توماس جفرسون (1743 ـ 1826)
سومین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا
مؤلف اصلی اعلامیه استقلال آمریکا و از دولتتئوریسین های مهم آن کشور
سومین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا
مؤلف اصلی اعلامیه استقلال آمریکا و از دولتتئوریسین های مهم آن کشور
فوندامنتالیسم و تضاد میان قدرت های بزرگ
دومه نیکو لوسوردو
فیلسوف فرزانه فرودستان
برگردان یدالله سلطان پور
دومه نیکو لوسوردو
فیلسوف فرزانه فرودستان
برگردان یدالله سلطان پور
• مقاومت ضد ناپلئونی در آلمان و اسپانیا و رستاخیز ایتالیا جزو جنگ های رهائی بخش ملی محسوب می شوند، ولی گرایشات فوندامنتالیستی در بستر تضاد میان قدرت های بزرگ غربی نیز بروز می کنند.
• بویژه در حین جنگ های سراسری، مبارزات ایدئولوژیکی شدت می گیرند و سرانجام همانطور که بوترو می نویسد، بصورت «جنگهای صلیبی فلسفی» خودنمائی می کنند.
• جنگ جهانی اول را احزاب مخالف (اپوزیسیون) بعنوان چالش فرهنگ های مختلف در می یافتند و قلمداد می کردند.
• فرهنگ هائی که رابطه ای با یکدیگر نداشتند، در تضاد با یکدیگر قرار داشتند و می خواستند هویت خود را بی توجه به تحولات تاریخی تعیین کنند و حتی در پی کشف پایه انتروپولوژیکی و بالاخره قومی برای خود بودند.
• روند قومی کردن حیات فرهنگی درکلیه عرصه های آن زمان جاری بود.
رودولف اویکن (1846 ـ 1926)
فیلسوف و برنده جایزه ادبی نوبل
• در آلمان، فیلسوف برجسته ای به نام رودولف اویکن، به تجلیل و تمجید از «اعتقادات آلمانی»، «شعور آلمانی» و حتی «شناخت آلمانی» و «هنرمندی آلمانی» می پردازد:
• «ملت آلمان دارای آزادی خاص خویش در مذهب، اخلاق، شناخت و هنر است.»
• و اعلام می کند که این خصوصیت باید از گزند هرگونه آلودگی مصون نگه داشته شود.
• کم نیستند کسانی که به منشاء اسطوره ای و یا «اسطوره ای اعلام شده» اشاره می کنند.
• صفات اصلی مردم آلمان از زمان مارتین لوتر (بعد از اویکن) عبارتند از «آزاد، مسیحی، آلمانی!»
• برخی از صاحب قلمان ـ حتی ـ بیشتر به عقب برمی گردند و در طول جنگ های ضد ناپلئونی به «هرمان» می رسند.
• اینجا و آنجا حتی تعاریف بکلی متفاوتی از منشاء آلمانی ارائه داده می شود، ولی این امر تغییری در اهمیت آماج آنها نمی دهد :
• هدف قفل و بست در و پنجره و ندادن اجازه ورود به بیگانه است!
شارل ماوراس (1868 ـ 1952)
نویسنده و ژورنالیست راستگرای افراطی فرانسه
نویسنده و ژورنالیست راستگرای افراطی فرانسه
• در فرانسه نیز ماوراس ـ حتی قبل از 1914 میلادی (یعنی قبل از آغاز جنگ جهانی اول) ـ هم میهنان خود را فرا می خواند که جلوی «واردات فکری و اخلاقی» را بگیرند و یا حداقل نسبت به هر آنچه که «برچسب بیگانه» دارد و «غیر فرانسوی» است، با سوء ظن برخورد کنند:
• فرانسه تنها از این طریق می تواند دوباره به «تاریخ بی همانند خود واقف شود» و «از ثروت مادی و معنوی خود پاسداری کند.»
• در آن سوی اقیانوس اطلس نیز گرایشات فوندامنتالیستی رواج می یابند.
• در ایالات متحده امریکا هر آنچه که شباهتی به آلمانی دارد، مورد پیگرد قرار می گیرد.
• در اکثر مدارس تدریس به زبان آلمانی ممنوع اعلام می شود.
• حتی نواختن موسیقی آلمانی خطرناک می شود.
• خانواده ها و شهرهائی که نام آلمانی دارند، با عجله اسم امریکائی برای خود دست و پا می کنند تا جلوی بلایای غیرمنتظره را بگیرند و یا از این طریق میهن پرستی (آمریکا پرستی) خود را به نمایش بگذارند!
• وقتی در آلمان به بهانه میهن پرستی، هر چه را که اصالت تویتونی (آلمانی) ندارد، تار و مار می سازند، در ایالات متحده امریکا برای دفاع از امریکانیسم به «تصفیه فرهنگی» مشابهی دست می زنند.
• ویلسون بعنوان علمدار «روح امریکائی»، «قوانین اساسی امریکائی» و «امریکانیسم ناب» وارد میدان می شود.
• در سال های بعد از جنگ جهانی اول همین جو در رقابت با انقلاب اکتبر دوام می یابد و تقویت می شود.
• در دوره انتخابات سال 1936 میلادی، حزب جمهوریخواه، رئیس جمهور امریکا را به «خیانت به سیستم امریکا» متهم می کند و حزب دمکرات از سوی دیگر احیای «شیوه زندگی امریکائی» و «امریکانیسم اصیل» را وظیفه برنامه ای خود اعلام می کند.
فرانکلین روزولت (1882 ـ 1945)
رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا از حزب دموکرات
رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا از حزب دموکرات
• پافشاری افراطی بر اصالت مبرا از هرگونه تأثیر خارجی کار را به آنجا می کشاند که روزولت نه تنها به تجلیل از «سیستم امریکائی ما» برمی خیزد، بلکه جفرسون را به جرم الهام گرفتن از «تئوری های انقلاب فرانسه» مورد انتقاد قرار می دهد:
• در هر حال هموطنان ما باید نه تنها به مقاومت بر ضد کمونیسم، بلکه همچنین به مبارزه بر ضد هر «ایسم» خارجی بپا خیزند!
• البته یکسان قلمداد کردن شخصیت ها و محافل سیاسی و فرهنگی آنچنان متفاوت درست نیست، ولی واقعیت این است که فراخوان مشترک آنها به «امریکانیسم»، زمینه لازم را برای طرد ایدئولوژی های نامطلوب فراهم می سازد و راه را برای سرکوب دگراندیشان، به بهانه عدم تجانس با روح امریکائی هموار می کند.
پایان
• در هر حال هموطنان ما باید نه تنها به مقاومت بر ضد کمونیسم، بلکه همچنین به مبارزه بر ضد هر «ایسم» خارجی بپا خیزند!
• البته یکسان قلمداد کردن شخصیت ها و محافل سیاسی و فرهنگی آنچنان متفاوت درست نیست، ولی واقعیت این است که فراخوان مشترک آنها به «امریکانیسم»، زمینه لازم را برای طرد ایدئولوژی های نامطلوب فراهم می سازد و راه را برای سرکوب دگراندیشان، به بهانه عدم تجانس با روح امریکائی هموار می کند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر