ورنر سپمن (متولد 1950)
دکتر فلسفه، از مسئولین انتشار مجلهً «دفاتر ماکسیستی»
آثار
کتب و مقالات بیشماری در زمینه نقد ایدئولوژی، تئوری اجتماعی ـ انتقادی
دکتر فلسفه، از مسئولین انتشار مجلهً «دفاتر ماکسیستی»
آثار
کتب و مقالات بیشماری در زمینه نقد ایدئولوژی، تئوری اجتماعی ـ انتقادی
و جامعه شناسی فرهنگ
انسان و سیستم.
در انتقاد از مارکسیسم ساختارگرا (1993)
دیالک تیک تمدن زدائی.
بحران، خردستیزی و زورگوئی (1995)
پایان انتقاد اجتماعی؟
پسا مدرنیته، هم واقعیت، هم ایدئولوژی (2000)
در انتقاد از مارکسیسم ساختارگرا (1993)
دیالک تیک تمدن زدائی.
بحران، خردستیزی و زورگوئی (1995)
پایان انتقاد اجتماعی؟
پسا مدرنیته، هم واقعیت، هم ایدئولوژی (2000)
پایان انتقاد اجتماعی؟
برای نوه کوچکم لئا، که بنظرش کتاب نوشتن فلاسفه،
برای نوه کوچکم لئا، که بنظرش کتاب نوشتن فلاسفه،
بهانه ای برای شانه خالی کردن از ظرفشوئی است.
(ورنر سپمن)
(ورنر سپمن)
برگردان شین میم شین
به استقبال شعر آه ای «یقین گمشده» از برزین آذرمهر
• نگرانی، هراس و بی فردائی، اکثریت قریب باتفاق مردم جهان را در عصر گلوبالیزاسیون فرا گرفته است.
• تضادهای اجتماعی و فرم های مختلف ستم و اعمال فشار که کهنه و نامعاصر بنظر می رسیدند، دوباره باب روز شده اند.
• حتی بهره مندان از تحولات کنونی نیز نمی توانند به حفظ امتیازات حاصله خویش مطمئن باشند.
• انگار مناسبات زندگی ـ همه ـ «پسا مدرن» شده اند و آنچه دیروز اطمینان بخش جلوه می کرد، امروز سؤال برانگیز و تردید آمیز جلوه می کند.
• تصورات سنتی از پیشرفت و توسعه، کهنه قلمداد می شوند و راه حل های مربوط به تحول اجتماعی واهی و خیالی بنظر می رسند.
• جوامع بشری به جای رشد مداوم و پیگیر، دستخوش تزلزلات، اختلالات، پارادوکس ها و نابرابری های جدید اند و دورنمای آتی سؤال برانگیز گشته است.
• علیرغم انباشت روزافزون سود، رشد رفاه اجتماعی متوقف شده است!
• آگاهی به بحران هرچند همواره و همه جا به چشم می خورد، ولی از عصیان و پیکار آشکار و جدی خبری نیست.
• بی لیاقتی روشنفکران در واکنش نشان دادن نسبت به رخدادهای اجتماعی ـ بویژه ـ تعجب انگیز است!
• پارادوکس های توسعه اجتماعی ـ ساختاری در پرتو تفکر «پسا مدرن» مورد بحث قرار می گیرند و بمثابه پدیده های تقدیری و اجتناب ناپذیر تلقی می شوند.
• سخن از آن می رود که گویا دیگر انتقاد اجتماعی مناسب روز نیست و کهنه و بی مصرف شده است.
• به جای انتقاد، تمکین انقلابی مآبانه نسبت به جریان حاکم، پختن آش خویش و رفع حوایج حیاتی خود، با تبختر و خودنمائی روشنفکرانه و بدون پرداختن به ضرورت های اقتصادی موعظه می شود.
• تفکر«پسا مدرن» با نام بردن پرطنطنه از تعداد بیشماری از پدیده های بحرانی کنونی و مورد بحث قرار دادن سوبژکتیف آنها، وجهه و مقبولیت کسب کرده و با جانبداری از حقوق گروه های حاشیه نشین و فرم های زندگی ناهمساز آنان، به اعتبار روشنفکرانه ای دست یافته است.
• موضعگیری های «پسا مدرن» کنونی علاوه بر این، ضمن تظاهر به صداقت و حسن نیت خود، ادعا می کنند که تمدن مبتنی بر تعقل به بن بست رسیده و باور به قابل برنامه ریزی بودن مناسبات زندگی بهتر، توهمی بیش نیست.
• با توجه ساده لوحانه می توان تفکر «پسا مدرن» را به عنوان واکنش انتقادی نسبت به تغییرات بنیادی حاصله در مناسبات کار و زندگی درجوامع سرمایه داری مخاطره آمیز تلقی کرد.
• ولی با دقت بیشتر معلوم می شود که «پسا مدرنیته» تنها به شمردن عوارض بحران بسنده می کند و کاری به تحلیل علل بروز آنها ندارد.
• تفکر «پسا مدرن» مذبوحانه می کوشد، تا نیات پست و توجیه گر خود را زیر نقاب طنز پنهان کند، ولی به سبب نامناسب بودن نقابش، استتار او طولی نمی کشد و چهره واقعی اش آشکار می گردد.
• زیرا شرط اصلی طنز، عبارت است از مخالفت با سیستم ارزشی و قدرت حاکمه.
• اما از تفکر «پسا مدرن» چنین انتظاری نمی توان داشت.
• تفکر«پسا مدرن» هرچند با تبختر و تظاهر روشنفکرانه، به قدرت حاکمه اشاره می کند، ولی بدنبال این اشاره، تحلیلی ارائه نمی دهد.
• مواد ضد و نقیض برنامه «تفکر پسا مدرن» را نمی توان بآسانی پرده پوشی کرد:
• این طرز تفکر با طرح جسته و گریخته حق آزادی بیان اقلیت ها و حقوق حیاتی انسان ها در جهان خصومت آمیز موجود، اعتماد مردم را به خود جلب می کند، تا آنها را بطور سیستماتیک به گمراه کشد و علل فرهنگی دگرفرمائی ، اعمال فشار اجتماعی و آلت دست قراردادن اقتصادی ـ اجتماعی افراد را از دیده ها پنهان کند.
• علیرغم تظاهر به انتقاد از قدرت حاکمه و انقلابی مآبی، در تار و پود این جریان، کوچکترین نشانی از جوهر انقلابی دیده نمی شود:
• چون هراشاره ای به جنبه ای از رشد بحران اجتماعی ـ فرهنگی، بلافاصله با ادا و اطوار تسلیم طلبانه روشنفکری خنثی می شود.
• اگرچه تشدید بحران اجتماعی ـ فرهنگی دیری است، که اشتهای مردم را نسبت به این دست پخت بی مزه روشنفکرانه کور کرده است، ولی هم مفاهیم و تصاویر «تفکر پسا مدرن» و هم احکام آن به درجه بالائی از مقبولیت و استقبال همگانی دست یافته اند.
• در دورانی که باور و یقین سنتی مردم متزلزل شده است، روی آوردن جماعت روشنفکر سردرگم و آشفته سر به فراورده فکری یک مرحله تحول بحرانی تعجب انگیز نیست.
• با همه این احوال، دیگر برکسی پوشیده نیست، که تفکر «پسا مدرن» دوران اوج خود را پشت سر نهاده و در سراشیب نزول قرار دارد.
• ادبیات ملهم از فلسفه مد روز، اگرچه همچنان انتشار می یابد، ولی نه از نظر فرم و نه از لحاظ محتوا، مطلب تازه ای برای گفتن ندارد.
• یاوه های دلقکان «روح زمانه» کسالت آور و ملال انگیز شده اند و جلال و شکوه گذشته را از دست داده اند.
• تفکر مفهومی (دیسکورسیو) به بازتولید و سرهم بندی کردن گونه گون فرمول ها و کلمات قصار «پسا مدرن» بسنده می کند و مطالب امروزی آن چیزی جز تکثیر گفته های دیروزی نیستند.
• (تفکر مفهومی عبارت است از اصطکاک گفتگوئی ـ استدلالی نظرات مختلف برای رسیدن به نظری قابل قبول برای همه افراد خردمند قادر به استدلال.
• تفکر مفهومی به تفکر گام بگام متکی بر مفاهیم و مقوله ها اطلاق می شود. مترجم)
• روزنامه فرانکفورتر آلگماینه این مسأله را چنین جمعبندی کرده است:
• «جریان روشنگری ضد مارکسیستی، که در پایان سال های هفتاد میلادی، از سوی فلسفه جدید گام بعرصه وجود گذاشته بود، اکنون عمرش به پایان رسیده است.»
• تنها این روزنامه نیست، که از زوال ارزش و اعتبار «تفکر پسا مدرن» سخن می گوید.
• مجله مرکور، در ویژه نامه ای که در سال 1998 منتشر کرده، بیلانی از تفکر «پسا مدرن» ارائه می دهد و از تدفین بی شکوه آن سخن می راند:
• «خواه از اندیشه سازی و خواه از کشف مجدد زیورآلات عتیق، خواه از تقبیح قصه های بزرگ (پسا مدرنیته علم را صرفا بعنوان قصه پردازی، اسطوره و یا یک پدیده اجتماعی همانند و همرتبه با پدیده های دیگر تلقی می کند. مترجم) و خواه از ستایش تصادف و احتمال، از هر آنچه که «پسا مدرنیته» به عنوان تصحیح نگرش قلمداد می کرد و حتی المقدور در قالب عمل می ریخت، دیگر چیزی باقی نمانده است.»
• علیرغم صحت این نظرات، هنوز نمی توان از کاهش تأثیر و نفوذ «پسا مدرنیته» سخن گفت.
• امید بر اینکه با شتاب گرفتن روندهای بحرانی و با برملا شدن روز افزون تناقض میان جامعه ـ تصویر «پسا مدرن» و واقعیت سرمایه داری بحرانزده، از ارزش و اعتبار تئوری تأییدگر دیسکورسیو کاسته شود و توخالی و واهی بودن خوش بینی آن نسبت به وضع موجود آشکار گردد، امید عجولانه ای بوده است.
• اگرچه باور و اعتماد مردم بدان بطور روز افزونی رنگ می بازد ولی برخورد بخش اعظم روشنفکران نسبت به تحولات اجتماعی ـ فرهنگی برخوردی متناقض و دودلانه است:
• آنها وقتی لب به اظهارنظر انتقادی می گشایند، فرمول های «پسا مدرن» را نشخوار می کنند و از کهنه شدن انتقاد اجتماعی و از بیهودگی استفاده از تئوری روشنگری دم می زنند.
• اگرچه اکنون سرتیتر روزنامه ها کمتر به «پسا مدرنیته» اختصاص داده می شود و دیسکورس جهان بینی دچار انشعابات زیادی شده است، ولی با این حال دانشگاه ها هنوز عرصه احیای مجدد کلمات قصار «پسا مدرن» اند و گاهی حتی مدارس و کلاس های اکابر نیز از هجوم آنها در امان نمی ماند.
• ولی این تصور که پرداختن به «پسا مدرنیته»، تنها ارزش تاریخی ـ نظری دارد، نه تنها بدلایل فوق الذکر، بلکه از این رو که «پسا مدرنیته» علیرغم باطل و بی پایه بودن، هنوز در حیات معنوی جوامع سرمایه داری، میدان های کارزار ایدئولوژیکی بیشماری را به خود اختصاص می دهد ، اشتباه آمیز است.
• این مسأله برکسی پوشیده نیست، که هنوز کسی راه حل های قابل قبولی برای مسائلی که مستقیم و یا غیرمستقیم از سوی دیسکورس مطرح شده اند، ندارد.
• به این دلیل و دلایل بیشمار دیگر است، که فرمول های «پسا مدرن» توانسته اند در عرصه های زیادی از فرهنگ توده ای نفوذ کنند و حتی در بخش های معین جامعه، خود را به درجه معیارهای تفاهم اجتماعی ـ فرهنگی ارتقا دهند.
• ولی این به معنی عدم وجود تمایلات مخالف آن نبوده و نیست:
• نیاز به روشنگری در باره استدلال های متناقض «پسا مدرن» و مقاومت در برابر برخورد سطحی، تردستانه، عوامفریبانه و حق بجانبانه آن افزایش یافته است.
• این دو سؤال اغلب اوقات برلب ها ست که
• «آیا واقعا تمیز واقعیت از تخیل، حقیقت از توهم امکان پذیر نیست؟»
• «آیا واقعا انتقاد اجتماعی، معنی، مفهوم و مشروعیت خود را از دست داده است؟»
• تأثیرچشمگیر دانش دیسکورس، نه نتیجه درخشش فکری و یا خلوص تئوریکی آن، بلکه بیشتر ثمره همرنگ و همساز شدن آن با انگیزه ها (موتیوها) و حال و هوای موجود است.
• پیکار روشنفکرانه مهم، از این رو، نه مقابله با «پسا مدرنیته» به عنوان یک جهان بینی (آنطور که در متون مربوطه ادعا می شود)، بلکه توضیح موفقیت بزرگ آن و بررسی علل دنباله روی داوطلبانه روشنفکران از رهنمودهای آن است.
• مسأله این است، که چرا «پسا مدرنیته» بصورت یک سیستم فکری روشنفکری غالب در آمده است؟
• ظاهرا بسیاری از هواداران این طرز تفکر، تمایلات و علایق خود را در آن بازتاب می یابند.
• چرا که محصول یک مرحله گذار بحرانی، در دوران بحرانزده، در دورانی که «نیاز به جهان بینی» (لوکاچ) به سبب فقدان سمتگیری های قابل اعتماد و به سبب تزلزل باور و یقین سنتی، بطرز بارزی افزایش یافته، بمذاق روشنفکرانه خوش می آید.
• شکی نیست که موعظه «پسا مدرن»، مبنی بر بی ثمری روشنگری و بیهودگی خردگرائی، پس از شکست سوسیالیسم دولتی گشته، دلیل ظاهرا محکمی نیز بدست آورده است.
• ظاهرا در تاریخ بشری، پیشرفت و خود ستیزی پیوندی ناگسستنی با هم دارند و در برابر سیستم پیروزمند سرمایه داری، برابرنهادی (آلترناتیوی) بچشم نمی خورد.
• ولی اینکه آیا «پسا مدرنیته» با تصورات تئوریکی خود قادر به تجزیه و تحلیل علمی مسائل مطروحه است، خود سؤال بزرگی است!
• زیرا محمل های فکری «پسا مدرنیته» اصولا قادر به پاره کردن تور خود فریبی حاکم نیستند.
• از این رو، بدرستی تردید می رود، که «پسا مدرنیته» بتواند در بررسی و توضیح تحولات متضاد اجتماعی نقشی بازی کند و از حد خودنمائی متکی بر فلسفه مد روز و طرح فخرفروشانه دیسکورسی سلسله ای از مسائل ضرور پا فراتر گذارد:
• آیا ما در دوران تحولات اجتماعی ـ فرهنگی ئی بسرمی بریم که استعمال یک مفهوم تضادآمیز دوران را الزامی می کند؟
• آیا دوران مدرن به پایان رسیده است و ما اکنون در دوران «پسا مدرن» (مابعد مدرن) زندگی می کنیم؟
• آیا تغییرات بحرانزده موجود می توانند راهگشای تحولی خلاق باشند و یا اینکه موجب تلاشی شبکه تنظیم تمدن بشری خواهند شد؟
• آیا برای آزادی عمل افراد بشری امکانات جدیدی فراهم خواهد شد و یا وابستگی و غلامی انسان ها شدت خواهد یافت؟
• سردمداران تفکر دیسکورسی به این پرسش ها پاسخ های یکسانی نمی دهند.
• کلام شورانگیز برخی از سران «پسا مدرنیته» لحنی احتیاط آمیز به خود گرفته است.
• ولی علیرغم آن نباید تأثیر درازمدت جهان بینی «پسا مدرن» را دست کم گرفت.
• این طرزتفکر، بخشی از تمایلات فکری تمام ارضی را تشکیل می دهد که از سال های 80 میلادی در مراکز سرمایه داری جهانی مهر خود را بر اوضاع حاکم می کوبد و از رجعت تئوری ها و جهان بینی های نیهلیستی مبتنی بر یأس و نومیدی و از رواج آیین اساطیری قوای آغازین و درونگرائی سوبژکتیف (که طرف دیگر آن «متافیزیک جسم» است) حکایت می کند.
• هدف ما پرداختن به تاریخ تئوری «پسا مدرنیته» و فیلولوژی «پسا مدرن» نیست.
• قصد ما عریان کردن محتوای مستور متون «پسا مدرن» و افشای ادعای حضرات مبنی بر «انتقاد از قدرت حاکمه» است.
• آیا طرز تفکر «پسا مدرن»، آنطور که ادعا می شود، منبع تأثیرات انقلابی و رهائی بخش است؟
• آیا گفتار و استدلال دیسکورسی واقعا بر ضد سیستم جهانی حاکم است؟
• این دو پرسش نا قابل، بعد سیاسی «پسا مدرنیته» را زیر علامت سؤال قرار می دهند و از این رو بندرت مورد بحث قرار می گیرند.
• ما می توانستیم به دنبال کار خود برویم و «پسا مدرنیته» را به حال خود رها کنیم، اگر پراتیک دیسکورسی مدعی انتقاد روشنفکری عظیم (که گویا بطور تاریخی رشد یافته است) نبود و از تأثیرات افشاگرانه تفکر خود در مخالفت با قدرت حاکمه دم نمی زد (که البته در پراتیک تئوریکی هرگز نشانی از آن دیده نمی شود، چرا که یاوه انتقادی «پسا مدرن» فاقد جوهر افشاگرانه است.)
• برای افشای راز درون پرده و برای تعیین چند و چون عمق نامشهود ولی مورد ادعای تفکر دیسکورسی و همچنین برای تشخیص نقش سیاسی آن، از مطالعه آثار مربوطه آغاز می کنیم و به طرح پرسش هائی دست می زنیم، که مغایر با برخورد متداول نسبت به متون و موضعگیری های «پسا مدرن» اند.
• هدف من رواج شیوه برخوردی است، که فریب خودستائی های تفکر دیسکورسی را نخورد و تضادهای آن و موضعگیری های پنهان و آشکار آن را در سیستم سمتگیری روشنفکرانه نسبت به قدرت حاکمه افشا کند.
• قصد من قضاوت نهائی در باره «پسا مدرنیته» نیست، چرا که «پسا مدرنیته» در فرم های رنگارنگ و ناهمگونی خودنمائی می کند و در پشت کلمات قصار و مفاهیم پرطنطنه، چه بسا نیات متفاوت و اغلب متضاد پنهان شده اند.
• دیسکورس غالب میزان قابل ملاحظه ای از دانش «پسا مدرن» را بطور محتوائی پذیرفته و با نقل «قصه های خاص» آن، بدان ساختار عملکردی جهان بینانه بخشیده است.
• کتاب حاضر از جمعبندی مقالات و بحث های مختلف در باره «پسا مدرنیته» تشکیل شده است و ناتمام بودن تفاسیر آن از همین رو ست.
• هدف این کتاب مقابله با «پسا مدرنیته» رایج در آلمان است.
• در «پسا مدرنیته» آلمانی در مقایسه با بحث های جاری در مقیاس جهانی، جا به جائی هائی در زمینه نکات اساسی و مهم مربوطه صورت گرفته است.
• این البته بدان معنی نیست، که برداشت آلمانی از «الواح فرامین» «استادفیلسوف» ها و «پسا مدرنیته» واقعی برداشتی تحریف شده و دیگرگونه است.
• فرق آندو تنها در این است، که برخی مسائل کمتر و برخی بیشتر مورد تأکید قرار گرفته اند.
• فوکو نیز به این امر اشاره کرده است، که نیت نقد «پسا استروکتورالیستی» خرد با برداشت عام آلمانی رایج در مباحث «پسا مدرن» یکی نیست.
• خرد (Vernunft) در زبان آلمانی، معنی وسیعتری از خرد (Raison) در زبان فرانسوی دارد.
• منظور از خرد، عمدتا عبارت است از «خرد ابزاری، خرد تکنولوژیکی»
• (میشائیل فوکو (1926 ـ 1984)، فیلسوف فرانسوی. مترجم)
• اما این نسبی انگاشتن خرد را، که هسته واقعی هم دارد، باید بازهم نسبی ترش کرد.
• چه، تفکر «پسا مدرن»، بکمک احکام خود، به این امر بیشتر دامن زده است:
• لیوتار به طور موجز می گوید:
• «خرد و قدرت یکی اند!»
• (ژان فرانسوا لیوتار (1924 ـ 1998) فیلسوف فرانسوی. مترجم)
• از این گفته (و نه تنها از آن) معلوم می شود، که دیسکورس «پسا مدرن»، علیرغم صریح بودن درزمینه مسائل جزئی، با گذراندن تفاسیر خود از مجاری تنگ صافی خویش، به تحمیل جهان بینی خود مبادرت می ورزد و ادعا می کند:
• «عمل مبتنی بر خرد، ناچار به فاجعه می انجامد و تصور اینکه بتوان آزادانه در تحول شرایط زندگی شرکت داشت، حاکی از خودفریبی بزرگ است!»
• من علاوه بر این، تحلیل اجتماعی «پسا مدرن» را مورد بحث قرار خواهم داد.
• «پسا مدرنیته» اگرچه ظاهرا فقط به طرح مسائل فرهنگی می پردازد، ولی بسیاری از تفاسیر و نظرات آن جامه تئوریکی ـ اجتماعی در بر دارند.
• برای افشای دعوی روشنفکرانه، مبنی بر غیرقابل درک بودن مناسبات اجتماعی معاصر، طرح و بررسی مفاهیم اجتماعی از قبیل فردی کردن، حال و روز رسانه های گروهی، تولید سلطه ایدئولوژیکی الزامی خواهد بود.
• طرح پرسش زیرین، هسته مرکزی برخورد به دانش دیسکورسی را تشکیل خواهد داد:
• آیا نظریه «پسا مدرن»، مبنی بر اینکه ابرام بر ضرورت انتقاد اجتماعی مقبولیت و مشروعیت خود را از دست داده است، دارای هسته ای معقول است؟
• برای درک بحث های «پسا مدرن» رایج در ممالک آلمانی زبان، باید با صحنه گردانان و سخنگویان ایدئولوژیکی، با شیوه خاص استدلال آنها در صحنه بین المللی و با استحاله و مسخ دیسکورس دست و پنجه نرم کنیم.
• کلمات قصار تفکر «پسا مدرن» در آلمان، شیفتگان پروپا قرصی پیدا کرده اند.
• یکی از این شیفتگان ولفگانگ ولش نام دارد، که با کتابی تحت عنوان «مدرن پسا مدرن ما» ، به جمعبندی آیه های «پسا مدرن» اقدام کرده است، که یاد آور تعلیمات دینی است.
• و از همین رو ست که جلسات تبادل نظر روشنفکری، روی شرکت کنندگان در «دیسکورس گسترده» همان تأثیری را به جا می گذارد، که جلسات مذهبی در قرون وسطی به جا می گذاشت.
• شرکت کنندگان در این جلسات، همانند حاضرین در مجالس مذهبی، از درک مطالب مورد بحث عاجز می مانند و به سبب کمبود ادبیات مربوطه لازم و عدم درک اصول فکری مربوطه، بسیاری از بحث ها با طرفداران دیسکورس بی ثمر از آب در می آیند.
• مدافعان «پسا مدرنیته» اغلب با احساسات و شور بیکران، ولی با استدلال بی رمق، آیه های همیشه همان «پسا مدرن» را تکرار می کنند.
• سردمداران «پسا مدرنیته» مرتب از فقدان دانش تئوریک در دیسکورس شکوه سر می دهند.
• ولی شاید راز موفقیت تفاهم اجتماعی ـ فرهنگی «پسا مدرن» در همین فقر تئوریکی نهفته است!
• در بحث با نمایندگان «پسا مدرنیته» پس از مدت کوتاهی معلوم می شود، که حضرات در خارج از چارچوب تنگ مطلوب خود، قادر به بحث نیستند:
• آنها در مواجهه با هرگونه استدلال تئوریک، مظلوم نمایانه فریاد برمی آورند که «شما منظور ما را اصولا غلط فهمیده اید و در حق ما ستم روا می دارید.»
• ولی اگر تفکر «پسا مدرن» بر آن نیست که
• رهائی اجتماعی بی دورنما شده است!
• حقیقت گرائی علمی بیهوده است!
• تمیز واقعیت از خیال، حقیقت از دروغ اصولا غیرممکن است!
• تفکر راهنما نمی تواند وجود داشته باشد!
• پس اقرار صریح بدان سودمند خواهد بود.
• اما خواننده کنجکاو بیهوده در متون «پسا مدرن» دنبال چنین اقراری خواهد گشت و در بحث و گفتگو با آنان بیهوده در انتظار شنیدن پاسخ صریح به این پرسش ها خواهد ماند.
• اما این امر تصادفی نیست، زیرا این موضعگیری ها هسته اصلی دانش «پسا مدرن» را تشکیل می دهند.
• دیسکورس هرگز تن به بحث در باره مسائل یاد شده نخواهد داد و نمی تواند هم بدون نفی خود بدان تن در دهد.
• پرس و جوی سمج در باره علل فقدان آشکار این خودشناسی و دلیل عدم آمادگی به بحث در خارج از چارچوب مطلوب خود، در گشت و گذار ما در جهان شگفت انگیز تفکر «پسا مدرن» نقش مهمی بازی خواهد کرد!
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر