیاز دارد.
• برای بهره مندی از نیروی محرکه آب به چرخاب نیاز هست.
• برای بهره مندی از انعطاف بخار به ماشین بخار نیاز هست.»
• تکنیک ـ بدین وسیله ـ بطور بنیادی (بلحاظ «اونتولوژیکی») و نه بلحاظ فونکسیونی به کیفیتی مغایر با طبیعت مبدل می شود.
• تکنیک یکی از شیوه های بود مادی قوانین طبیعی است و یا یکی از شیوه های اثر گذاری قوانین طبیعی است.
• تکنیک «نیروی طبیعی» ئی است که بر طبیعت اثر اعمال می کند.
· تکنیک ـ بلحاظ محتوا ـ چیزی طبیعی است، اما همزمان چیزی مصنوعی است و مشروط به تاریخ پیدایش خویش، چیزی است که با اهداف و فونکسیون های حیاتی انسان منطبق است.
• تکنیک «شیئ طبیعی دگرگون گشته» است.
• حتی بمراتب فراتر از این:
• تکنیک ـ بلحاظ فونکسیونی ـ به انسان اجتماعی و فیزیکی و در نهایت به مغز و شعور انسانی گره خورده است، بوسیله انسان پدید آمده است و لذا تابع انسان است:
• «چیز طبیعی ـ بدین طریق ـ به عضو کرد و کاری انسان بدل می شود، عضوی که انسان خود به اعضای بدن خویش اضافه می کند و بکمک آن، هیئت طبیعی خویش را ـ به رغم انجیل ـ طولانی تر می کند»، مارکس می گوید.
• تکنیک «شیئ طبیعی دگرگون گشته» است.
• حتی بمراتب فراتر از این:
• تکنیک ـ بلحاظ فونکسیونی ـ به انسان اجتماعی و فیزیکی و در نهایت به مغز و شعور انسانی گره خورده است، بوسیله انسان پدید آمده است و لذا تابع انسان است:
• «چیز طبیعی ـ بدین طریق ـ به عضو کرد و کاری انسان بدل می شود، عضوی که انسان خود به اعضای بدن خویش اضافه می کند و بکمک آن، هیئت طبیعی خویش را ـ به رغم انجیل ـ طولانی تر می کند»، مارکس می گوید.
• تصادفی نیست که تکنیک در آغاز و به همین دلیل، بشدت در جهت تقلید از فرم ها و فونکسیون های دست، اعضاء و ارگان های انسانی سیر می کند.
• زیرا ـ بدین طریق ـ تجارب انسانی بطور بیواسطه به آگاهی می گذرند.
• زیرا تمامت ارگانیسم می تواند آن را در کمال سهولت بطور مستقیم بکار گیرد.
• اما نقش تعیین کننده معارف علمی در تشکیل تکنیک هر چه بیشتر می شود، شیوه فونکسیونی آن از فرم های حرکتی خاص انسان و بویژه از فرم های حرکتی کار دستی انسان فاصله می گیرد. (ماشین)
• مراجعه کنید به ماشین
• بدین طریق نه تنها در جنس و انرژی، بلکه در سازمان یافتگی سیستم های فنی و دینامیسم آنها شکاف فونکسیونی دوگانه ای پدیدار می گردد:
• کرد و کار (جسمی و روحی) انسان از سوئی بطور بیواسطه فقط به تسلط بر وسیله کار ـ بمثابه سیستم ماشینی ـ خدمت می کند، خود سیستم ماشینی اما از سوی دیگر، در عرصه اثرگذاری بر موضوع کار، توان های بزرگتر جدیدی را و ابعاد و ظرفیت های اطلاعاتی فیزیکی همه جانبه تر از آنچه که انسان بدستیاری «دست» تولید می کند، آزاد می سازد.
• زیرا ـ بدین طریق ـ تجارب انسانی بطور بیواسطه به آگاهی می گذرند.
• زیرا تمامت ارگانیسم می تواند آن را در کمال سهولت بطور مستقیم بکار گیرد.
• اما نقش تعیین کننده معارف علمی در تشکیل تکنیک هر چه بیشتر می شود، شیوه فونکسیونی آن از فرم های حرکتی خاص انسان و بویژه از فرم های حرکتی کار دستی انسان فاصله می گیرد. (ماشین)
• مراجعه کنید به ماشین
• بدین طریق نه تنها در جنس و انرژی، بلکه در سازمان یافتگی سیستم های فنی و دینامیسم آنها شکاف فونکسیونی دوگانه ای پدیدار می گردد:
• کرد و کار (جسمی و روحی) انسان از سوئی بطور بیواسطه فقط به تسلط بر وسیله کار ـ بمثابه سیستم ماشینی ـ خدمت می کند، خود سیستم ماشینی اما از سوی دیگر، در عرصه اثرگذاری بر موضوع کار، توان های بزرگتر جدیدی را و ابعاد و ظرفیت های اطلاعاتی فیزیکی همه جانبه تر از آنچه که انسان بدستیاری «دست» تولید می کند، آزاد می سازد.
• (مراجعه کنید به انسان ـ ماشین ـ سیستم)
• تولید چیزها ـ در توسعه آتی روند کار ـ هر چه بیشتر به عهده صرف «روند فنی کار» مستقل واگذار می شود، روند فنی کاری که انسان ـ بمثابه سوبژکت فعال ـ بلحاظ عمدتا جسمی کمتر و بلحاظ نیروی دانش، بمراتب بیشتر تحت تسلط خویش می گیرد:
• تولید چیزها ـ در توسعه آتی روند کار ـ هر چه بیشتر به عهده صرف «روند فنی کار» مستقل واگذار می شود، روند فنی کاری که انسان ـ بمثابه سوبژکت فعال ـ بلحاظ عمدتا جسمی کمتر و بلحاظ نیروی دانش، بمراتب بیشتر تحت تسلط خویش می گیرد:
• «این دیگر، کارگر نیست که شیئ طبیعی دگرگونگشته را بمثابه عضو واسط در میان خود و اوبژکت قرار می دهد، بلکه این روند طبیعی بدلگشته به روند صنعتی است که وسیله کار را میان خود و طبیعت غیر ارگانیک جا می دهد، طبیعت غیر ارگانیکی که آن از عهده کنترلش برمی آید»، مارکس می گوید.
• تکنیک نیز ـ بمثابه فراورده کار ـ نتیجه کرد و کار ایده ای، آگاهانه و هدفمند (بر طبق هدف) انسان است.
• بدون آنکه به این دلیل خصلت مادی اش زیر علامت سؤال قرار گیرد.
• تکنیک نیز ـ بمثابه فراورده کار ـ نتیجه کرد و کار ایده ای، آگاهانه و هدفمند (بر طبق هدف) انسان است.
• بدون آنکه به این دلیل خصلت مادی اش زیر علامت سؤال قرار گیرد.
(مراجعه کنید به کار)
• همانطور که مغز در مراحل آغازین کار، در فونکسیون مرکزی و اصلی روز افزون خویش اعضای بدن را بمثابه قدرت طبیعی (قدرت طبیعی ئی که انسان حاضر و آماده از آغاز در اختیار دارد) در طبیعت خارجی «به حرکت در می آورد، تنظیم و کنترل می کند» ، به همان سان نیز در روند توسعه یافته کار، بوسیله کرد و کار شعور، هم در مرحله بکار انداختن «ارگان های» طبیعی ـ انسانی و مصنوعی ـ فنی متحد با هم انسان در تولید و هم در مرحله کیفی عالی تر اوتوماتیزاسیون بغرنج ، بکار می اندازد.
• «طبیعت ماشین نمی سازد.
• ماشین ها فراورده صنعت انسانی اند.
• ماشین ها مواد طبیعی اند که در نتیجه اعمال اراده بر طبیعت و یا در نیتجه به کار انداختن آن در طبیعت به ارگان های انسانی بدل گشته اند.
• ماشین ها ارگان های مغز انسانی اند که به دست انسان ساخته شده اند.
• ماشین ها نیروی دانش شیئیت یافته اند.»
• توسعه ماشین ها «نشان می دهد که دانش اجتماعی عام تا چه اندازه به نیروی مولد بیواسطه بدل شده است، که نیروهای مولده جامعه تا چه درجه ای ـ نه فقط در فرم دانش، بلکه بمثابه ارگان های بیواسطه پراتیک اجتماعی ـ تولید شده اند»، مارکس می آموزد.
• مراجعه کنید به علم، انقلاب فنی.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر