فرانک دپه (متولد 1941)
از علمای علم سیاست و اقتصاد ملی و از اعضای حزب چپ
از سران مبارزه به خاطر دموکراسی و خلع سلاح
بنیاندگذار مرکزیت سوسیالیستی (1967)
از شاگردان ولفگانگ آبندروت (پروفسور پارتیزان)
بازنشستگی در سال 2006
آخرین موضوع درس : «بحران و نوسازی تئوری مارکسیستی»
• تکنولوژی کامپیوتری در سرمایه داری قرن بیست و یکم جا و مقام برجسته ای را به خود اختصاص داده است.
• کامپیوتر اما ـ بر خلاف ادعای مدعیان تئوری های «جامعه علمی» و «جامعه اطلاعاتی» کذائی ـ جای فرم های بازتولید «جامعه صنعتی» را پر نمی کند، بلکه بلحاظ کارکردی تابع آنها ست.
• ارزیابی میکروالکترونیکی داتای ها ضامن بقای سرمایه داری شده است.
• زیرا پیشرفت تقسیم کار، نیاز روزافزون به تنظیم امور را به همراه می آورد و بازتولید مناسبات سرمایه داری همواره گام های میانجیگری و ابزارهای مالی بغرنجتری را الزامی می سازد.
• مستقل گشتن گرایشی حوزه های مالی و پولی نشاندهنده این حقیقت امر است که خنثی سازی تضادهای سرمایه داری پیشرفته فقط به اشکال تناقض مند می تواند صورت گیرد :
• هرج و مرج بازار خود را در بی نظمی سازمان یافته گردش سرمایه دو چندان می کند.
• زیرا روابط میان سطوح ناموزون عمل اقتصادی دیگر نمی توانند بطور مستقیم بر قرار شوند، بلکه فقط از طریق بازارهای مالی نسبتا خودمختار برقرار می شوند.
• سازماندهی این «روندهای میانجی» را «خبرگان نوین» به عهده دارند که در زمینه تکنولوژی اطلاعات آموزش دیده اند و قادر به برقراری پیوند میان روندهای ناهمگون و ناهمگرا و بکار انداختن مستمر «بهره وری سرمایه» اند.
• به قول فرانک دپه :
• «مدیران کنسرن ها و مؤسسات مالی فراملتی» به این خبرگان عملکردی نوین «تعلق دارند و در مقیاس جهانی عمل می کنند.
• آنها فرمانفرمایان جهان مالی (سرمایه داری کازینوئی) و جهان رسانه های گروهی (جامعه اطلاعاتی) اند.»
• کسی که «گلوبالیزاسیون» را به عنوان نتیجه انقلاب میکروالکترونیکی تفسیر می کند، اشتباهش این است که جای علت و معلول را با هم عوض می کند:
• تبدیل کامپیوتربه تکنولوژی کلیدی نتیجه اجتناب ناپذیر منطق توسعه و تکامل فنی نبوده است.
• تبدیل کامپیوتر به تکنولوژی کلیدی بیانگر یک ضرورت مستقل از خواست عاملین اجتماعی نبوده است.
• بلکه این سیاست است که راه را برای اجرای مدل جدید انباشت هموار کرده است.
• بعد از اینکه دینامیسم دگرگون شده انباشت لزوم شیوه های عالی تر ارزیابی داتاها و سیستم های مخابراتی کارآتر را ایجاب کرده است، راه توسعه تکنولوژی کامپیوتری گشوده شده است.
• شبکه بین المللی تقسیم کار می بایستی با تعبیه ساختارهای میانجیگر مالی ـ فنی تکمیل شود که خود توسط مارکس پیش بینی شده بود:
• «وسیله اصلی برای کوتاه کردن زمان گردش سرمایه عبارت است از امکانات ارتباطی کیفیتا بهتر.»
• (مقوله فلسفی بسیار مهم «تقسیم اجتماعی کار» در فرصتی دیگر مفصلا و مستقلا توضیح داده خواهد شد. مترجم)
• علیرغم مارش پیروزمند کامپیوتر، سرمایه داری پیشرفته در کلیت خود به هیچ وجه عبارت از یک اقتصاد «بی عیب و نقص» و ما بعد صنعتی نیست:
• با پیدایش تکنولوژی های کامپیوتری اهمیت تولید مادی کاهش نمی یابد.
• تکنولوژی های کامپیوتری چارچوب لازم برای تصرف اجتماعی ـ صنعتی طبیعت را پدید می آورند.
• در مراکز هدایتی سرمایه از تولید مادی فقط ارقام مجرد باقی مانده اند، ولی بوسیله همین گروه کم شماری از افراد تحصیلکرده بطرز عالی مجهز به امور فنی ـ مخابراتی، فعالیت های تمام ارضی کنترل و رهبری می شوند.
• مراکز هدایتی را می توان به عنوان مغز یک پیکر بغرنج تصور کرد که از سرتا پا بطرز سلسله مراتبی سازمان یافته است و با نقاط حفاظتی، دریافت کننده ها، شرکت کننده ها و همکاران، تمام فرم های تولید صنعتی ـ اجتماعی را در برمی گیرد.
• کنسرن ها و زنجیره های تجاری بسیار بزرگ در رشته کفش و لباس که از سال های 70 میلادی، به عنوان پیشاهنگان سازمان جدید تقسیم بین المللی کار محسوب می شوند، تقریبا پنج درصد کالاهای خود را خودشان تولید می کنند و بقیه را از واسطه های پراکنده در سراسر زمین دریافت می کنند.
جرمی ریفکین (متولد 1943 دنور کلرادو)
جامعه شناس، اقتصاد دان، نویسنده
مؤسس و رئیس فدراسیون گرایش اقتصادی
پروفسور در دانشگاه پنسیلوانیا
از مشاورین رژیم ها و اتحادیه اروپا
از تئوریسین های مدل معروف به «جامعه ورود»
• با در نظر گرفتن و مقایسه مخارج تمام شده، واسطه های ایدئال برای خرید کالا را از میان آنان انتخاب می کنند.
• از آنجا که در مسابقه برسر نازل ترین مخارج تولیدی ساده ترین راه، صرفه جوئی در درآمد کارکنان و شرایط کاری آنها ست، پس ادعای جرمی ریفکین نمی تواند درست باشد که می گوید:
• مالکیت دیگر بی معنی شده است، «چون در اقتصاد شبکه بندی شده ـ قبل از همه چیز ـ ایده ها و تصورات هستند که مورد معامله قرار می گیرند.»
• ایده ها عامل مهمی در روند «بازتولید» هستند، ولی پایه و اساس «بازتولید» را تولید مادی تشکیل می دهد که بدلیل سود جوئی و قدرت طلبی به حاشیه (سازمانی) رانده شده است و این حقیقت امر از سخنان خود حضرت ریفکین آشکار می شود.
• او می نویسد:
• برای شرکت نایکه ـ شرکت فروشنده سبک زندگی ـ (که به عنوان یک «اقتصاد بی وزن» قلمداد می شود) «بیش از 450 هزار کارگر آسیائی کفش ورزشی تولید می کنند».
• روندهای تولیدی بوسیله افرادی سازمان داده می شوند که به تنهائی مسئول و پاسخگوی همه مسائل اند.
• ولی در وابستگی مطلق به مرکز کنسرن عمل می کنند.
ماتیاس گرف رات (متولد 1945)
جامعه شناس، روانشناس و ژورنالیست
پژوهشگر آینده کار و تأثیرات «گلوبالیزاسیون» بر فرهنگ جامعه بشری
از آثار او :
تخریب آینده
اتک. منتقدین «گلوبالیزاسیون» چه می خواهند؟
• به قول ماتیاس گرف رات:
• «معلوم است که اینجا مالکیت به هیچ وجه از میان نمی رود.
• در حقیقت، این تولید است که جایش عوض شده است.
• تولید به جائی کوچ کرده است، که دستمزدها نازل و قوانین نرم اند.
• لب کلام عبارت است از انتقال غول آسای مالکیت و مسئولیت فردی.»
• نیروی کار ببرکت شبکه بندی مرزنشناس، ریخته زیر دست و پا:
• تحت فشار کمرشکن بازار جهانی، زندگی سنتی توده های انبوه مردم از هم می پاشد و خانه خرابی آنان باعث افزایش هرچه بیشتر ارتش ذخیره فروشندگان نیروی کار می گردد.
• راه بسوی مدینه «مدرنیته» برای انبوهی از مردم مناطقی که به دیکتاتوری بازار جهانی گردن نهاده اند، از جهنم «بربریت» می گذرد.
• فرم های استثمار «سرمایه داری آغازین» دیگر امر نادری نیستند و همانند دوران آغازین سرمایه داری صنعتی در اروپا زنان و چه بسا کودکان قربانیان بی دفاع آن هستند.
• در اکثر مناطق فقیرنشین، قانون جنگل حکمفرما ست:
• قانون دوره های آغازین انباشت سرمایه، که در گزارشات تاریخی با مرکب خون و آتش نوشته شده است. (مارکس)
• تعداد برده های در حال استثمار در جهان کنونی به 27 میلیون نفر تخمین زده می شود:
• یعنی بیش از تعداد بردگانی که در طول قرن ها از افریقا به امریکا منتقل شده اند.
• این فرم استثمار فقط از نظر ظاهر نامعاصراست.
• در اکثر موارد بهره کشی از آنها بر طبق قوانین «اقتصاد بازار» صورت می گیرد و میزان سودآوری آنها در آغاز هزاره سوم میلادی، بمراتب بیشتر از قرن ها قبل است.
• راه های واسطگی و فرم های شبکه بندی اغلب پنهان نگه داشته می شوند، ولی فرم های ماقبل کاپیتالیستی استثمار در ساختارهای سازمانی مؤسسات مهم جهانی جا افتاده اند.
• شرایط کار در اماکن تولیدی «حاشیه ای» بندرت کشف و افشا می شوند، زیرا از شبکه کامپیوتری کنسرن ها بشدت محافظت به عمل می آید و افکار عمومی را بدان راه نیست. (جرمی ریفکین)
• بدون تحمل رژیم های خودکامه و یا حتی بدون حمایت آنها امکان حفظ «شرایط تولیدی» جذاب وجود ندارد، زیرا فقط با توسل به قهر دولتی می توان مبارزات شعله ور پیاپی در راه بالاتر بردن دستمزد های بخور و نمیر و بهسازی شرایط کاری مرگبار را سرکوب کرد.
• سرمایه داری از بین نمی رود، بلکه به نحوی از انحاء از طریق قطب بندی میان مراکز و حواشی جامعه بشری به بازتولید خود دست می زند.
• این امر نه تنها در مقیاس جهانی، بلکه حتی در خود کشورهای سرمایه داری پیشرفته جامه عمل می پوشد.
• تحت عنوان مستور «تولید باریک اندام» سیستمی پدید می آید که در کنار گروه کوچکی از کارکنان با «حقوق بسیار بالا»، اقشار پهناوری از کارکنان با دستمزد بخور و نمیر و مناسبات کاری نامطمئن بوجود می آید که هم قیمت و هم دستمزد را کنسرن های غول آسا تعیین می کنند:
• «مناطقی که تاکنون معروف به مناطق مزد بالا بوده اند، با در نظر گرفتن شرایط تروریستی ـ اجتماعی ـ سیاسی به صورت مجامع تولیدی مربوط به مراکز توسعه و تکمیل 600 کنسرن فراملتی در خواهند آمد و 15 تا 20 درصد شاغلین مزدبگیر را شامل خواهند شد.» (کارل هاینتس روت)
• مجامع مرکزی به سبب نقش تثبیت کننده خویش اهمیت خود ویژه ای کسب خواهند کرد.
• برپایه ساختارهای عینی جدید (متشکل از ممتازان اجتماعی و ساختارهای سازمانی که حول گروه ها گرد آمده اند) قرار است که در رشته های تولیدی کیفیتا بالا، کلیه مهارت ها مورد استفاده قرار گیرند و کنترل شخصی شاغلین واجب باشد.
• اما بخش های تهیه و حمل کالاها ( که چه درعرصه ملی و چه در مقیاس تمام ارضی به صورت سلسله مراتب طبقه بندی شده اند) تحت فرمان مراکز تولیدی و هدایتی قرار خواهند داشت که بنا بر قراردادهای اجتماعی بوجود می آیند و از سوی این مراکز می توانند تحت فشار قرار داده شوند و بر ضد یکدیگر تحریک و مورد سوء استفاده قرار گیرند.
• تولید مادی و کار انسانی کماکان شالوده روندهای اقتصادی اند.
• هرچند که کار زنده بمیزان کمتر و با گزینش مورد استفاده قرار می گیرد، ولی بدون نقش شالوده ای کار انسانی، اقتصاد جدید متکی بر دانش و ساختارهای رابط میکروالکترونیکی نمی تواند مفهومی داشته باشد.
• با اینکه سرمایه در بازار کار، وسواس از خود نشان می دهد و فقط نیروی کاری را برمی گزیند که حجم بزرگتری از کار را عرضه کند، ولی اشتهای سیری ناپذیر آن به کار، کاهش نیافته است.
• نیاز مبرم ایدئولوژی بورژوائی لیکن در آن است که نقش و اهمیت کار و بویژه بهره کشی از آن را پرده پوشی کند.
• با ترویج مفاهیمی از قبیل «جامعه علم» تلاش می شود که ضمن عرضه تصویر مخدوشی از شیوه تولیدی، تضادهای طبقاتی به باد فراموشی سپرده شوند و از یادها بروند.
• اگرچه خطوط نبرد تغییر یافته اند و مناسبات رویاروئی بطرز مه آلودی به دیده می گذرند، ولی مسأله طبقات در ایام گلوبالیزاسیون، بویژه در دستور روز قرار دارد.
• علیرغم مسخ فرم تضادهای اجتماعی و دشوارتر شدن تبیین تئوریک بروز نوین آنها، تضاد آشتی ناپذیر بنیادی کماکان به جای خود باقی مانده است:
• رویاروئی ها دیگر همزمان صورت نمی گیرند، ولی درست از همین رو حدت می یابند!
• اگرچه خبردگان بین المللی سرمایه مالی فرم های سازمانی جدید و امکانات تکنولوژی اطلاعات را به خدمت گرفته اند، ولی نفوذ خود را از دست نداده اند.
• بلکه برعکس، قدرت کنترل ناپذیر آنها بمراتب افزایش یافته و می یابد.
• محفل کوچکی از ماگنت های (لاشخورهای) مالی و مدیران کنسرن های چند ملیتی در باره حال و آینده انسان ها، شهرها، کشورها و قاره ها تصمیم می گیرند.
• آنها در برابر هیچ مرجعی مسئول و پاسخگو نیستند و فقط به فکر سودآوری حداکثر سرمایه جاری خویش اند و بس:
• «وظیفه اجتماعی شرکت ها عبارت است از بالا بردن میزان سود خود»
و درست از همین رو باید پرسید، که آیا می توان با استفاده از امکانات سیاسی رفرمیسم اجتماعی و با توافقی میان حاکمین و محکومین به «سیطره سود» پایان بخشید؟
پایان
از علمای علم سیاست و اقتصاد ملی و از اعضای حزب چپ
از سران مبارزه به خاطر دموکراسی و خلع سلاح
بنیاندگذار مرکزیت سوسیالیستی (1967)
از شاگردان ولفگانگ آبندروت (پروفسور پارتیزان)
بازنشستگی در سال 2006
آخرین موضوع درس : «بحران و نوسازی تئوری مارکسیستی»
استثمار و کامپیوتر
دکتر ورنر سپمن
برگردان شین میم شین
برگردان شین میم شین
• تکنولوژی کامپیوتری در سرمایه داری قرن بیست و یکم جا و مقام برجسته ای را به خود اختصاص داده است.
• کامپیوتر اما ـ بر خلاف ادعای مدعیان تئوری های «جامعه علمی» و «جامعه اطلاعاتی» کذائی ـ جای فرم های بازتولید «جامعه صنعتی» را پر نمی کند، بلکه بلحاظ کارکردی تابع آنها ست.
• ارزیابی میکروالکترونیکی داتای ها ضامن بقای سرمایه داری شده است.
• زیرا پیشرفت تقسیم کار، نیاز روزافزون به تنظیم امور را به همراه می آورد و بازتولید مناسبات سرمایه داری همواره گام های میانجیگری و ابزارهای مالی بغرنجتری را الزامی می سازد.
• مستقل گشتن گرایشی حوزه های مالی و پولی نشاندهنده این حقیقت امر است که خنثی سازی تضادهای سرمایه داری پیشرفته فقط به اشکال تناقض مند می تواند صورت گیرد :
• هرج و مرج بازار خود را در بی نظمی سازمان یافته گردش سرمایه دو چندان می کند.
• زیرا روابط میان سطوح ناموزون عمل اقتصادی دیگر نمی توانند بطور مستقیم بر قرار شوند، بلکه فقط از طریق بازارهای مالی نسبتا خودمختار برقرار می شوند.
• سازماندهی این «روندهای میانجی» را «خبرگان نوین» به عهده دارند که در زمینه تکنولوژی اطلاعات آموزش دیده اند و قادر به برقراری پیوند میان روندهای ناهمگون و ناهمگرا و بکار انداختن مستمر «بهره وری سرمایه» اند.
• به قول فرانک دپه :
• «مدیران کنسرن ها و مؤسسات مالی فراملتی» به این خبرگان عملکردی نوین «تعلق دارند و در مقیاس جهانی عمل می کنند.
• آنها فرمانفرمایان جهان مالی (سرمایه داری کازینوئی) و جهان رسانه های گروهی (جامعه اطلاعاتی) اند.»
• کسی که «گلوبالیزاسیون» را به عنوان نتیجه انقلاب میکروالکترونیکی تفسیر می کند، اشتباهش این است که جای علت و معلول را با هم عوض می کند:
• تبدیل کامپیوتربه تکنولوژی کلیدی نتیجه اجتناب ناپذیر منطق توسعه و تکامل فنی نبوده است.
• تبدیل کامپیوتر به تکنولوژی کلیدی بیانگر یک ضرورت مستقل از خواست عاملین اجتماعی نبوده است.
• بلکه این سیاست است که راه را برای اجرای مدل جدید انباشت هموار کرده است.
• بعد از اینکه دینامیسم دگرگون شده انباشت لزوم شیوه های عالی تر ارزیابی داتاها و سیستم های مخابراتی کارآتر را ایجاب کرده است، راه توسعه تکنولوژی کامپیوتری گشوده شده است.
• شبکه بین المللی تقسیم کار می بایستی با تعبیه ساختارهای میانجیگر مالی ـ فنی تکمیل شود که خود توسط مارکس پیش بینی شده بود:
• «وسیله اصلی برای کوتاه کردن زمان گردش سرمایه عبارت است از امکانات ارتباطی کیفیتا بهتر.»
• (مقوله فلسفی بسیار مهم «تقسیم اجتماعی کار» در فرصتی دیگر مفصلا و مستقلا توضیح داده خواهد شد. مترجم)
• علیرغم مارش پیروزمند کامپیوتر، سرمایه داری پیشرفته در کلیت خود به هیچ وجه عبارت از یک اقتصاد «بی عیب و نقص» و ما بعد صنعتی نیست:
• با پیدایش تکنولوژی های کامپیوتری اهمیت تولید مادی کاهش نمی یابد.
• تکنولوژی های کامپیوتری چارچوب لازم برای تصرف اجتماعی ـ صنعتی طبیعت را پدید می آورند.
• در مراکز هدایتی سرمایه از تولید مادی فقط ارقام مجرد باقی مانده اند، ولی بوسیله همین گروه کم شماری از افراد تحصیلکرده بطرز عالی مجهز به امور فنی ـ مخابراتی، فعالیت های تمام ارضی کنترل و رهبری می شوند.
• مراکز هدایتی را می توان به عنوان مغز یک پیکر بغرنج تصور کرد که از سرتا پا بطرز سلسله مراتبی سازمان یافته است و با نقاط حفاظتی، دریافت کننده ها، شرکت کننده ها و همکاران، تمام فرم های تولید صنعتی ـ اجتماعی را در برمی گیرد.
• کنسرن ها و زنجیره های تجاری بسیار بزرگ در رشته کفش و لباس که از سال های 70 میلادی، به عنوان پیشاهنگان سازمان جدید تقسیم بین المللی کار محسوب می شوند، تقریبا پنج درصد کالاهای خود را خودشان تولید می کنند و بقیه را از واسطه های پراکنده در سراسر زمین دریافت می کنند.
جرمی ریفکین (متولد 1943 دنور کلرادو)
جامعه شناس، اقتصاد دان، نویسنده
مؤسس و رئیس فدراسیون گرایش اقتصادی
پروفسور در دانشگاه پنسیلوانیا
از مشاورین رژیم ها و اتحادیه اروپا
از تئوریسین های مدل معروف به «جامعه ورود»
• با در نظر گرفتن و مقایسه مخارج تمام شده، واسطه های ایدئال برای خرید کالا را از میان آنان انتخاب می کنند.
• از آنجا که در مسابقه برسر نازل ترین مخارج تولیدی ساده ترین راه، صرفه جوئی در درآمد کارکنان و شرایط کاری آنها ست، پس ادعای جرمی ریفکین نمی تواند درست باشد که می گوید:
• مالکیت دیگر بی معنی شده است، «چون در اقتصاد شبکه بندی شده ـ قبل از همه چیز ـ ایده ها و تصورات هستند که مورد معامله قرار می گیرند.»
• ایده ها عامل مهمی در روند «بازتولید» هستند، ولی پایه و اساس «بازتولید» را تولید مادی تشکیل می دهد که بدلیل سود جوئی و قدرت طلبی به حاشیه (سازمانی) رانده شده است و این حقیقت امر از سخنان خود حضرت ریفکین آشکار می شود.
• او می نویسد:
• برای شرکت نایکه ـ شرکت فروشنده سبک زندگی ـ (که به عنوان یک «اقتصاد بی وزن» قلمداد می شود) «بیش از 450 هزار کارگر آسیائی کفش ورزشی تولید می کنند».
• روندهای تولیدی بوسیله افرادی سازمان داده می شوند که به تنهائی مسئول و پاسخگوی همه مسائل اند.
• ولی در وابستگی مطلق به مرکز کنسرن عمل می کنند.
ماتیاس گرف رات (متولد 1945)
جامعه شناس، روانشناس و ژورنالیست
پژوهشگر آینده کار و تأثیرات «گلوبالیزاسیون» بر فرهنگ جامعه بشری
از آثار او :
تخریب آینده
اتک. منتقدین «گلوبالیزاسیون» چه می خواهند؟
• به قول ماتیاس گرف رات:
• «معلوم است که اینجا مالکیت به هیچ وجه از میان نمی رود.
• در حقیقت، این تولید است که جایش عوض شده است.
• تولید به جائی کوچ کرده است، که دستمزدها نازل و قوانین نرم اند.
• لب کلام عبارت است از انتقال غول آسای مالکیت و مسئولیت فردی.»
• نیروی کار ببرکت شبکه بندی مرزنشناس، ریخته زیر دست و پا:
• تحت فشار کمرشکن بازار جهانی، زندگی سنتی توده های انبوه مردم از هم می پاشد و خانه خرابی آنان باعث افزایش هرچه بیشتر ارتش ذخیره فروشندگان نیروی کار می گردد.
• راه بسوی مدینه «مدرنیته» برای انبوهی از مردم مناطقی که به دیکتاتوری بازار جهانی گردن نهاده اند، از جهنم «بربریت» می گذرد.
• فرم های استثمار «سرمایه داری آغازین» دیگر امر نادری نیستند و همانند دوران آغازین سرمایه داری صنعتی در اروپا زنان و چه بسا کودکان قربانیان بی دفاع آن هستند.
• در اکثر مناطق فقیرنشین، قانون جنگل حکمفرما ست:
• قانون دوره های آغازین انباشت سرمایه، که در گزارشات تاریخی با مرکب خون و آتش نوشته شده است. (مارکس)
• تعداد برده های در حال استثمار در جهان کنونی به 27 میلیون نفر تخمین زده می شود:
• یعنی بیش از تعداد بردگانی که در طول قرن ها از افریقا به امریکا منتقل شده اند.
• این فرم استثمار فقط از نظر ظاهر نامعاصراست.
• در اکثر موارد بهره کشی از آنها بر طبق قوانین «اقتصاد بازار» صورت می گیرد و میزان سودآوری آنها در آغاز هزاره سوم میلادی، بمراتب بیشتر از قرن ها قبل است.
• راه های واسطگی و فرم های شبکه بندی اغلب پنهان نگه داشته می شوند، ولی فرم های ماقبل کاپیتالیستی استثمار در ساختارهای سازمانی مؤسسات مهم جهانی جا افتاده اند.
• شرایط کار در اماکن تولیدی «حاشیه ای» بندرت کشف و افشا می شوند، زیرا از شبکه کامپیوتری کنسرن ها بشدت محافظت به عمل می آید و افکار عمومی را بدان راه نیست. (جرمی ریفکین)
• بدون تحمل رژیم های خودکامه و یا حتی بدون حمایت آنها امکان حفظ «شرایط تولیدی» جذاب وجود ندارد، زیرا فقط با توسل به قهر دولتی می توان مبارزات شعله ور پیاپی در راه بالاتر بردن دستمزد های بخور و نمیر و بهسازی شرایط کاری مرگبار را سرکوب کرد.
• سرمایه داری از بین نمی رود، بلکه به نحوی از انحاء از طریق قطب بندی میان مراکز و حواشی جامعه بشری به بازتولید خود دست می زند.
• این امر نه تنها در مقیاس جهانی، بلکه حتی در خود کشورهای سرمایه داری پیشرفته جامه عمل می پوشد.
• تحت عنوان مستور «تولید باریک اندام» سیستمی پدید می آید که در کنار گروه کوچکی از کارکنان با «حقوق بسیار بالا»، اقشار پهناوری از کارکنان با دستمزد بخور و نمیر و مناسبات کاری نامطمئن بوجود می آید که هم قیمت و هم دستمزد را کنسرن های غول آسا تعیین می کنند:
• «مناطقی که تاکنون معروف به مناطق مزد بالا بوده اند، با در نظر گرفتن شرایط تروریستی ـ اجتماعی ـ سیاسی به صورت مجامع تولیدی مربوط به مراکز توسعه و تکمیل 600 کنسرن فراملتی در خواهند آمد و 15 تا 20 درصد شاغلین مزدبگیر را شامل خواهند شد.» (کارل هاینتس روت)
• مجامع مرکزی به سبب نقش تثبیت کننده خویش اهمیت خود ویژه ای کسب خواهند کرد.
• برپایه ساختارهای عینی جدید (متشکل از ممتازان اجتماعی و ساختارهای سازمانی که حول گروه ها گرد آمده اند) قرار است که در رشته های تولیدی کیفیتا بالا، کلیه مهارت ها مورد استفاده قرار گیرند و کنترل شخصی شاغلین واجب باشد.
• اما بخش های تهیه و حمل کالاها ( که چه درعرصه ملی و چه در مقیاس تمام ارضی به صورت سلسله مراتب طبقه بندی شده اند) تحت فرمان مراکز تولیدی و هدایتی قرار خواهند داشت که بنا بر قراردادهای اجتماعی بوجود می آیند و از سوی این مراکز می توانند تحت فشار قرار داده شوند و بر ضد یکدیگر تحریک و مورد سوء استفاده قرار گیرند.
• تولید مادی و کار انسانی کماکان شالوده روندهای اقتصادی اند.
• هرچند که کار زنده بمیزان کمتر و با گزینش مورد استفاده قرار می گیرد، ولی بدون نقش شالوده ای کار انسانی، اقتصاد جدید متکی بر دانش و ساختارهای رابط میکروالکترونیکی نمی تواند مفهومی داشته باشد.
• با اینکه سرمایه در بازار کار، وسواس از خود نشان می دهد و فقط نیروی کاری را برمی گزیند که حجم بزرگتری از کار را عرضه کند، ولی اشتهای سیری ناپذیر آن به کار، کاهش نیافته است.
• نیاز مبرم ایدئولوژی بورژوائی لیکن در آن است که نقش و اهمیت کار و بویژه بهره کشی از آن را پرده پوشی کند.
• با ترویج مفاهیمی از قبیل «جامعه علم» تلاش می شود که ضمن عرضه تصویر مخدوشی از شیوه تولیدی، تضادهای طبقاتی به باد فراموشی سپرده شوند و از یادها بروند.
• اگرچه خطوط نبرد تغییر یافته اند و مناسبات رویاروئی بطرز مه آلودی به دیده می گذرند، ولی مسأله طبقات در ایام گلوبالیزاسیون، بویژه در دستور روز قرار دارد.
• علیرغم مسخ فرم تضادهای اجتماعی و دشوارتر شدن تبیین تئوریک بروز نوین آنها، تضاد آشتی ناپذیر بنیادی کماکان به جای خود باقی مانده است:
• رویاروئی ها دیگر همزمان صورت نمی گیرند، ولی درست از همین رو حدت می یابند!
• اگرچه خبردگان بین المللی سرمایه مالی فرم های سازمانی جدید و امکانات تکنولوژی اطلاعات را به خدمت گرفته اند، ولی نفوذ خود را از دست نداده اند.
• بلکه برعکس، قدرت کنترل ناپذیر آنها بمراتب افزایش یافته و می یابد.
• محفل کوچکی از ماگنت های (لاشخورهای) مالی و مدیران کنسرن های چند ملیتی در باره حال و آینده انسان ها، شهرها، کشورها و قاره ها تصمیم می گیرند.
• آنها در برابر هیچ مرجعی مسئول و پاسخگو نیستند و فقط به فکر سودآوری حداکثر سرمایه جاری خویش اند و بس:
• «وظیفه اجتماعی شرکت ها عبارت است از بالا بردن میزان سود خود»
و درست از همین رو باید پرسید، که آیا می توان با استفاده از امکانات سیاسی رفرمیسم اجتماعی و با توافقی میان حاکمین و محکومین به «سیطره سود» پایان بخشید؟
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر